دو مدیر در حادثه بندر شهید رجایی بازداشت شدند نقص فنی هواپیما موجب بازگشت پرواز شیرازـمشهد شد (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) کشف ۳هزار قرص روانگردان و ۳ کیلوگرم مواد مخدر در ۵ عطاری در تهران (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) پوشش بیمه‌ای ۹۰ درصدی خدمات درمانی ناباروری افزایش ۱۰ درصدی جمعیت سالمندی کشور هدیه روز معلم واریز شد | طی یک‌سال‌ونیم گذشته، ۸۵ درصد بدهی‌های آموزش و پرورش پرداخت شده است مشکل کمبود معلم مدارس تا قبل از سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰۵ رفع خواهد شد ۱۲ هزار پلنگ در معرض خطر قاچاق و تجارت حیات وحش حدود ۸۰ فروشنده ابزار تقلب در کنکور دستگیر شدند حمله سگ در جوین خراسان رضوی، ۸ نفر را راهی بیمارستان کرد ضایعه‌های رحمی «ایران» یوزپلنگ توران، احتمال بارداری‌اش را کاهش داد ماجرای نقص فنی پرواز تهران-مشهد چیست؟ (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) تلاش حداکثری دولت چهاردهم برای ارتقای کیفیت آموزشی سختی های ترک سیگار | ماجرای یک جدایی سخت! ساقه‌های کوچک بامبو سخت‌گیری آموزش و پرورش در جذب معلم | دانشجومعلمان دوباره گزینش می‌شوند معلم برگزیده کشوری از خراسان رضوی، از مسیر موفقیتش می‌گوید | باید با نسل زِد ارتباط مؤثر داشته باشیم مرگ ۷ مادر براثر سقط جنین طی سال ۱۴۰۳ سیگار با رگ‌های بدنتان چه می‌کند؟ برنامه جدید آموزش و پرورش برای ارتقای کیفیت آموزشی دبستانی‌ها | بیش از ۳۲۰ هزار معلم در صف آموزش اهدای عضو بیمار مرگ مغزی در مشهد به ۴ بیمار زندگی دوباره بخشید (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (یکشنبه، ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) | تداوم روند افزایش دما و احتمال بارش تگرگ در نواحی مستعد درددل ۲۴ معلم نمونه کشور با وزیر آموزش و پرورش | از نحوه طراحی سؤالات امتحان نهایی تا رتبه‌بندی معلمان وظیفه اصلی معلم القای حس ارزشمندی به دانش‌آموز است جزایر خلیج‌فارس شناسنامه‌دار خواهند شد ماراتن شکستن ترافیک برای رسیدن به حوزه کنکور قول مساعد تأمین اجتماعی برای اجرای مرحله‌ی دوم متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان دردسر‌های همسایگی با مدرسه | گلایه‌های شهروندان مشهدی از فعالیت مدارس در نزدیکی منازل آنها مشهد، شهر دوستدار سالمند می‌شود تداوم بارش در غرب، مرکز و شمال کشور (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

معجزه تشویق

  • کد خبر: ۳۱۰۳۵۴
  • ۲۳ دی ۱۴۰۳ - ۱۵:۲۶
معجزه تشویق
از اول دبستان با او هم‌کلاس بودم. از همان سال اول همه مسخره‌اش می‌کردند. حتی معلم‌ها. ناظم او را مجسمه صدا می‌زد.

همیشه ردیف آخر کلاس می‌نشست، گوشه دیوار. حتی در روز‌های سرد زمستان باز هم خودش را گوشه دیوار مچاله می‌کرد. انگار بدنش حس نداشت. انگار سرما را نمی‌فهمید. از اول دبستان با او هم‌کلاس بودم. از همان سال اول همه مسخره‌اش می‌کردند. حتی معلم‌ها. ناظم او را مجسمه صدا می‌زد. یک بار با خط‌کش زد توی سرش.

عظیمه از جایش تکان نخورد و حتی پلک هم نزد. هر چه سرش داد زد چرا زنگ تفریح‌ها این‌قدر دیر به کلاس برمی‌گردی، چرا این‌قدر صفر و یک توی دفتر نمره داری، اصلا انگار نه انگار. صدا از او در نمی‌آمد. از آن موقع عظیمه را مجسمه صدا می‌زدند. نه دوستی داشت نه درس می‌خواند نه با کسی حرف می‌زد. معلم‌ها هم دیگر کاری به کارش نداشتند، از او یکی دوباری درس می‌پرسیدند، چندباری می‌آوردندنش پای تخته، وقتی بی‌تفاوتی اش را می‌دیدند او را به حال خودش رها می‌کردند. 

شنیده بودم مادر عظیمه مرده و او در خانه با همان سن کم پخت‌و‌پز می‌کند و هوای خواهر و برادر کوچک‌ترش را دارد. شاید همین باعث شده بود معلم‌ها نهایت لطفشان این باشد که به او نمره قبولی دهند و او برود کلاس بالاتر. تا اینکه پنجمی شدیم. آن سال معلم کلاس با همه معلم‌های سال‌های پیش فرق می‌کرد. سوزنش روی عظیمه گیر کرده بود. هر وقت درس جدید می‌داد به او می‌گفت بلند شود و هر چه از درس یاد گرفته برایمان توضیح بدهد. او هر روز این کار را تکرار می‌کرد. روز‌های اول عظیمه مثل قبل سکوت می‌کرد و به میز چوبی مقابلش خیره می‌شد. 

معلممان، اما انگار واقعا قصد نداشت دست از سر این دانش‌آموزش بردارد. عظیمه همچنان مجسمه‌ای بود که هر روز بعد از هر درس جدید باید از جایش بلند می‌شد و درس پس می‌داد، اما به میزش خیره می‌شد و بعد می‌نشست. مدتی گذشت و او حالا چند کلمه‌ای در کلاس حرف می‌زد. انگار کد می‌داد. کلمات کلیدی درس توی ذهنش می‌ماند همان‌ها را تکرار می‌کرد. وقتی معلم ذوق می‌کرد او هم به وجد می‌آمد. ثلث اول بود، اولین امتحانمان را خوب یادم هست. چون همان روز معلم برگه‌ها را تصحیح کرد. 

یک دفعه کوبید روی میز و عظیمه را صدا زد. همه‌مان ترسیدیم. گفت زود بیا جلوی تخته. برگه عظیمه را داد دستش. آن وقت خودش از پشت میز بلند شد و از ما هم خواست بایستیم و او را با کف زدن تشویق کنیم. عظیمه ۱۰گرفته بود آن هم بدون ارفاق و تقلب. ما کف می‌زدیم و عظیمه از خوشحالی چشم‌های کم‌حالش برق می‌زد. آن برق توی چشم‌های عظیمه را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم.

او تا آخر سال اوضاع درسش بهتر شد حتی جدول ضرب را هم حفظ کرد و بالاخره با درس آشتی کرد. حالا این روز‌ها که بچه‌ها امتحان ترم اولشان است یاد عظیمه و آن معلم افتاده‌ام. کاش معلم‌ها هیچ‌وقت فراموش نکنند، تشویق بجا چه تأثیری روی دانش‌آموز دارد و کاش بعضی‌هایشان بدانند تمسخر و شکستن عزت نفس بچه‌ها چطور خردشان می‌کند و مسیر زندگی‌شان را تغییر می‌دهد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->