محمدناصر حقخواه - نزدیک به یک دهه پیش وقتی میگفتند کسی در صداوسیما ممنوعالتصویر است، هم این ممنوعیت از قبل حدسزدنی بود و هم دلایلش تقریبا معلوم. با گستردگی و قدرتی هم که تلویزیون داشت، معمولا این ممنوعیت برای فرد، کار را مشکل میکرد. چند سال بعد از آن روزها، دورهای را شاهدیم که هر لحظه ممکن است کسی ممنوعالتصویر باشد، درحالیکه نه آن فرد میداند که پخش چهرهاش در تلویزیون، ممنوع است و نه دلایلی برای حدس زدن چنین اتفاقی از قبل وجود دارد. کافی است بازیگری در تیزر یک فیلم حضور داشته باشد و با حذف تصویرش از تیزر پخششده از تلویزیون، همه بفهمند که پس فلانی هم ممنوعالتصویر است. در همین یکیدو هفته اخیر حذف مهناز افشار و هانیه توسلی از تیزر فیلمهای قسم و ایده اصلی، این دو بازیگر را به فهرست جدیدترین ممنوعالتصویرشدههای تلویزیون اضافه کرد.
این اتفاق در فضای مجازی هم سروصدای زیاد بهپا کرد، از واکنش محسن تنابنده بگیرید که در اینستاگرام، تیزر سانسورشده را به اشتراک گذاشت و زیر آن نوشت: «اینم یه تیزر مطابق با سانسور تلویزیون بدون نقش اصلی(مهناز افشار) (البته تو رودربایستی یه چندتا با مهناز پخش کردن) مزدک میرزایی! حتما برگرد.» تا واکنش کاربرانی که چنین سانسورهایی را نشانه بیدروپیکر بودن یک سازمان میدانستند نه حرفهای بودن آن. بد ندیدیم به همین بهانه کمی بیشتر درباره این پدیده، علل و نتایجش حرف بزنیم.
شما چرا نیستید؟
چند ماه پیش عکس یکی از بوردهای سازمان صداوسیما در فضای مجازی پخش شد که روی تکهکاغذی چیزی به این مضمون نوشته بودند: «صدا و تصویر حامد همایون ممنوع است». همان یک عکس، روند جالب ممنوعالتصویری در تلویزیون را نشان میدهد که با یک خط نامه، کسی که کنسرتهایش در سراسر ایران برپا و شلوغ است یا بازیگری که یکی پس از دیگری در آثار سینمایی حضور دارد و همزمان چند فیلم از او روی پرده است، در تلویزیون ممنوعالتصویر میشود.
اینجا اولین و مهمترین و بیجوابترین سوالی که پیش میآید، این است که اگر کسی مظنون، متهم، مجرم یا فاسد است، پس چرا در جامعه راستراست راه میرود و کار فرهنگی و هنریاش را بهراحتی انجام میدهد و کسی هم به او کاری ندارد و اگر چنین نیست و فردی هیچ سابقه بد یا عملکرد نامناسبی نداشته است، پس چرا در رسانه ملی مملکت که با سرمایه همه مردم اداره میشود، نباید اثری از او باشد؟
سالهای پیش، تلویزیون معمولا این محدودیتها را برای کارکنان خودش و بهدلایلی معلوم بهکار میگرفت و مثلا وقتی کسی مثل فرزاد حسنی ممنوعالتصویر میشد، هم تقریبا دلیلش مشخص بود و هم آینده حرفهای فرد به خطر میافتاد اما این روزها نه دلیلی مشخص میشود و نه به اعتبار و آینده فرد برمیخورد. چهبسا آنقدر تعداد این اتفاقات زیاد شده باشد که به برندشدن بازیگر و خواننده و مجری مغضوب هم کمک کند.
ممنوعالتصویران توی چشم
خاطرات بازیگران ساعت خوش که در اواسط دهه70 شهرت عجیبی پیدا کردند و ناگهان همه با هم ممنوعالتصویر و ممنوعالکار شدند، یادتان هست؟ در مصاحبههایی که بعدا از زبانشان منتشر شد، از این گفتند که چه سختی و افسردگی بعد از آن روزها کشیدند اما این اتفاقها مربوطبه زمانی بود که چیزی به نام اینستاگرام وجود نداشت که اولا خبر ممنوعالتصویری آدمها بهسرعت در آن پخش شود و در مرحله بعد، همه از سر کنجکاوی فرد مغضوب تلویزیون را دنبال کنند تا ببینند که چرا ممنوعالتصویر است و این طوری ماجرای ممنوعیت برای فرد شیرینتر شود. نشان به آن نشان که مهناز افشار که در تلویزیون ممنوعالتصویر است، بیش از 9میلیون دنبالکننده دارد و به احتمال قوی هر پست و استوری که در اینستاگرامش میگذارد، اگر بیشتر از تلویزیون بازخورد نداشته باشد، قطعا کمتر نیست.
از سوی دیگر فیلمی که پخش تیزرش با محدودیت روبهرو شده است، با دو حالت روبهروست؛ یا کم میفروشد و باعث به خطر افتادن سرمایه فرهنگی تمام آدمهای پشت آن میشود یا با کنجکاوی بیشتر مردم روبهرو میشود و افرادی فقط برای اینکه ببینند چه خبر است، بهسمت آن میروند. دیگر روزهایی که با محو کردن چهره هنرمندی از تلویزیون، بشود کارهایش را هم نادیده گرفت، گذشته است و تلویزیون بیشتر از اینکه با ممنوعالتصویر کردن هنرمندان، به آنها ضربه بزند، مخاطبان خودش را کم میکند. معلوم نیست این ممنوعیت دقیقا چطور ممنوعیتی است که همه را بیشتر مشتاق میکند و این تصویر چگونه تصویری است که در شبکههای مجازی، چهره فرد بیشتر و بیشتر دیده میشود.