«نخبه» از آن واژههاییست که به تکرار شنیده میشود، اما اینکه واقعاً کدام خط این افراد را از سایرین متمایز میکند، واضح نیست. این اصطلاح برای نخستین بار در اواخر قرن ۱۹ وارد مفاهیم علوم اجتماعی شد و مانند بسیاری از مفاهیم دیگر مفهومی چندوجهی به حساب میآید. در رویکرد کلاسیک، این مفهوم در مقابل مفهوم «توده» قرار میگیرد و علاوه بر نگاه سادهانگارانهای که دارد، توده را گروهی منفعل و بدون آگاهی و کنش قلمداد مینماید؛ موضوعی که در دنیای امروز قابلپذیرش نیست.
در نظریات اندیشمندان معاصر برای تبیین بهتر مفهوم نخبه به اهمیت کارکرد آنان میپردازند؛ با این تقسیمبندی نخبگان به گروههای مختلفی تفکیک میشوند که هر کدام کارکرد خاص خود را داشته و نهایتاً افزایش تعدادشان منجر به بهبود جامعه میشود. از این رو نخبگان فرهنگی، نخبگان سیاسی، نخبگان دینی و اخلاقی و... گروههایی از این دست محسوب میشوند. اما آنچه در تمامی تعاریف به صورت مشترک وجود دارد، قدرت «تأثیرگذاری نخبگان» است. آنچه این افراد را متمایز میسازد، «ظرفیت بهکارگیری» منابع در جهت ایجاد تأثیرات مستمر است؛ قدرتی که برای جامعه تأثیرات مثبت فراوانی دارد و برای نخبگان در مهمترین وجه منزلت اجتماعی را به دنبال خواهد داشت. ساختارها در شکلگیری و حفظ نخبگان بسیار مؤثر هستند و عاملی بر شدت و ضعف آن محسوب میشوند.
نخبگان با بهرهگیری از منابع و شرایط موجود به راهبری سایرین میپردازند؛ این راهبری به معنای کنترل شرایط نیست بلکه این هدایت بهمثابه حلقه اتصال منابع و افراد است که نهایتاً به توسعه مناسب انتفاع همگان خواهد انجامید. این تعریف حوزههای مختلفی را شامل میشود، اما آنچه در جامعه کنونی ما بسیار شنیده میشود و تبدیل به چالشی مهم شده است، مسئله کاهش تعداد نخبگان بر اثر مهاجرت است.
موضوعی که پس از مسئله شناخت مناسب نخبگان، اهمیت بسترهای ایجاد نخبه و البته حفظ آنان را به صورت جدی مطرح میسازد. برای بهثمررسیدن فرایند نخبگی، هزینههای بسیاری صرف میشود که مهاجرت همه آنها را دود خواهد کرد؛ هرچند حذف نخبگان از فرایند تأثیرگذاری حتی اگر به میزان توجه نامناسب به این افراد باشد نیز مانند حذف فیزیکی آنان آسیبزا خواهد بود.
عدم ثبات اقتصادی و مسائل مرتبط با آن را شاید بتوان قابلحدسترین علت مؤثر بر این فرایند دانست، اما آنچه در برهمزدن این معادله منفی مؤثر است، حفظ نخبگان با ایجاد انگیزههای مناسب است؛ انگیزههایی فراتر از مسئله اقتصاد! شاید بتوان گفت آنچه میان تمامی نخبگان اشتراک دارد، اهمیت احساس منزلت و تأثیرگذاری مناسب است؛ انگیزهای که فراتر از موضوعات اقتصادی میتواند راهگشا باشد.
نخبگان در گام نخست نیازمند شناختهشدن و دیدهشدن هستند. این افراد نیازمند فراهمسازی شرایط مناسب برای توسعه هستند تا بتوانند بار چرخهای توسعه را به دوش بکشند. از این رو رویدادهایی چون اعطای نشان و شنیدهشدن آنچه این افراد میخواهند، میتواند بخشی از منزلت اجتماعی ازدسترفته آنان را بازگرداند و کورسویی باشد برای جامعهای که تشنه امواجیست که چرخ زنگارگرفته توسعه را به راه بیندازند.