گروه ورزش/شهرآرانیوز، سبا سلیمی اولین بانوی لژیونر فوتبال ایران ابتدا در فوتسال شهرداری تبریز بازی میکرد که توسط مریم آزمون به تیم ملی فوتبال بزرگسالان دعوت شد تا بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. سلیمی فصل گذشته در لیگ فوتبال بانوان عراق به میدان رفت و بعد از شرایط بوجود آمده کرونایی به تبریز بازگشت تا این بار راهی لیگ فوتبال آذربایجان شود.
سلیمی با نماینده باشگاه "اف سی آذربایجان" در شهر تبریز مذاکرات خود را نهایی کرد و قرارداد یکسالهای را به امضا رساند تا بعد از رفع روادید کرونایی آذربایجان راهی این کشور شود و بهعنوان اولین لژیونر فوتبال بانوان ایران در کشور آذربایجان لقب بگیرد. بر همین اساس شهرآرانیوز با این دختر فوتبالیست گفتگویی داشت که در ادامه میخوانید:
شما در ابتدا با فوتسال شروع کردید، ولی بعد از آن فوتبالیست شدید چه شد که چنین تصمیمی گرفتید؟
بله همینطور است. متاسفانه در شهر تبریز مدرسه فوتبال برای دختران وجود ندارد من هم به دلیل بزرگ شدن در یک خانواده فرهنگی اجازهای برای رفتن به یک شهر دیگر را نداشتم با وجود علاقه زیادم به زمین چمن مجبور شدم فوتسال را انتخاب کنم. شش سال هم به طور حرفهای آن را ادامه دهم. تا اینکه یک روز سر کَلکَل کردن ورزشی با پسر خالهام تصمیم گرفتم فوتبالیست شوم. چرا که او به شوخی به من گفت: این همه سال است که فوتسال بازی میکنی آخرش قرار است به کجا برسی؟ آیا با این همه تلاش در این ورزش دیده میشوی؟ همین شد که من کم کم استارت تمرینات فوتبال را در کنار فوتسال زدم در آن زمان با تیم شهرداری تبریز قرارداد داشتم. بعد از آن خانم "مریم آزمون" من را برای تیم ملی بزرگسالان فوتبال انتخاب کردند. آن زمان تازه قرادادم با تیم فوتسال ماشینسازی تبریز تمام شده بود و به شهرداری تبریز رفته بودم که خانم آزمون دستیارانشان بعد دیدن بازیام در لیگ، من را برای تیم ملی فوتبال انتخاب کردند. شکر خدا پس ملحق شدن به اردوی تیم ملی مربی، کادرفنی و سپرست تیم خیلی از نظر اخلاقی و فنی من را پسندیدند مورد تایید آنها قرار گرفتم. ولی متاسفانه فیفا روی انتخاب خانم آزمون ایراد گذاشت و گفت: به این دلیل که من چندین سال که به طور حرفهای فوتسال بازی کردم از فوتسال به فوتبال حرفهای آمدم میبایست طبق قانون فیفا برای حضور در تورمنتهای بین المللی تیم ملی یک یا دوسال رزومه و قراداد فوتبالی با یک تیم لیگ برتری داشته باشم برایم تبمم به میدان بروم نه اینکه نیمکتنشین باشم. همین شد که من به طور کلی روند حرفهایام را تغییر دادم فوتبالیست شدم. شکر خدا زمانیکه از اردوی تیم ملی برگشتم پیشنهادات خیلی خوبی از لیگ برتر ایران به من شد. ولی مبلغ قرارداد آنها فوق العاده پایین بود. با این حال خیلی خوشحال بودم چرا که در اولین قدمی که در فوتبال برداشتم با موفقیت رو به رو شده بود. در همین بین پیشنهادی از "تیم القطان" کشور عراق به من داده شد؛ که خیلی من شگفتزده کرد چشم بسته آن را قبول کردم. چرا که از همان کودکی آرزو داشتم لژیونر شوم. من قبل از "گلنوش خسروی" لژیونر شدم، ولی به این دلیل که رسانه کشور عراق آن هم در زمینه ورزش بانوان بسیار ضعیف بود انتقالم خیلی خبرساز نشد. از اینکه توانستم به عنوان اولین بانو فوتبالیست ایرانی لژیونر شوم خوشحال هستم. چرا که مسیر بسیار سختی را پشت سر گذاشتم تلاش بسیار زیادی کردم. بعد از اینکه کرونا همه لیگهای ورزشی دنیا را لغو کرد من به ایران آمدم به صورت اختصاصی تمریناتم را انجام میدادم. در همین بین مسئولین باشگاه "اف سی مارخال" آذربایجان که بازیهای من را از طریق کشور عراق یکی از کمک مربیهایشان دیده بودند من را برای این تیم انتخاب کردند. برای عقد قراداد به شهر تبریز آمدند. درست است که این اتفاق برایم بسیار خوشحال کننده است، ولی هنوز موفق نشدم به آنجا بروم چرا که لیگ بانوان آنها بدلیل شیوع ویروس کرونا و جنگهای داخلی به تعویق افتاده است. درست است که قراردادم با این تیم به صورت یکساله بسته شده، ولی من میتوانم طبق قانون فیفا آن را به صورت یکطرفه فسخ کنم، اما من پایند قراردادم هستم. مسئولین باشگاه هم دوست ندارند که من از جمع آنها جدا شوم. طی صحبتهایی که اخیرا با آنها انجام دادم ازم درخواست کردند که فعلا صبر کنم تا جنگ داخلی در آذربایجان آتش بس شود بعد از آن من به این تیم ملحق شوم.
یعنی هنوز به آذربایجان سفر نکردی؟
چرا. چند وقت پیش به آنجا سفر کردم تا شرایط و امکانات باشگاه را از نزدیک ببینم. ولی هنوز به خاطر دلایلی که گفتم نتوانستم به طور رسمی به این تیم ملحق شوم منتظر هستم تا شرایط بهتر شود. در حال حاضر هم به صورت اختصاصی با مربیام تمرین میکنم. روزانه ویدئوی آن را برای مسئولین باشگاه و سرمربی تیم ارسال میکنم تا آنها در جریان تمرینات و آخرین وضعیت من قرار بگیرند.
قبلتر گفتید شهری که در آن بزرگ شدید مدرسه فوتبال نداشت قطعا به عنوان یک بانوی ورزشکار سختیهای بسیار زیادی را متحمل شدی تا به جایگاه فعلی برسی کمی در مورد مسیری که طی کردی برایمان صحبت کن؟
بله. کاملا درست است. نه تنها من بلکه تمامی بانوان ورزشکار ایران سختیهای بسیار زیادی را در مقایسه با آقایان متحمل میشوند چرا که به ما اهمیت زیادی داده نمیشود. جدا از آن من مشکلات اضافه بر سازمانی دیگزی هم داشتم که باید با آنها مقابله میکردم. در شهر تبریز مدرسه فوتبال وجود نداشت مجبور بودم یک زمین چمن مصنوعی غیر استاندارد اجاره کنم تا بتوانم به تمریناتم بپردازم. باز هم با همین حال عدهای میآمدند و میگفتند" دختر حق ندارد در زمین چمن رو باز تمرین کند. به همین دلیل نصف شب همرا با پدر و مادرم به زمینی که اجاره کرده بودم میرفتم آنجا به صورت اختصاصی تمرین
میکردم. هر شب تا صبح پدر و مادرم حریف تمرینیام میشدند تا بتوانم برای هدفم بجنگم خدا میداند که چقدر اذیت شدم چه سختیهایی را پشت سر گذاشتم.
خدارا شکر این محدودیتها جواب داد تا من شرمنده پدرو مادرم که انقدر حمایت کردند نباشم. زمین چمنی که ساعتی بیست هزار تومان اجاره آن بود من به خاطر اینکه دختر بودم آن را ساعتی ۶۰_ ۷۰ هزار تومان اجاره میکردم. جدا از آن هیچ کمک مالی هم به من نمیشد همه هزینههایم را شخصی پرداخت میکردم. خوشبختانه من در یک خانواده فرهنگی بزرگ شده بودم همیشه پیش خودم فکر میکنم آن دختری که همراهی و حمایت پدرو مادرش را هم ندارد طی کردن مسیر موفقیت قطعا هزاران برابر برایش سختتر از من و سایر دختران خواهد بود. خیلی دوست داشتم به عنوان نماینده تیم ملی بزرگسالان در شهر تبریز مورد حمایت مسئولین شهرم قرار بگیرم. زمین چمنی را در اختیارم بگذارند که بتوانم به راحتی تمرین کنم. ولی متاسفانه از سوی هیچ کدام از آنها حمایتی سورت نگرفت. بطبع محبور شدم این مسیر را به تنهایی و با کمک خانوادهام جلو ببرم. زمانیکه خبر انتقالم به لیگ عراق رسانهای سد کمی شناخته شدم قبل از آن کسی من را نمیشناخت. آن زمان هم خیلی رایزنی کردم که یک تیم فوتبال و زمین چمنی که مختص شهر تبریز است به ما اختصاص داده شود، ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاد. مثلا: زمانی که بچههای نوجوان و جوانان ما از تبریز به لیگ آذربایجان میروند وقتی از آنها پرسیده میشود از کدام تیم آمدند میگویند از تیم فوتسال فلان جا و بَهمان جا. ولی نباید اینطور باشد باید بگوییم از تیم فوتبال تراکتور، ماشینسازی و.. این خیلی بد است. نوک سوزن هم اگر بخواهند برای ما هزینه کنند برایمان کافی است. متاسفانه خیلی رایزنی کردم از بیشتر مسئولین مدیران مربوطه خواستم که یک تیم فوتبال به ما اختصاص دهند حتی گفتم که حاضرم هر چند سال که شما بگویید برای شهرم مجانی بازی کنم به شرطی که آبروداری کنید. تا ما مجبور نشویم برویم به تیمهای خارجی بگویبم ما بچههای آذربایجان از تیمهای سایر استانها آمدیم. ما بچههای آذربیجان هستیم باید از شهر تبریز منتخب شویم. متاسفانه دلایلش را طی این چند سالی که پیگیری کردم متوجه نشدم متاسفانه جواب درستی به ما نمیدهند.
الگوی ورزشی شما در بین فوتبالیستهای مرد ایرانی و خارجی چه کسی است؟
از نظر فرهنگی و اخلاقی همیشه آقای "مسعود شجاعی" را الگوی خودم میدانم. البته ایشان از نظر تکنیکی و فنی هم اسطوره هستند، ولی بیشتر اخلاقشان مدنظرم است. دلیل این انتخابم این است که من به اخلاقیات بیشتر از نکات فنی در فوتبال توجه دارم، فکر میکنم آقا مسعود مثال درستی از این موضوع باشند. چرا که خود من هم در همه این سالها که بازی کردم حتی یک کارت قرمز هم دریافت نکردم.
در بین بازیکنان خارجی هم شیفته بازی و هوش "لیونل مسی" فوق ستاره بارسلونا هستم. برایشان و تمامی ورزشکاران ایران زمین هرجای دنیا که هستند آرزوی بهترینها را میکنم.
در بین لژیونرها بازی کدام یک رو بیشتر دوست دارید؟
راستش را بخواهید به این دلیل که من ترک متعصب هستم (باخنده) اخبار مربوط به بازیکنان ترک را بیشتر دنبال میکنم. بنظرم در بین آنها بازیکنی که خیلی خوش درخشیده عملکرد فوق العادهای داشته "پیمان بابایی" است عملکردش را تحسین میکنم. گرچه لژیونرهای ترک زبان دیگری هم داریم، ولی به این خاطر که ایشان آقای گل لیگ آذربایجان هم شدند گلهای بی نظیری به ثمر رساندند فکر میکنم بهترین لژیونر حال حاضر فوتبال ایران هستند. جدا از آن دوست دارم در اینجا بگویم زمانیکه من لژیونر شدم آقای "سوشا مکانی" و "پیمان بابایی" دو بازیکن ایرانی بودند که خیلی من را حمایت و راهنمایی کردند جا دارد از هر دوی آنها نهایت تشکر و قدردانی را داشته باشم.
استقلالی هستید یا پرسپولیسی؟
راستش هیچکدام. (باخنده) من به این دلیل که بچه تبریز هستم عشق اول و آخرم تراکتور است و تمام.
سقف آرزوهای سبا سلیمی چیست؟
همیشه آرزو داشتم آنقدر تلاش کنم و موفق شوم تا بتوانم جواب آن دسته از آقایانی را که میگفتند:
مگر دختر هم فوتبال بازی میکند؟ مگر دختر هم میتواند در فوتبال حرفی برای گفتن داشته باشد؟ یا اصلا دختران را چه به فوتبال؟ را با موفقیتهایم بدهم. شکر خدا بانوان با تمام بی توجهی که به زحمات و تلاشهای آنها شده است توانستهاند خودشان را در تمامی عرصهها به خصوص ورزشی به خوبی ثابت کنند مایه افتخار ایران باشند. در مورد سقف آرزوهایم هم باید بگویم شاید خیلی بزرگ و بعید بنظر برسد، ولی من آرزو دارم که در تیم بانوان بارسلونا بازی کنم حتی اگر نیمکتنشین هم باشم برایم مهم نیست دوست دارم پایم به این تیم باز شود. این بزرگترین هدف و رویای ورزشیام است.
حرف پایانی؟
همیشه و همه جا از مسئولین خواهش کردم دوباره هم این کار را میکنم و میگویم: دغدغه بانوان فوتبالیست تبریزی داشتن یک تیم فوتبال است. تبریز شهر اولینها است بازیکنان مستعد بسیاری از این شهر به تیمملی و لیگهای ایران و خارج ترنسفر شدند و رشد کردند. دومین خواهشم به نمایندگی از تمانب بانوان فوتبالیست این است که حق پخش تلوزیونی را به ما بدهند و پوشش رسانهای اخبار ما هم مثل بازیکنان مرد باشد. چه چیز ما از آقایان کمتر است؟ واقعا این تبعیض خیلی ما را ناراحت میکند. چرا که ما هم مثل آقایان تلاش میکنیم و زحمت میکشیم، ولی اصلا دیده نمیشویم. نوک سوزن هم برایمان ارزش قائل نیستند. دوست دارم بگویم که اول از همه خاک پای پدرو مادرم هستم که خیلی من را حمایت کردند بعد از آن هم خاک پای هوادارهای تراکتورم شما نمیدانید که آنها چقدر به من لطف دارند چقدر برایم گل و کادو میفرستند. چرا که من اولین دختر از شهر تبریز هستم که لژیونر شده است. برایم سنگ تمام گذاشتند دوست دارم از همینجا از تک تکشان تشکر کنم. در کل دستبوس مردم خوب کشورم هستم نهایت تشکر و قدردانی را از همه آنها دارم. خیلی خوشحالم که میتوانم به عنوان یک بانو ورزشکار برای سربلندی پرچم کشورم تلاش کنم بند اول قراردادم حجابم باشد.
امیدوارم که بتوانم با عملکرد خوبم باعث سربلندی کشورم و مردم خوب سرزمینم باشم.