برگزاری کنفرانس بین‌المللی حقوق کودک در مشهد پلاک سوم خودرو چیست؟ مشاهده گونه کمیاب روباه شنی در پناهگاه حیات‌وحش فردوس کمک ۴۰ میلیاردی ایرانی‌ها به جنگ‌زدگان لبنان، غزه و یمن تأثیر قطعی معدل در کنکور لغو نمی‌شود وزیر آموزش و پرورش: دانشگاه فرهنگیان مرکز ثقل نظام تعلیم و تربیت است شهر دوستدار سالمند فرصتی مناسب برای ارتقای سلامت این قشر از جامعه حفظ جوانی و زیبایی با مصرف تخم کتان جانباز دفاع مقدس در مشهد زندگی‌بخش ۴ بیمار نیازمند به عضو شد (۱۵ مهر ۱۴۰۳) جان‌باختن ۲ نفر در حادثه واژگونی و حریق خودرو در کمربند سبز مشهد + عکس (۱۵ مهر ۱۴۰۳) پنج مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص دانشگاه فرهنگیان چیست؟ طرح تدریس زبان‌های محلی و قومی در مدارس و دانشگاه‌ها در مجلس اعلام وصول شد پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان‌رضوی (یکشنبه، ۱۵ مهر ۱۴۰۳) | روند کاهشی دما تا فردا صبح ادامه دارد بازنشستگان تامین‌اجتماعی همچنان منتظر واریز علی‌الحساب متناسب‌سازی حقوق خود هستند (۱۵ مهر ۱۴۰۳) افزایش ۲۰ درصدی ظرفیت اعزام دانش‌آموزان به اردو‌های راهیان نور معرفی مهم‌ترین بیماری‌هایی که از حیوانات به انسان‌ها منتقل می‌شوند + راه‌های پیشگیری مصرف مشروبات الکلی در همدان ۹ نفر را به کام مرگ کشاند (۱۵ مهر ۱۴۰۳) دستگیری تامین‌کننده مشروبات الکلی مرگبار شمال کشور (۱۵ مهر ۱۴۰۳) واریز وام ازدواج فرزندان بازنشستگان کشوری (۱۵ مهر ۱۴۰۳) مهلت دادستانی تهران برای ترخیص خودروهای وارداتی ورود نخستین خودروهای برقی به ناوگان پلیس راه کشور + فیلم پیگیری‌های مجلس برای متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی (۱۵ مهر ۱۴۰۳) راه اندازی سامانه مکان‌یابی تماس‌گیرندگان در اورژانس ۱۱۵ اعترافات مردی که همسرش را با نخ بادکنک به قتل رساند
سرخط خبرها

اعتراف زن ۱۷ ساله به قتل شوهرش در تهران

  • کد خبر: ۵۴۹۲۲
  • ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۱
اعتراف زن ۱۷ ساله به قتل شوهرش در تهران
حدود یک سال قبل مردی افغانستانی که سرایدار یک خانه ویلایی در ملارد بود به طرز مرموزی ناپدید شد. راز این جنایت پس از یک سال با اعترافات همسر دومش و یکی از بستگان او فاش شد.
به گزارش شهرآرانیوز، حدود یک سال قبل مردی افغانستانی که سرایدار یک خانه ویلایی در ملارد بود به طرز مرموزی ناپدید شد. پس از مدتی سحر همسر ۱۷ ساله وی و دختر کوچکش نیز خانه ویلایی را ترک کردند.

در ادامه رسیدگی به این پرونده و در حالی که همسر اول این مرد پیگیر ماجرای ناپدید شدن همسرش بود و هوویش را در این ماجرا مقصر می‌دانست چند ماه بعد مأموران پلیس موفق به شناسایی محل زندگی سحر در تهران شدند و او را که همراه دختر کوچکش و مردی به‌نام سعید در یک خانه زندگی می‌کرد به اداره آگاهی منتقل کردند.

در حالی که سحر مدعی بود خبری از شوهرش ندارد، اما در ادامه بازجویی‌های پلیسی لب به اعتراف گشود و به قتل شوهرش با همدستی سعید اعتراف کرد.

او در تشریح این ماجرا گفت: من ۱۷ سال دارم. وقتی مادرم مرا باردار بود به اتهام خرید و فروش مواد مخدر و اعتیاد به زندان افتاد و من در زندان به دنیا آمدم. وقتی بزرگ‌تر شدم مرا به خاله‌ام سپردند، اما در خانه او خیلی آزار دیدم و تحقیر شدم. بعد از اینکه مادرم آزاد شد از محل زندگی‌مان در استان گلستان به تهران آمدیم. ۵ سال قبل وقتی ۱۲ ساله بودم پسر خاله‌ام که در یک کارگاه بلوک زنی کار می‌کرد یکی از همکارانش را به خانواده ما معرفی کرد. دلاور تبعه افغانستان و ۱۵ سال از من بزرگ‌تر بود. وقتی به خواستگاری‌ام آمد از آنجایی که مادرم اعتیاد داشت و به‌دلیل فقر مالی در ازای گرفتن هفت میلیون تومان مرا به عقد دلاور درآورد، در واقع او مرا فروخت.

فکر می‌کردم با ازدواج زندگی‌ام بهتر می‌شود، اما دلاور مرد بداخلاق، خسیس و شکاکی بود. همیشه مرا کتک می‌زد و هیچ پولی برای خرج کردن نداشتم. وقتی بچه‌ام به دنیا آمد وضعیت زندگی‌ام بدتر شد. چندباری همراه دلاور به خانه‌های مردم می‌رفتم و نظافت می‌کردم و آن‌ها به من پول و گاهی هم برای من و دخترم لباس می‌دادند. تا اینکه مدتی بعد متوجه شدم دلاور قبل از من ازدواج کرده و همسر و فرزند دیگری هم دارد. از زندگی‌ام خیلی ناراضی بودم.

در این میان سعید که از بستگان دلاور بود کم کم به من توجه نشان داد و من با او درددل می‌کردم و او همیشه از من حمایت می‌کرد. بعد هم به او گفتم می‌خواهم طلاق بگیرم، اما شوهرم راضی به جدایی نشد تا اینکه با سعید تصمیم گرفتیم او را بکشیم. شب حادثه چند قرص خواب را در آب حل کردم و به او دادم بعد هم سعید به خانه ما آمد و او را با کابل خفه کرد و جسدش را در همان باغی که سرایدار بودیم، دفن کردیم. بعد از این ماجرا به تهران آمدم و در یک تولیدی کار پیدا کردم. چند ماهی در خانه مادرم بودم، اما او بار‌ها پیشنهاد داد که دخترم را بفروشم و حتی مشتری هم برای دخترم پیدا کرد، اما من فرار کردم و دو هفته در خانه خاله‌ام ماندم بعد هم به سعید گفتم برایم خانه بگیرد که قبول کرد و دو ماهی با هم زندگی می‌کردیم که دستگیر شدیم.
بدین ترتیب با اعترافات این زن و همدستش هر دو بازداشت شدند.
 
منبع: خبرآنلاین
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->