ما به آینه نیاز داریم. این جمله پنج کلمهای فقط یک گزاره تحلیلی نیست. خبری هم هست. مهمتر از این وصفخوانی است که، چون نیک بنگریم، راهبردی هم هست. اگر قرار است از راه برویم و از برابر نگاه افراد، آینه لازم هستیم. قبل از آنکه از خانه پا بیرون بگذاریم و حتی پیشتر؛ همان زمانی که پلک میتکانیم و بیداری، جای خواب را میگیرد، خوبترین اقدام به آینه نگاه کردن و خویش را تنظیم کردن است.
نقش ناصوابی اگر دیدیم، قدردان آینه، آن را اصلاح کنیم. جامعه با آدمهای شستهرفته و منظم، جای بهتری برای زندگی است. این چند خط را بسانِ مقدمه واجب بگیرید تا از واجبی سخن گوییم که از راهبردیترین بایستگیهای زندگی است. بهویژه وقتی جنبه حکمرانی هم پیدا میکند. ویژهتر برای حکمرانان که هم بر حوزه عمل خویش اثر گذارند و هم مردم در نگاه به آنها برای خود الگو میگیرند که بسیار خوانده و شنیدهایم مردمان بر دین ملوک و حاکمان خود هستند.
رهبر فرزانه انقلاب هم به این حقیقت چنین توجه میدهند که؛ «واقعا «النّاس علی دین ملوکهم». ملوک در اینجا به معنی پادشاهان نیست که بگوییم ما پادشاه نداریم؛ نه، ملوک شماها هستید؛ النّاس علی دین ماها. مردم رسم زندگی خود را به درسی که از عمل مسئولان میگیرند، نظام میدهند.» واجب این است که مسئولان به آینه محتاجترند. نه فقط آینه شیشهای که پشت آن را جیوه مالیده باشند. آینه نمادی است از منتقد. منتقدی که صادق و صریح، واقعیتها را ببیند و بگوید. مسئولان هم باید نقد را بپذیرند و منتقد را قدر بدانند.
خدا درجات شهید رجایی را مضاعف فرماید که برای خود جلسه نق میگذاشت. کسانی جمع میشدند تا واقعیتهای جامعه را باز گویند. به جان دولتمردی، چون رجایی نق بزنند. نق بزنند و باز هم نق بزنند. انتقاد است که شکوفایی میآورد. از تعریفهای نابجا و تمجیدهای ناروا جز فرعون وجودمان بهرهمند نمیشود. در منطق و تربیتِ دینی به صورتِ متملقان باید خاک پاشید. احْثُوا فِی وُجُوهِ الْمَدَّاحِینَ التُّرَاب کلام همواره راهنمای نبوی است.
ما به انتقاد نیاز داریم. انتقاد هم هنری است که منتقدان مومن و صادق و صریح از آن برخوردارند. تلخی کلامشان، شیرینی و حلاوت به بار میآورد. اگر به آنها میدان دهیم، میدان را از نابایستگیها پاک میکنند. وجود اینها در کنار مسئولان غنیمتی است قیمتی، اگر فهم کنیم. نمیخواهم از خطاهایی نام ببرم که به دلیل نبود نقد یا ندیده گرفتن منتقد روی داده است، نام ببرم تا موضوع جزئی و موردی به حساب آید.
اینجا از یک کُل و ضرورت حیاتی حکمرانی میگویم. از اینکه مسئولان با در کنار داشتن منتقد و پذیرش انتقاد نهتنها با مشکل روبهرو نمیشوند که مشکلاتشان رفع هم میشود. هم خودشان نفع میبرند و هم جامعه منتفع میشود. اگر بگوییم درکنار داشتن منتقد از واجبات و حتی اوجب واجبات حکمرانی است، بیراه نگفته و ناراه نرفتهایم. امیدواریم با درک این ضرورت، جلو تکرار زیانها گرفته شود. انشاءا...