نگاهی به سریال مهیار عیار، ساخته سیدجمال سیدحاتمی | ملودرام تاریخی همچنان مشتری دارد نگاهی به نمایشگاه نقاشی خط «با من بخوان» که این روز‌ها در نگارخانه «آسمان» برپاست قلب امیرحسین صدیق جراحی شد آموزش داستان نویسی | از سنگ و آب و شیاطین دیگر (بخش اول) اهدای نشان‌های افتخار، باعث تقویت ارزش‌های مثبت در جامعه می‌شود تک‌افتاده‌های سبک هندی | ۲ کتاب تازه از میراث محمد قهرمان انتشار یافت «بُت» و «قاتل و وحشی»، دو فیلم اکران‌نشده حمید نعمت‌الله، در راه فجر چهل‌وسوم کنسرت‌های هفته دوم دی ماه ۱۴۰۳ صفحه نخست روزنامه‌های کشور - یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳ فیلم سینمایی آقای زالو در راه جشنواره فجر اعلام جرم علیه یک روزنامه و یک فعال فضای مجازی در تهران نمایش فیلم‌های جشنواره «سینما حقیقت» در خراسان رضوی آغاز شد بیش از ۱۰ میلیون ایرانی در پاییز ۱۴۰۳ به سینما رفتند | زودپز همچنان در صدر! رونمایی از نخستین تیزر انیمیشن «ساعت جادویی» + فیلم خیز هنرمندان مشهدی‌ برای ساخت ۶ مجموعه تلویزیونی ۲۹ مجموعه سینمایی، میزبان چهل و سومین جشنواره فیلم فجر
سرخط خبرها

روزگار غریب حاج قاسم

  • کد خبر: ۵۴۵۶۶
  • ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۶:۳۹
روزگار غریب حاج قاسم
جنگ تحمیلی با همه فراز و فرودهایش به پایان می‌رسد، اما خدمت و دفاع از مظلوم برای حاج‌قاسم تازه شروع شده است. برای او فرقی ندارد. مبارزه است و مبارز می‌طلبد و مبارزه می‌کند، مبارزه علیه کفر و ظلم، هرکجا باشد: غرب و جنوب، با اشرار و دشمن بعثی، یا شرق و مرز، با قاچاقچی مواد مخدر.
حسین حسامی | شهرآرانیوز - ۲۰ اسفند ۱۳۳۵ مردی با دست‌های پینه‌بسته و صورت آفتاب‌سوخته نوزادی تازه‌متولدشده در دست دارد که قرار است نور امیدی شود برای دل غم‌زده پدر و یک ملت. نامش که می‌شود قاسم پسر حسن، چه تداعی زیبایی است با قاسم‌ابن‌الحسن. دهه اول عمر نگذشته، دست‌های او هم بوسیدنی می‌شود از کار سخت بنایی، و هنوز به پایان دهه دوم نرسیده، کامیاب، فرستاده‌ای از دیار سلطان، این گوهر کم‌یاب را می‌یابد و تقدیر چنان قرار گرفته است که قطره «دُر» شود. پس باید با امواج پرتلاطم نهضت، قاسم به دریا برسد و بشود هم‌نشین صدفی به نام سیدعلی.

اما دریای درون قاسم ژرف و پاک، آرام است و در کمال امتنان، در برابر معبود آرام‌تر می‌شود. قاسم دریا را با خود به کرمان می‌برد و نتیجه‌اش را در صبح ظفر انقلاب ۵۷ با خود می‌بیند. خدمت به خلق را همیشه دوست داشته است و دارد. پس راه آن را در سپاه می‌بیند و سپاهی می‌شود. قرار نبود بیش از ۱۵ روز در مأموریت باشد، اما برگشتش از صحرای عشق می‌شود ۸ سال بعد. جنگ شروع شده است و نام قاسم با تیر و ترکش و خمپاره عجین. همین می‌شود که یکی از همین عجین‌شده‌ها از فرط عشق، بر پیکرش می‌نشیند و او را مدتی خانه‌نشین می‌کند، اما او که عاشق است، به جلوه‌گاه معشوق بازمی‌گردد و می‌شود فرمانده لشکری به نام ارباب.

جنگ تحمیلی با همه فراز و فرودهایش به پایان می‌رسد، اما خدمت و دفاع از مظلوم برای حاج‌قاسم تازه شروع شده است. برای او فرقی ندارد. مبارزه است و مبارز می‌طلبد و مبارزه می‌کند، مبارزه علیه کفر و ظلم، هرکجا باشد: غرب و جنوب، با اشرار و دشمن بعثی، یا شرق و مرز، با قاچاقچی مواد مخدر. مدتی می‌گذرد با همین مجاهدت‌ها. دیگر وقت جهادی دیگر است خارج از این مرز و بوم. سیدعلی شاگرد قدیمش را برای مأموریتی مهم فرامی‌خواند. سال ۷۹ سپاه قدس که سازمان یافته است، با آمدن حاج‌قاسم، گویی تولدی دیگر می‌یابد. هرجا ظالمی در عالم باشد، از یک حضور می‌ترسد و هرجا مظلومی باشد، از یک حضور به رحمت الهی امیدوار می‌شود.
 
این حضور حاج قاسم است. سال ۲۰۰۰ در بیروت، سیدحسن گرفتار شده است و ظالم متجاوز می‌رود که بر دیار اسلام مسلط شود و دریای خروشانی که اینک به نزدیک سواحل مدیترانه رسیده است، از جنب‌وجوش بماند، ولی حاج‌قاسم به‌ناگاه می‌رسد و همه چیز یکباره عوض می‌شود. دشمن متوقف می‌شود و دوباره سیدحسن قامت استوار می‌کند با نفس‌های حاج‌قاسم، اما گویی زمانه نمی‌خواهد هیچ دهه‌ای از عمر او بی‌مجاهدت بماند.

حتی در آخرین دهه از عمرش، سال ۹۳ است و داعش بر سر شیعه و سنی مسلط می‌شود و یکه‌تازی می‌کند. رعب و وحشت در سراسر دنیا مستولی شده است. اسلام با تحریف و تعریف جدیدی که این گروه به آن عمل می‌کند مورد نفرت است. باز هم حاج‌قاسم می‌رسد و چهره محبوب مردم مسلمان شیعه و سنی می‌شود. سوریه آرام و عراق به ساحل نجات نزدیک و دیگر نام او مرز نمی‌شناسد.
 
دنیا همه او را می‌شناسد. شاگرد سیدعلی، ژنرال سلیمانی و مهم‌تر از همه، حاج‌قاسم است که حالا صدای نفس‌های پرصلابتش دم گوش ژنرال‌های اسرائیلی، خواب را از آن‌ها ربوده است و حالا می‌شود ذوالفقار علی. نماینده علی در بی‌پناهی مظلومان می‌شود. دست نوازش علی بر یتیمان می‌شود. دست قدرتمند علی در دستگیری از محرومان، زلزله‌زدگان، درراه‌ماندگان و ... و می‌شود خادم بارگاه سلطان و می‌شود جلوه واقعی «اشد علی‌الکفار و رحماء بینهم»، اما حیف که عاشق معشوق را می‌طلبد و باید برود. صد افسوس برای ما که زود رفت و چه خوش عاقبتی برای او که با عشق‌بازی به معشوقش می‌رسد.
 
روزی که رفت، عالمی غمگین از رفتنش و عده‌ای خوشحال از نماندش. آن‌ها که غمین‌اند به فکر گذراندن دوران سخت. بعد از او آن‌ها که خوشحال‌اند به فکر تجاوزی دیگر. بعد از او بدرقه حاج‌قاسم به سوی معشوق نشان می‌دهد که چه زود غمگین می‌شوند دلشدگان و چه زود خوشحال می‌شوند غم‌زدگان، زیرا که عالم فهمیده است حاج قاسم تنها نیست و سیدعلی هم تنها نخواهد ماند، و این اسم نام رمزی است برای جهاد، مجاهدت، ایثار و خستگی‌ناپذیری و در یک کلام، عشق به خدمت به مخلوق خدا.


پی‌نوشت:

*قاسم‌ابن‌الحسن: اشاره به فرزند امام حسن مجتبی (ع) که در صحرای کربلا همراه عموی خود، امام حسین (ع)، به شهادت رسید.

*کامیاب: اشاره به شهید کامیاب، از فعالان انقلابی مشهد که در حادثه ترور به شهادت رسید.

*خانه‌نشین‌شدن حاج قاسم سلیمانی به مجروحیت وی در آذرماه ۱۳۶۰ اشاره می‌کند.

*در سال ۶۰ به‌عنوان فرمانده لشگر ثارا... کرمان منصوب می‌شود و تا آخر جنگ در همین سمت باقی می‌ماند. این لشکر را به تیپ تبدیل می‌کند و در عملیات‌های فراوانی حضور فعال دارد.

*ذوالفقار: اشاره به اعطای درجه ذوالفقار (بالاترین درجه نظامی کشور) به حاج قاسم سلیمانی از سوی مقام معظم رهبری.

*خادم بارگاه سلطان: اشاره به دریافت حکم خدمت و خادمی در آستان ملائک‌پاسبان رضوی.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->