افزایش دو و نیم برابری اضافه کاری پرستاران تصویب شد مسمومیت اعضای یک خانواده ۶ نفره در نیشابور با گاز منوکسیدکربن بهبود معیشت و مقابله با فقر در دستور کار شورای عالی رفاه بررسی عفونت‌های بیمارستانی و مرگ پنهان بیماران! آیا جوان‌ها هم پوکی استخوان می‌گیرند؟ رئیس شورای قضایی خراسان رضوی تأکید کرد: یکی از مهم‌ترین ابعاد امنیت، امنیت دارایی‌های مردم است هشدار پلیس فتا درباره ۳ داروی معروف لاغری ورزش منظم، راهکاری ساده برای حفظ سلامتی و شادابی در زندگی پرمشغله امروزی کلید اتصال به ریشه‌ها ۲۸ زندانی زن جرائم غیرعمد از ابتدای امسال تاکنون (۱۰ دی ۱۴۰۳) در خراسان رضوی آزاد شده‌اند آماده‌باش نیرو‌های عملیاتی جمعیت هلال‌احمر خراسان رضوی در پی صدور هشدار سطح زرد هواشناسی (۱۰ دی ۱۴۰۳) شیوع قابل‌توجه آنفلوانزا در کشور | هشدار وزارت بهداشت را جدی بگیرید ۳۱ هزار و ۱۰۸ دُز واکسن آنفلوانزا به گروه‌های هدف در مشهد تزریق شده است ماجرای اسب‌های رهاشده در خیابان طبرسی مشهد چه بود؟ + فیلم برخورد رخ‌به‌رخ پراید با تریلی در محور بردسکن به بجستان یک فوتی بر جای گذاشت (۱۰ دی ۱۴۰۳) بهترین روش پیشگیری از بوی بد دهان هنگام صبح پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (دوشنبه، ۱۰ دی ۱۴۰۳) | بارش باران از اواخر وقت فردا مرگ ۴ بیمار توسط یک پزشک هم مانع اشتغال او نمی‌شود! هر نخ سیگار ۲۰ دقیقه از عمرتان کم می‌کند افزایش ۴۰ درصدی مستمری مددجویان بهزیستی در سال ۱۴۰۴ هیچ تحرک جدیدی بر رودخانه هریرود توسط افغانستان انجام نشده است رژیم غذایی غنی از اُمگا ۳ برای جلوگیری از پیشرفت سرطان پروستات بیماری آرتروز بیشتر در بین بانوان شایع است اعترافات عجیب قاتل برنجی | قساوتی که ریشه در کودکی دارد افزایش نرخ سرطان روده بزرگ در میان جوانان در سراسر جهان توصیه‌های مهم برای بیماران قلبی در هوای آلوده کدام استان‌ها امروز بارانی می‌شود؟ (۱۰ دی ۱۴۰۳) ۸ داروی جدید وارد فهرست دارویی کشور شد پرستاران منتظر تعیین تکلیف حقوق و دستمزد خود هستند بخشنامه جلوگیری از تأخیر پرداخت کارانه گروه‌های پزشکی جدید ابلاغ شد گلایه شهروندان از مبالغ نامتعارف دریافتی توسط شرکت‌ها برای حمل و نقل دانش آموزان | دست انداز‌های دریافت وجه سرویس مدارس گلایه شهروندان از شرایط بیمارستان اکبر مشهد | آبله مرغان به اضافه آنفلوانزا به اضافه کمبود امکانات!
سرخط خبرها

کاش کرونا سال ۶۹ آمده بود!

  • کد خبر: ۵۸۷۶۵
  • ۲۷ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۲
کاش کرونا سال ۶۹ آمده بود!
حمیده وحیدی - روزنامه‌نگار
وسواس‌گونه، ساعتی تصاویر به‌جامانده از بیماری‌های واگیر را در تاریخ جست‌وجو می‌کردم و هربار ذهنم برخی معادلات مجهول و بی‌هویت را که هیچ‌جور شانه‌به‌شانه هم نمی‌ایستادند کنار هم می‌چید و نتیجه‌ای حاصل نمی‌شد، اما توی یک لج‌بازی، نه از سر بیکاری، بلکه برای رمزگشایی از یک اتفاق تاریخی، دنبال پیدا کردن رابطه‌ای بودم تا در غروب بهمن آخرین سال قرن که در آن از برف و باران خبری نبود، به خودم احسنت بگویم، اما یکباره وسط اعداد و ارقام قرن ۱۹ میلادی چشمم به پسر نوجوانم افتاد که با سر چنان توی تلفن همراه فرورفته‌بود که نه صدایی می‌شنید و نه بی‌شک، دلش می‌خواست کسی صدایش بزند. همین شد که دلم خواست دست کرونا را بگیرم و ببرم به ۳۰ سال پیش و یک گوشه آن خانه قدیمی بنشانم و صاف زل بزنم توی چشمش و منتظر باشم تا عصر بچه‌ها دور حیاط بزرگش وول بخورند و برای اثبات داشتن ۷ تا سنگ، با لنگ کفش و جارو دنبال هم بیفتند!

نمی‌دانم چند تا آدم مثل من این بخت را داشته‌اند که وسط خانه‌شان یک حوض چهارگوشه داشته باشند و بعد ۳۰ سال درباره درختان گیلاس و آلبویی که کسی اجازه نداشت از آن بچیند جوری بنویسند که هربار دل خودشان و اطرافیانشان پر بکشد به آن خانه قدیمی که برف روز‌های بهمن‌ماهش دل آدم را چنان آب می‌انداخت که التماس کند به پدر و مادرش و از آن نرده‌بان چوبی برود بالا، شاید فقط ساعتی تا زانو توی برف گیر کند. چه حس باشکوهی بود تماشای خانه‌های اطراف و بچه‌هایی که از پشت پنجره اشاره می‌کردند یک گلوله برفی از آن بالا وسط حیاط پرتاب کند. صبح‌های سردی که تن آدم را می‌لرزاند از شوق چسبیدن انگشت‌ها به هم و بخار دهانی که گرم می‌شد از نفس‌هایی که آدم برفی درست می‌کردند. خانه‌ای که خاله‌ها و دایی‌ها هرکدام یک گوشه‌اش را گرفته بودند و دل‌تنگی تنها مفهومی بود که کسی از آن سر درنمی‌آورد، آن وقت‌ها که مرگ هم غریبه بود و باور نمی‌کردیم یک روز شاید همدیگر را از دست بدهیم، آن هم به فاصله دنیا تا قیامت.

حالا در خیالم کرونا آمده بود توی آن خانه قدیمی و کسی حق نداشت پایش را از آن حیاط بیرون بگذارد، اما چه فرقی می‌کرد برای ما که یک گردان بچه بودیم و با اولین نور خورشید، چشممان به پنجره‌های نیمه‌باز یکدیگر بود. برای ما بچه‌های دهه‌های ۵۰ و ۶۰ که تنها تعطیلی ۲ روز آخر اسفند حتی از آن اندک عیدی روز اول سال هم باارزش‌تر بود، یک سال تعطیلی مدارس بدون اینترنت چه غوغایی می‌توانست بکند! مایی که کتاب‌های قطور آن سال‌ها را چنان زیر و رو می‌خواندیم که مبادا یک خطش جا بیفتند. هرسال توی گوشمان می‌گفتند دکتر شدن منتهای آرزو‌های یک دانش‌آموز است. بی‌گمان اگر آن سال‌ها کرونا آمده بود، وقتی از لجمان دور هم می‌افتادیم تا در نهایت زد و خورد دق‌دلی‌های کودکانه‌مان را خالی کنیم، به جای کلمه «صدام یزید کافر» کرونا را نثار هم می‌کردیم.

راستش هرجور فکر می‌کنم کرونا سال ۶۹ انگار خوش‌قیافه‌تر و خوش‌تیپ‌تر از سال ۹۹ بود، به‌ویژه با آن ماسک‌هایی که از گوشه و کنار پارچه‌های اضافه و ملحفه‌های نمور ته صندوق خانه‌ها درمی‌آمد تا روی دهانمان را ببندد و بعد، بی‌اجازه و یواشکی دل بدهیم به حیاط خانه و در یک سرمستی و فراغت از تکالیفی که دیگر قرار نبود بنویسیم، یک سال تمام دور هم زندگی کنیم.

بالأخره اعداد و ارقام نتیجه‌ای نداد و رابطه‌ای بین سال‌هایی که بیماری‌هایی واگیر در آن‌ها رخ داده‌اند پیدا نمی‌کنم، اما با شوق اینکه کرونا را به سال‌های کودکی‌ام برده‌ام دلم غنج می‌رود. چشم می‌چرخانم. پسرم هنوز توی موبایلش است. یکی از شبکه‌های اجتماعی را با تلفن همراه باز می‌کنم. در یکی از گروه‌های بانوانی که اتفاقا همه افرادش بیش از ۱۶ سال درس خوانده‌اند و دکتر و مهندس زیاد به چشم می‌آید کسی می‌نویسد: طبق اعلام سازمان بهداشت جهانی، جمعیت ایران در سال ۲۱۰۰ میلادی به ۳۰ میلیون نفر می‌رسد. یک نفر زیر همان متن جواب می‌دهد:‌ای بابا! در این شرایط اقتصادی حالا باید به ۷۰۰ سال دیگر هم فکر کنیم! همان کسی که اولین پست را نوشته است تندتند تایپ می‌کند: خانم عزیز! ۷۰۰ سال نه، ۷۹ ساله دیگر!


یکباره «۷۹ سال» توی گوشم تکرار می‌شود. بر می‌گردم به آن حیاط قدیمی و بچه‌هایی که حتی در کرونا سال ۶۹ هم کنار هم می‌چرخیدند.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->