قرارگاه ملی مسجد در سطح کشور تشکیل شد اندوه حسین (ع) متصل به اندوه رضا (ع) است محمد (ص)؛ پیامبری که درد‌ها را با توحید درمان کرد مراسم جاماندگان اربعین ۱۴۰۴ در سراسر کشور برگزار شد مدارس زیادی در سطح خراسان رضوی فاقد نمازخانه مناسب هستند روایتی از سوگواری متفاوت مشهدی‌ها در محرم و صفر امسال و پس از جنگ تحمیلی ۱۲‎‌روزه سفر کاروانی به عتبات دوباره آغاز شد چه افرادی بدون فیش می‌توانند به حج بروند؟ ۲۰۰ هزار عمره‌گزار ایرانی تا سال ۱۴۰۵ به عربستان مشرف می‌شوند ۳ ویژه برنامه در پنج شب پایانی ماه صفر در حرم مطهر رضوی برگزار می‌شود یک کاسه نبات زعفرانی به یاد «شهید مصطفی چمران» هم‌زمان با سالروز پایان یافتن محاصره پاوه | نور خورشید پس از گرگ‌ومیش پاوه عوامل هلاکت مردم در گفتار اخلاقی امام حسن مجتبی (ع) مظلومیت و غربت امام حسن (ع) در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین فرحزاد | جلوه کرامت در نهایت غربت درخواست اختصاص اعتبار ویژه از وزیر کشور برای ستاد خدمات زائر در دهه پایانی صفر برپایی بیش از ۷۰۰ موکب برای دهه پایانی صفر در خراسان رضوی | ۵۷۵ موکب در مشهد فعال می‌شوند مشهد میزبان بزرگ‌ترین اجتماع مذهبی ایرانیان در دهه پایانی ماه صفر | تشرف بیش از ۷ میلیون زائر به حرم مطهر امام رضا(ع) + فیلم هزار کاروان پیاده در مسیر مشهدالرضا (ع) برنامه‌ریزی برای خدمات‌رسانی به زائران دهه آخر ماه صفر در خراسان رضوی
سرخط خبرها

شبی که همه ایران، امام‌رضا(ع) بود

  • کد خبر: ۳۳۰۶۹۴
  • ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۳
شبی که همه ایران، امام‌رضا(ع) بود
شماره ارتباط زنده با حرم امام‌رضا(ع) تنها شماره‌ای بود که وقتی زنگ می‌زد، دلش می‌خواست همه جهان ساکت باشد تا آقای آن‌طرف سلیس و راحت و بلند بشنود «توجه این تماس از زندان رجایی‌شهر است».
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

به خاطر همان چند ثانیه خجالت می‌کشید زنگ بزند، انگار وجودش آب می‌شد، دلش می‌خواست آن چند ثانیه همه کامیون‌های جهان بوق بزنند؛ که آن چند ثانیه را نشنوند در ابتدای زنگ زدن، «این تماس از زندان رجایی‌شهر است» و همین تمام حیثیتش را رنده می‌کرد، قصه این بود که از دبی لاستیک وارد کرده بود، با دلار پنجاه‌هزارتومان.

لاستیک‌ها آمده بود، دلار منفجر شده بود، چک گرفته بود و داده بود، بین دلار پنجاهی و هشتاد‌و‌سه تومانی جا مانده بود و همین شده بود برگشت خوردن یکی‌یکی چک‌ها و در نهایت زندان. سعیدی که کل مغازه‌های بازار گندم و تیر دوقلو روی اسمش قسم می‌خوردند و حرفش اعتبار بازار بود حالا افتاده بود کنج بند مالی‌های رجایی شهر و سکه‌اش شکسته شده بود.

آن روز هم زنگ زد به مژده و حرف زد، مژده گفته بود هفته آینده جشن تکلیف نارین است و از بیخ قلبش آه کشیده بود که قول داده بود باشد و یک کادوی خفن بخرد. توی زندان آرایشگر شده بود، خاطرات روز‌های خدمت مرور شده بود و یادش افتاده بود که آرایشگری بلد است و می‌تواند روز‌ها را از روزمرگی در بیاورد، هفتصدنفر آدم هرکدامشان اراده کنند کله مرتب کنند خودش می‌شود یک عددی و یک رقمی، اما آن سعید حجره‌دار کجا و این سعید کجا.

تا آن روز که حاج فرج نشسته بود زیر دستش برای مرتب کردن محاسنش و حاج محسن شماره ارتباط زنده با حرم امام رضا (ع) را داده بود برای ارتباط.

سعید شماره را گرفته بود و صدایی آن‌سو گفته بود شما متصل می‌شوید به حرم مطهر امام رضا (ع) لطفا با حال معنوی مناسب زیارت کنید؛ و همین شماره شده بود همه دل‌خوشی‌اش...

تنها شماره‌ای بود که وقتی زنگ می‌زد دلش می‌خواست همه جهان ساکت باشد تا آقای آن‌طرف سلیس و راحت و بلند بشنود «توجه این تماس از زندان رجایی شهر است.»

دوست داشت که همه حرف‌هایش را بزند و قصه را بگوید و تمنا کند که بگذرد.

دلش از اولین تماس رنگ‌و‌بوی دیگری گرفته بود، نه که امام رضایی نباشد، بود ولی این امام رضای توی زندان یک مزه دیگری داشت.

آن شب قسمت آخر پایتخت را که داشت می‌دید، آن پنجه گره زدن نقی در ضریح را که دید، آن رضاجان خوبی گفتن نقی را که شنید ترکید. بغض او نه بغض همه، بغض جعفر زانتیا، بغض حسین سرخ، بغض ممودپلنگ، بغض اصغراسترس، همه بند نقی معمولی بود و پشت گردالی‌های ضریح، اشک می‌ریختند مثل چی. آن شب همه ایران امام رضا (ع) بود.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->