به گزارش شهرآرانیوز؛ فردوسی، در روزگاری که زبان پارسی در سایه فراموشی و فرسایش بود، با آفرینش «شاهنامه»، نه تنها آن را زنده نگاه داشت، بلکه بن مایهای نیرومند برای پایداری اندیشه و منش ایرانی فراهم آورد. «شاهنامه» تنها سرگذشتی آهنگین از شاهان و پهلوانان باستانی نیست، بلکه آیینهای از فرهنگ یک سرزمین دیرینه سال است که با ادبیات شکوهمند و نگاه ژرف به زندگی انسانی توانسته است در گذر سدهها جای خود را در جان و زبان مردم نگاه دارد و آوازه اش را به فراسوی مرزهای ایران بگستراند.
گفتن از فردوسی و «شاهنامه» و تأثیر آن بر ایران و ایرانیان، علاوه بر بررسی زوایای گاه کمتردیده شده، یادآوری میراثی سترگ است که لنگرگاهی است در جهان امروز. خبرگزاری «ایرنا» میزگردی با موضوع «فردوسی، شاهنامه و میراث او در گستره فرهنگی ایران» برگزار کرده که استادان حاضر در آن به مسائل مختلفی، ازجمله ریشههای حماسه و «شاهنامه» و اهمیت آن، پرداختهاند. آنچه در ادامه میآید، گزیدهای از این نشست است.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که اصلا چرا حماسه ملی ایران ایجاد شد، چون، وقتی میخواهیم درباره «شاهنامه» سخن بگوییم، لازم است نخست به این سؤال پاسخ دهیم که چرا چنین حماسهای شکل گرفت. با توجه به تعریفی که از حماسه در اختیار داریم، معمولا، گفته میشود که حماسه زمانی شکل میگیرد که دولتهایی تأسیس شده باشند و در دل این دولتها قهرمانانی پدید آیند که بخواهند از کشور، از مرزهای آن، و از هویت آن دفاع کنند. در چنین شرایطی است که ما شاهد شکل گیری حماسه خواهیم بود.
وقتی به عصر هخامنشی میرسیم، یکی از بزرگترین امپراتوریهای جهان باستان را در ایران داریم، امپراتوریای که حتی امروز هم همگان معترفاند که پدیدهای عظیم و سترگ در تاریخ جهان باستان بوده است. اما، با یورش اسکندر مقدونی به این سرزمین و به مشرق زمین به طور کلی، و با سقوط شاهنشاهی هخامنشی، به طور طبیعی نیاز به بازنگری در حماسههای ایرانی به وجود آمد.
به ویژه در دوره اشکانیان، این نکته برای جامعه ایرانی روشن شد که جامعه نیاز دارد به حماسه هایش بازگردد و آنها را مرور کند. اما چرا؟ علتش این است که، هرگاه یک جامعه احساس کند موردتحقیر قرار گرفته، یا کوچک شمرده میشود، یا آن گونه که باید درست به جهان معرفی نمیشود، در آن زمان است که نیاز به حماسه احساس میشود.
علت این نیاز در این است که حماسهها روایت میکنند که ما چه کسانی بودهایم، چه صفات اخلاقیای داشتهایم، و چه قهرمانیهایی برای حفظ سرزمین خود انجام دادهایم. بنابراین، ما نخستین نشانههای حماسه ملی ایران را در دوره اشکانی مشاهده میکنیم. اینکه چه کسانی این حماسهها را معرفی و تبلیغ کردهاند، براساس گفته مورخان و شواهد موجود، گروهی بودهاند به نام «گوسان ها». این افراد، برای روایت داستانهای حماسی، شهر به شهر میگشتند و این قصهها را همراه با آواز و موسیقی برای مردم نقل میکردند.
این نخستین بار است که با هستههای اولیه حماسه مواجه میشویم، زیرا بعدها میبینیم که برخی از داستانهای «شاهنامه»، پیش از آنکه فردوسی به آنها بپردازد، در سرزمینهای دیگر نیز شناخته شده بودند؛ برای مثال، در متون سُغدی، ما داستان رستم را داریم. بسیاری از این داستان ها، در پهنه ایران فرهنگ قبلا شناخته شده بودهاند.
بار دوم که توجه به حماسهها جلب میشود پس از ورود اعراب به ایران است. در اینجا، حماسه ها، بار دیگر، شکل تازهای به خود میگیرند و تجدید میشوند. این همان زمانی است که شاهنامه سرایی آغاز میشود. دقیقی (ابومنصور محمد بن احمد توسی، شناخته شده به «دقیقی»، زاده ۳۲۰ - مرگ میان سالهای ۳۵۹-۳۵۶ خورشیدی) نگارش «شاهنامه» را آغاز میکند و سپس فردوسی آن را به شکلی عالی تکمیل میکند. این روند ادامه مییابد. این تاریخ شکل گیری حماسه در ایران است که با فردوسی به اوج خود میرسد.
اگر امروز هم میبینیم که توجه به «شاهنامه» افزایش یافته، باز به دلیل همین شرایط است، زیرا میبینیم جهان بیرون ما را به شکل نادرستی معرفی میکند. درباره ما قضاوت غلط میشود، برداشتهای اشتباه صورت میگیرد؛ و ما میخواهیم خود را به درستی معرفی کنیم.
«شاهنامه»، نه تنها یک اثر حماسی عظیم است، که نقشی بی بدیل در شکل دهی به هویت ایرانی و حفظ آن در طول تاریخ ایفا کرده است. هویت، چه در سطح فردی و چه در سطح جمعی، یکی از مهمترین مسائل در هر جامعهای است. یکی از بزرگترین نقشهای «شاهنامه» در هویت ملی ایرانی این است که توانست، از یک سو، پیوند فرهنگی میان ایران و اسلام برقرار کند و، از سوی دیگر، هویت ایرانی را در دنیای اسلامی حفظ و تثبیت کند.
«شاهنامه»، به عنوان یک مادر فرهنگی، توانست هویت ایرانی را با بال اسلام به اوج شکوه و عظمت خود برساند. این تأثیر به قدری عمیق است که حتی امروز ایران اسلامی، با تمام تغییرات سیاسی و دینی که در طول تاریخ داشته، همچنان هویت خود را از «شاهنامه» گرفته و از آن بهره برداری کرده است.
یکی از جنبههای مهم دیگر «شاهنامه» زبان فارسی است که نقش مهمی در تثبیت هویت ملی ایرانی داشت. اگرچه زبان فارسی پیش از فردوسی و «شاهنامه» وجود داشت و شاعران بزرگی، چون رودکی در شکل گیری آن سهم داشتند، فردوسی با «شاهنامه» زبان فارسی را به شکلی پایدار و شکوهمند تثبیت کرد. «شاهنامه»، به مثابه یک گنجینه زبانی، واژههای فارسی را حفظ کرده، و واژههای عربیای که در آن به کار رفته تنها ۹درصد از کل واژهها را شامل میشود. این انتخاب زبان در «شاهنامه» باعث شد تا فارسی به عنوان زبان ملی ایران در برابر دیگر زبانها و فرهنگها مقاومت کند.
با توجه به وضعیت جهان امروز و پیشرفت تکنولوژیهایی مانند هوش مصنوعی و نرم افزارهای ترجمه، ممکن است در آینده زبانها و مرزهای زبانی به هم ریخته و هویتها تحت تأثیر این تغییرات قرار گیرند. در این شرایط، «شاهنامه» به عنوان یک ستون استوار فرهنگی و زبانی میتواند همچنان به ما کمک کند تا هویت ایرانی خود را در برابر تندبادهای جهانی حفظ کنیم. این اثر، با حفظ زبان و فرهنگ ایران، همچنان به عنوان یک سنگ بنای هویتی برای ایرانیان به شمار میآید که میتواند ما را در برابر خطرات جهانی آینده محافظت کند.
عظمت «شاهنامه» تنها در داستانهای حماسی آن نیست، بلکه در نقشی است که در شکل گیری و حفظ هویت ایرانی در سطح فردی و جمعی ایفا کرده است. «شاهنامه» همچنان یک نگین فرهنگی است که در آینده نیز میتواند برای ایرانیان منبع الهام و قوت باشد.