دلتنگ است. نمىتواند این همه دورى را باور کند. او یک عادت ۳۷ ساله دارد که خود را در ۳ فصل سال، وقف درس و مشق و غوغاى بچههاى جان، بچههاى آرزو و امید و فردا کند و حالا در حیرت است که مهر آمد و پادشاه فصلها گذشت و هیچ کودکى روى تختهسیاه کلاس ننوشت «بابا آب داد» و پدر نان داد و حالا هم در فصل سردوسپید، هیچ دانشآموزى با صداى بلند نمىخواند «سارا همسایه داراست!» دبستان دخترانه شهیدبهزادى دلتنگ است، چون خبر ندارد که کرونا کسب علم و دانش را در ورطه سردرگم آموزش از راه دور رها کرده است؛ حتى دبیرستان دخترانه هدا که درست رودرروى دبستان شهیدبهزادى است نیز نمىداند کجا رفتهاند دختران گیسوکمند که بهوقت زنگ تفریح، غرق شادمانى و رؤیاهاى رنگارنگ بودند. آیا بچهها دوباره به مدرسه بازمىگردند؟ امیدواریم، حتما. گرچه باید بپذیریم جهان پساکرونا جهان دیگری است که آموختن و راهرفتن با منش و روش نوین را براى ما مردمان معصوم و جهانسومى که دهههاست درحال گذار به جهان نیمهتوسعهیافته مانند مالزى و سنگاپور و... هستیم، دشوار خواهد کرد.
غمافزا این است در دقیقه اکنون که تیر و تبرخورده کرونا هستیم و روزانه دهها تن یا صدها تن از ما مردمان کروناگزیده، جان مىسپارند و ما با حفظ فاصله بهسوگ مىایستیم و پس از آن یادمان مىآید که معلوم نیست کى و کجا سوزنخورده واکسن شویم، همچنان بالغبر ٥٥٩هزارو٢٤٣کلاس درس در پهنه وسیع ایران، در حسرت هیاهوى ١٥میلیون دانشآموز هستند و بچهها از راه دور، بىمهر و بیامرونهى حضورى آموزگاران، تکوتنها در خانه یا سر کوه برفگرفته، مشغول درسآموزىاند. آیا اینسان دیدن آموزگاران از راه دور براى بچههاى دبستانى و دوره اول دبیرستان، عین ندیدن و نبودن آموزگار نیست؟ عین تعلیم بدون تربیت نیست؟
احتمالا هست! غمافزا آنکه از جمعیت ۱۵ میلیون دانشآموز فقط ۸۱ درصد در شبکه اجتماعى «شاد» احراز هویت شدهاند؛ یعنى از سرنوشت قریببه ۳ میلیون دانشآموز خبرى نیست. بهمعناى دیگر آنها در تاریکترین بخش آموزش گم شدهاند. چرا؟ پاسخ، چند جمله پررنج است؛ آنان به گوشى و تبلت دسترسى ندارند؛ یعنى درسآموزى برایشان غیرممکن است. آیا آنان بهتدریج از گردونه تحصیل خارج مىشوند؟ ممکن است، شاید، نمىدانیم!
نکته: از جمع ۱۲ میلیون دانشآموز احرازهویتشده در شبکه شاد یعنى ۰۸/۸۱ درصد، حدود ۵/۲ میلیون نفرشان کمفعال هستند؛ یعنى گاهوبیگاه فعال یا غیرفعالاند. آیا اولیاى این جمع، از حضور بارىبههرجهت بچههایشان باخبرند؟ نمىدانیم، اما این نکته را مىتوانیم به پرسش بگذاریم که آیا احتمال دارد این حضور غیرفعال بهتدریج در ترم دوم و سوم از فعالیت بازمانند و به لشکر ۳ میلیون بازمانده از تحصیل بپیوندند؟ ما نمىدانیم؛ آموزشوپرورش مىداند.
بههرحال جمعیتى قریب به ۵/۵ میلیون دانشآموز در مقاطع مختلف تحصیلى بهعلت حضور نیافتن در مدرسه، درس خواندنشان زیر سوال است و ما اولیا در اینجا و آنجا مثلا خراسان یا سیستانوبلوچستان، عمیقا پژمردهتر از پاییز و سردتر از زمستان هستیم. یادمان باشد که دبیرکل ستاد مبارزه با موادمخدر کشور بهتازگى گفتهاند ۸۰ درصد دانشآموزانى که ترک تحصیل مىکنند، گرفتار آسیبهای شدید مانند اعتیاد مىشوند. یعنى آن ۳ میلیون دانشآموز بدون گوشى و تبلت در خطر غلتیدن در تله آسیبها و ناهنجارىهاى اجتماعى در روزگار پررمزوراز کرونا هستند؟
پاسخ ساده این است که این خطر، بیشتر دانشآموزان دوره اول و دوم دبیرستان را تهدید مىکند؛ آن دسته که نه گوشى دارند، نه تبلت یا بچههایى که حضور فعالی در فضاى مجازى ندارند.
تامل در آمارها معنىدار است؛ مثلا از میان ۱۰ میلیون دانشآموز فعال در فضاى مجازى و درس و بحث و آموزش، دانشآموزان قم در صدر هستند. رتبه دوم از آن بچههاى کرمانشاه، سپس استان مرکزى بعد استان البرز و سپس استان زنجان است و ازمیان بچههاى کوشا و ساعى در درس و مشق مجازى شهرستانها، رتبه اول از آن تهران است و سمنان، یزد، قزوین و اصفهان بهترتیب ردههاى بعدى را از آن خود کردهاند. از رتبه مشهد و خراسانىها در ردههاى بعدى، بىخبرم و امیدوارم در ترمهاى بعدى در صدر قرار بگیرند.
کاش بشود روزى بچههاى کلاس اول دبستان شهیدبهزادى با هم به مدرسه بروند تا صداى خنده و ریسه آنان، خیابان هرمزان و کوچه سوم پیروزان جنوبى را در تهران پر کند!
کاش مسئولان فعال و دلسوز تا پیش از پایان سال تحصیلى، همه آن ١٥میلیون دانشآموز و ۲ میلیون فرهنگی محترم را واکسینه کنند تا بچهها دوباره شهرها را با شوروشعف تسخیر کنند و ما از خرسندى حالمان بهتر از احوالمان شود!