به گزارش شهرآرانیوز؛ ایلان ماسک و دونالد ترامپ که زمانی در جبههای واحد ایستاده بودند و بعد از پیروزی در انتخابات آمریکا به هم نزدیکتر هم شدهبودند، اکنون در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند و اتهامات سنگینی را روانه هم میکنند. درگیری اخیر ایلان ماسک و دونالد ترامپ صرفاً یک جدال لفظی گذرا میان دو شخصیت جنجالی نیست، بلکه نمایانگر گسلهای عمیقتری در تلاقی قدرت، سیاست و سرمایهداری در آمریکای امروز است. برای درک عمق این شکاف، باید از سطح اتهامات رسانهای عبور کرد و به تحلیل ریشههای استراتژیک، ایدئولوژیک و شخصی این رویارویی بپردازیم.
نقطه آغازین تنشهای اخیر را میتوان در انتقادات ایلان ماسک از لایحه پیشنهادی دولت ترامپ جستوجو کرد. ماسک، که در راس تشکیلات تازهتاسیس «کارآمدی» - ملقب به دوج - طی حدود چهار ماه حضور در کاخسفید تلاش کرده بود هزینههای دولت فدرال را پایین بیاورد، لایحه ترامپ را که با هدف کاهش هزینههای دولت ارائه شده بود، به دلیل مغایرت با منافع شرکت تسلا و به طور کلی صنعت خودروهای الکتریکی، مورد حمله قرار داد. او معتقد بود که این لایحه، با حذف برخی یارانهها و معافیتهای مالیاتی، به ضرر این صنعت نوپا تمام خواهد شد.
این انتقادات با واکنش تند دونالد ترامپ مواجه شد. او در محافل عمومی و در شبکه اجتماعی خود، «تروث سوشال»، ایلان ماسک را به «نمکنشناسی» متهم کرد و مدعی شد که بدون حمایتهای دولت او، شرکتهای ماسک هرگز به موفقیتهای کنونی دست نمییافتند. ترامپ همچنین ماسک را فردی «دمدمیمزاج» و «غیرقابلاعتماد» خواند.
دامنه اختلافات به سرعت از مسائل اقتصادی و سیاسی فراتر رفت و به حوزههای شخصی کشیده شد. ایلان ماسک در اقدامی غیرمنتظره، در پستی در شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق)، دونالد ترامپ را به دست داشتن در پرونده جنجالی جفری اپستین، سرمایهدار متهم به جرایم جنسی، متهم کرد. این اتهام که بدون ارائه مدرک مستندی مطرح شد، بازتاب گستردهای در رسانهها داشت و به منزله عبور از خط قرمز در روابط این دو نفر تلقی شد.
در مقابل، ترامپ و نزدیکانش نیز بیکار ننشستند و حملات خود را علیه ماسک تشدید کردند. آنها با اشاره به برخی حواشی زندگی شخصی و مدیریتی ایلان ماسک، تلاش کردند تا اعتبار او را زیر سؤال ببرند. این جنگ رسانهای، فضای سیاسی و اقتصادی آمریکا را تحت تأثیر قرار داد و به یکی از موضوعات داغ خبری تبدیل شد.
اختلاف بر سر لایحه کاهش هزینهها، تنها نوک کوه یخ بود. در هسته این درگیری، تضاد منافع بنیادین میان امپراتوری صنعتی ماسک و برنامه اقتصادی ملیگرایانه ترامپ قرار دارد.
اقتصاد ماسک: امپراتوری ماسک (تسلا، اسپیسایکس، نورالینک) بر پایه نوآوریهای تکنولوژیک، انرژیهای تجدیدپذیر و یک چشمانداز جهانی بنا شده است. این شرکتها برای رشد خود به شدت به یارانههای دولتی (Subsidies)، اعتبارات مالیاتی (Tax Credits) برای مصرفکنندگان خودروهای برقی و قراردادهای دولتی (مانند قراردادهای اسپیسایکس با ناسا) وابستهاند. این مدل کسبوکار، نیازمند یک دولت حامی تکنولوژی و مداخلهگر در اقتصاد به نفع صنایع آیندهنگر است.
اقتصاد ترامپ: ترامپ در کارزار انتخاباتی خود، با شعار «اول آمریکا» (America First)، بر کاهش شدید هزینههای دولت، حذف یارانههای صنایعی که به نظر او «غیرضروری» یا «وابسته به دولت» هستند و حمایت از صنایع سنتی مانند نفت و گاز تأکید داشت. از دیدگاه او، یارانههای سخاوتمندانه به خودروهای برقی، نه تنها هدر دادن پول مالیاتدهندگان است، بلکه به ضرر صنعت قدرتمند خودروسازی سنتی و کارگران آن در ایالتهای کلیدی مانند میشیگان و اوهایو تمام میشود.
بنابراین، حمله ماسک به لایحه ترامپ، دفاعی استراتژیک از مدل کسبوکار خود بود. ترامپ نیز این حمله را نه یک انتقاد سازنده، بلکه خیانت از سوی کسی میدید که از حمایتهای او بهرهمند شده بود. اتهام «نمکنشناسی» ترامپ از این منظر معنای عمیقتری پیدا میکند.
هم ایلان ماسک و هم ترامپ، به نوعی از گفتمان پوپولیستی برای جلب حمایت تودهها استفاده میکنند، اما با دو رویکرد متفاوت:
پوپولیسم تکنولوژیک ماسک: ماسک خود را به عنوان یک قهرمان مردمی علیه «بوروکراسی کُند دولتی»، «رسانههای جریان اصلی» و «نخبگان قدیمی» به تصویر میکشد. او با وعده آیندهای روشن از طریق تکنولوژی (سفر به مریخ، اینترنت ماهوارهای برای همه، درمان بیماریها با نورالینک) و با استفاده استادانه از پلتفرم ایکس (توییتر) برای ارتباط مستقیم با میلیونها نفر، یک جنبش مردمی حول شخصیت خود ایجاد کرده است. او نماد «پوپولیسم آیندهنگر» و لیبرترین (آزادیخواه) است.
پوپولیسم ملیگرایانه ترامپ: پوپولیسم ترامپ ریشه در نوستالژی برای یک «گذشته باشکوه»، دفاع از هویت ملی در برابر مهاجران و گلوبالیسم، و حمایت از کارگران یقه آبی در صنایع سنتی دارد. او دشمنان خود را «دولت پنهان» (Deep State)، نخبگان جهانی و سیاستمداران واشنگتن تعریف میکند.
تا زمانی که دشمن مشترک (دولت بایدن و جریان چپ) وجود داشت، این دو جریان پوپولیستی میتوانستند در کنار هم حرکت کنند. اما به محض آنکه قدرت به دست یکی از آنها (ترامپ) افتاد و منافع دیگری (ماسک) به خطر افتاد، این اتحاد شکننده فروپاشید و مشخص شد که چشمانداز آنها برای آینده آمریکا اساساً متفاوت است.
حمله ماسک (اتهام پرونده اپستین): اقدام ماسک در مرتبط کردن ترامپ به پرونده جفری اپستین، یک حرکت حسابشده و بیرحمانه بود. او میدانست که این اتهام، حتی اگر ثابت نشود، به دلیل ماهیت بسیار سمی و حساسیتبرانگیز آن، به شدت به برند ترامپ آسیب میزند. این حرکت نشان داد که ماسک حاضر است برای دفاع از منافعش، از هر سلاحی، حتی «سلاح اتمی اطلاعاتی»، استفاده کند. او با این کار، بازی را از یک اختلاف سیاسی به یک جنگ شخصی تمامعیار تبدیل کرد.
ضدحمله ترامپ (شخصیت و اعتبار): ترامپ که خود استاد تخریب شخصیت رقباست، در مقابل تلاش کرد تا با «غیرقابلاعتماد»، «دمدمیمزاج» و «وابسته به مواد مخدر» خواندن ماسک، اعتبار او را به عنوان یک رهبر صنعتی و یک متفکر زیر سؤال ببرد. کمپین ترامپ با برجسته کردن برخی رفتارهای نامتعارف ماسک، سعی در ترسیم تصویری از یک مدیرعامل بیثبات دارد که نمیتوان به قضاوت او اعتماد کرد.
شکاف در جبهه راست: این نبرد، جبهه جمهوریخواه و محافظهکار را دچار سردرگمی کرده است. بخشی از پایگاه رأی که هم به دیدگاههای اقتصادی ترامپ و هم به نوآوریهای تکنولوژیک ماسک علاقهمند بودند، اکنون مجبور به انتخاب یک طرف هستند. این شکاف میتواند به نفع دموکراتها در انتخابات آینده تمام شود.
ریسک برای امپراتوری ماسک: ماسک با به راه انداختن یک جنگ تمامعیار با یک رئیسجمهور، ریسک بزرگی را مرتکب شده است. ترامپ ممکنم است شرکتهای ایلان ماسک را با تحقیقات فدرال، لغو قراردادهای دولتی و فشار نظارتی بیسابقهای روبهرو کند. این امر نگرانی عمیقی را در میان سرمایهگذاران تسلا و اسپیسایکس ایجاد کرده است.
هنوز مشخص نیست که سرنوشت این رویارویی به کجا خواهد انجامید. دونالد ترامپ امروز با چندین رسانه آمریکایی صحبت کرده و برخی از آنها گزارش دادهاند که رئیسجمهور آمریکا فعلاً قصد ندارد با ایلان ماسک صحبت کند. برخی تحلیلگران معتقدند که با توجه به شخصیتهای غیرقابلپیشبینی هر دو طرف، احتمال آشتی و بازگشت به روابط گذشته بعید به نظر میرسد. در مقابل، عدهای دیگر بر این باورند که با توجه به منافع مشترکی که این دو در مقابله با جریانهای سیاسی رقیب دارند، ممکن است در آینده شاهد نوعی مصالحه تاکتیکی میان آنها باشیم.
جنگ ماسک و ترامپ، نبرد دو «ایگو»ی عظیم و دو چشمانداز متضاد برای آینده آمریکاست. یکی آینده را در ستارگان، کدهای کامپیوتری و انرژی پاک میبیند و دیگری در بازگشت به یک عظمت صنعتی مبتنی بر مرزهای مشخص و انرژیهای سنتی. این درگیری نشان داد که در سیاست امروز، اتحادها تا زمانی پایدارند که منافع همسو باشند. به محض آنکه قطار قدرت و ثروت به ریلهای متفاوتی هدایت شود، حتی قدرتمندترین متحدان نیز میتوانند به سرسختترین دشمنان یکدیگر تبدیل شوند. سرنوشت این نبرد، نه تنها بر آینده این دو نفر، بلکه بر مسیر تکنولوژی، سیاست و اقتصاد ایالات متحده در سالهای پیش رو تأثیرگذار خواهد بود.
منابع: بی بی سی، سی ان ان، گاردین