نتایج نهایی نهایی آزمون دکتری سال ۱۴۰۴ اعلام شد | آغاز ثبت‌نام از شنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۴ بازداشت ۵ تن از کارکنان شرکت توزیع برق مشهد تکذیب شد سارق حرفه‌ای با سابقه ۷ فقره سرقت در شیروان بازداشت شد واکنش آموزش و پرورش به اعتراض داوطلبان آزمون استخدامی درباره سابقه و تأهل استخدام هزار معلم ورزش جدید قطعی شد| سرانه ورزشی مدارس ۰.۳۸ مترمربع به ازای هر دانش‌آموز! رئیس سازمان محیط زیست: حفاظت از یوز ایرانی یک اولویت ملی است طرح کاشت یک میلیارد درخت به کجا رسید؟ دیابت کنترل‌نشده و آب سیاه از مهم‌ترین عوامل کم‌بینایی در بزرگسالی بهترین هتل‌های ۵ ستاره تبریز را بشناسید اختصاص رایگان ۱۷۰۰ ناوگان حمل و نقل به ۵ هزار دانش‌آموز استثنایی وضعیت دما و بارش کشور تا اواسط مهر ماه چگونه خواهد بود؟ وعده معاون وزیر راه و شهرسازی برای ساخت ۸۸۰ کلاس درس در کشور فروش نیمی از بلیت پروازهای داخلی از طریق دفاتر فروش آنلاین | مسافران دفاتر مجاز را انتخاب کنند تاثیر آلودگی هوا در تشدید علائم آلرژی و آسم ۲.۸ میلیون نفر در ایران دچار اعتیاد هستند پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (سه‌شنبه، ۱۱ شهریور ۱۴۰۴) | وزش باد شدید، پدیده غالب جوی در استان نرخ نهایی سرویس مدارس در انتظار تأیید شوراها | مهلت ثبت نام در سامانه دیگر تمدید نمی‌شود هشدار نسبت به حمل نادرست دارو در سفر اهدای عضو بیمار مرگ مغزی در مشهد به ۳ بیمار زندگی دوباره بخشید (۱۱ شهریور ۱۴۰۴) معاون وزیر آموزش و پرورش: امسال در مدارس کمبود نیرو نداریم (۱۱ شهریور ۱۴۰۴) محدود کردن یا حذف مواد پروتئینی در دوران شیردهی برای مادر و نوزاد مضر است پیوند قلب با موفقیت در دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد (۱۱ شهریور ۱۴۰۴) زنده‌یاد «دریاچه ارومیه» چه مدارسی در طرح نهضت عدالت آموزشی قرار می‌گیرند؟ | اجرای ۷۲۰۰ پروژه مدرسه‌سازی وضعیت پخت نان در محله مهرآباد مشهد با گلایه شهروندان همراه است | کیفیت سوخته! نارضایتی خانواده‌ها از کیفیت و قیمت لباس فرم دانش‌آموزی | دردسر‌های نافرم برای اولیا و مربیان ۱۴۰۰ نیروگاه خورشیدی برای مددجویان کمیته امداد خراسان رضوی رتبه‌های برتر در انحصار مدارس خاص | موج بی‌عدالتی در رتبه برترهای کنکور ۱۴۰۴
سرخط خبرها

زنده‌یاد «دریاچه ارومیه»

  • کد خبر: ۳۵۵۷۶۲
  • ۱۱ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۹
زنده‌یاد «دریاچه ارومیه»
اولین سفر زندگی من که از آن خاطراتی مثل تکه‌های پراکنده و پررنگ یک پازل به یادم مانده، اوایل دهه ۷۰ بود. آن سفر برای من به مثابه جهانگردی بود.

اولین سفر زندگی من که از آن خاطراتی مثل تکه‌های پراکنده و پررنگ یک پازل به یادم مانده، اوایل دهه ۷۰ بود. وقتی که مادرم به دوست و فامیل درباره‌ام می‌گفت: «سه رو تموم کرده رفته تو چهار» و من هیچ‌وقت با این جمله‌بندی کنار نمی‌آمدم. چون تصورم از تمام کردن و رفتن، چیز دیگری بود که هیچ ربطی به سه و چهار نداشت.

آن سفر برای من به مثابه جهانگردی بود. یک بچه سه‌و‌نیم ساله، که تمام دنیای آشنایش در مشهد و بجنورد خلاصه می‌شد، در یک سفر یک‌ماهه تابستانی، از خراسان تا هوای گلستان و مازندران و گیلان و قزوین و زنجان و اردبیل و آذربایجان و ارومیه را نفس کشیده بود و با خودش گفته بود چقدر دنیا بزرگ است! حتی بزرگ‌تر از صندلی‌های عقب اتوبوس، که تا آن موقع یکی از مقیاس‌های من برای بزرگ بودن چیزی، جایی یا حتی کسی بود.

فقط یکی دو سال که بزرگ‌تر شدم و غرق در قاب‌های متحرک کارتون‌ها و تخیلات، به خیالم خیلی از مارکوپولو دستم جلوتر بود و حتما وقتی «آدم بزرگ» شوم، جا‌هایی را خواهم دید که مارکوپولو در خوابش هم نرفته است!

حالا که راستی راستی بزرگ شده‌ام و پاهایم سفت و محکم چسبیده به زمین، می‌بینم حتی خیلی از جا‌هایی که در عالم واقعیت رفته‌ام هم تماشای دوباره‌اش فقط در خواب ممکن است.

مثل همین دریاچه ارومیه که مقصد آخر ما در آن سفر دور و دراز بود. بعد از «خزر» که اگر آن نجات غریق بلند قامت نبود، داشت برادرم را می‌بلعید، ارومیه دومین جایی بود که بعد از تجربه‌اش، آبی مدادرنگی‌ام تند و تند تمام می‌شد. من دریاچه ارومیه را خیلی دوست داشتم، چون درباره‌اش چیز‌هایی شنیده بودم از بابا و بزرگ‌تر‌ها که جمع‌بندی‌اش این می‌شد؛ آدم‌ها را مثل خزر نمی‌خورد!

بعد حتی گلایه‌ام را از خزر پیش او بردم و از اینکه هم‌نوعش داشت برادرم را می‌خورد، پشت سرش هزار بدوبیراه به ارومیه گفتم و انصافا هم سبک شدم و از آنجا به بعد فکر کردم که باهم رفیق شده‌ایم. حالا سی‌و‌سه سال گذشته. من در این مدت دیگر آن رفیق آبی قدیمی را ندیدم. گاهی فقط عکس‌هایش را. او شده مثل یک مریض سرطانی که عکس دیروزش از فردایش سرحال‌تر است.

دریای محبوب من که تا وقتی رفتم مدرسه و عکسش را روی نقشه دیدم و فهمیدم دریاچه است تا مدت‌ها دمغ بودم، حالا مثل عزیزی است که از دستش داده‌ام و باور نمی‌کنم که نیست.

مثل آقای یاقوت‌کار همسایه مامان‌بزرگ، مثل عموحسن، مثل زن‌عمو مهناز و مثل بی‌بی که هنوز باور نکرده‌ام مرده‌اند.

حالا این‌طور که توی خبر‌ها خوانده‌ام، اگر گذارم بیفتد به ارومیه باید مشکی بپوشم، بروم گل‌فروشی، فقط گلایل و ارکیده از توی تنگ آب برادرم تا گل‌فروش برایم بپیچد و بعد بروم سر خاک بزرگ‌ترین رفیقم که بزرگ‌ترین مزار جهان را دارد: زنده‌یاد «دریاچه ارومیه».

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->