سر کلاس نشستهایم که در آستانه ولادت پیغمبر مهربانی (ص) استاد برایمان از ایشان بگوید شاید بهانه سرایش شعری شود، اما بحث ماه قبل ناتمام مانده بود و درمورد آن موضوع صحبت کرد و ساعت کلاس به نیمه رسید و بحث ماه قبل به سرانجام.
استاد از اتفاقات زندگی پیامبر (ص) نقل کرد بین روایاتی که نقل میشد یکی بیش از دیگر روایات نظرم را جلب کرد، استاد گفت: در زمان کودکی پیغمبر (ص) رسم بوده است وقتی مهمانان برای سفر حج میآمدند به مکه توسط افرادی پذیرایی میشدند. یکی از آن افراد حضرت عبدالمطلب پدربزرگ پیامبر بود. عبدالمطلب برای اینکه بتواند نیازهای مهمانان را برآورده کند با اغنیای مکه صحبت میکرد که آن بزرگان نگاهی هم به رفع معاش زائران خانه خدا داشته باشند.
شخصی بنا بوده است که پنج بار شتر کمک کند و این امر را به تأخیر میاندازد و عبدالمطلب چندنفر را سراغ مرد میفرستد که باز هم آن شخص کمک نمیکند و در نهایت عبدالمطلب پیغمبر را که هفت یا هشت سال بیشتر نداشته است به سراغ مرد میفرستد میبیند او بهجای پنج بار شتر شش بار شتر را به همراه میآورد و صاحب بارها هم به همراه پیغمبر (ص) است.
متعجب میشود که آن چندنفر رفتند و دستخالی برگشتند. آنشخص توضیح میدهد که نفر اول وقتی به سراغم آمد شروع کرد به ناسزا گفتن و مرا نزد خانوادهام سرافکنده کرد من هم لجاجت کردم و بارها را تحویل ندادم. نفر دوم هم بدون سلام کردن و اجازه گرفتن وارد خانه شد و افسار یکی دوتا از شترها را گرفت که ببرد و من هم مانع شدم و درگیر شدیم و او را دور کردم.
نفر سوم که آمد مرا پیش مهمانان تحقیر کرد و او را از خانه بیرون کردم. اما وقتی این کودک آمد ابتدا پشت در درنگ کرد. بعد از زدن در من در را برایش باز کردم و سلام کرد و فرمود: از داخل خانه صدا میآید گویا مهمان دارید من اینجا میمانم تا مهمانان بروند و با هم صحبت کنیم.
وقتی مهمانان رفتند ورودی خانه به مهمانان سلام کرد و مصافحه کرد و بعد اجازه خواست که وارد خانه شود.
بعد گفت: من از طرف عبدالمطلب آمدهام به دنبال وعدهای که دادهاید. به او گفتم افرادی آمدند، اینطور برخورد کردند. کودک با مهربانی گفت: بسیارخب شما که اینطور آزرده خاطر شدهاید عبدالمطلب هم آزردهخاطر شده است، میشود تشریف بیاورید و خودتان برای ایشان توضیح بدهید. این رفتار کودک باعث شد من بهجای پنج بار شش بار شتر به او بدهم و تسلیم ادب کودک شوم.
این روایت جرقهای که باید را زد و من بیتی درمورد پیشقدم شدن پیامبر (ص) نوشتم که امیدوارم کامل شود:
تو پیشگام هر سلامی، در نمازم
من هر سلامی دادهام، رد سلام است