سعید تشکری: رمان «سبز - آبی» تلاشی در حوزه ادبیات نیایشی است

شهرآرارنیوز - تازه‌ترین اثر داستانی سعید تشکری رمان سبز - آبی است که با درون‌مایه‌ای تاریخی و با مرور و نگاهی به زندگی و زیست سادات رضوی در ایران توسط انتشارات کتاب نیستان منتشر شده است.

سعید تشکری (زاده ۱۳۴۲) نویسنده، کارگردان و رمان‌نویس ایرانی است. تشکری که فارغ‌التحصیل ادبیات نمایشی و عضو کانون ملی منتقدان تئاتر و عضو بین‌المللی کانون جهانی تئاتر ITCA است، سابقه انتشار مقالاتی متعدد در حوزه ادبیات و هنر را دارد؛ وی همچنین در حوزه نگارش سریال های تلویزیونی و نمایشنامه‌های رادیویی فعال بوده و بیش از ۴۰ کتاب از وی منتشر شده‌است.

تشکری که سابقه بلندبالایی در خلق داستان‌های تاریخی به ویژه با موضوع خادمان رضوی و اهل فرهنگ و هنر بالیده در مکتب خراسان پس از حضور امام رضا (ع) در خراسان را در کارنامه دارد، در این اثر به سراغ زندگی و زیست قهرمان‌هایی در دوران پس از حیات امام رضا (ع) رفته و شخصیتی با عنوان سید حسین رضوی قمی را دستمایه خلق داستانی بلند از خود قرار داده است.

نویسنده رمان سبز - آبی پیشتر در باب ادبیات امروز مطرح کرده بود: جای تاریخ در ادبیات امروز ایران بسیار خالی است و نیز جای ابر انسان‌هایی که در رویدادهای بسیاری تاثیر می‌گذارند و ادبیات را می‌توانیم از شاخه این نحله فکری بیرون بکشیم؛ رمان سبز - آبی می‌کوشد تا نظرگاه تاریخی را در اثر خود تولید کند تا خلایی که ادبیات امروز را خالی از آن می داند، پر کند.

بر این اساس سبز - آبی حاصل تلاش نویسنده در راستای معرفی قهرمانانی ملی_مذهبی به جامعه در حالی است که نیم نگاهی هم به ماجراهای امروز خویش دارد.

نویسنده در رمان سبز - آبی تلاش می کند تا با دستمایه قرار دادن سرگذشت سید حسین رضوی قمی و توصیفی از یک ادبیات نیایشی تصویری از زندگی یک مومن همراه با رویکردهای عقلانی را به تصویر بکشد.

آدم جشن‌های کافه‌ای نیستم

سعید تشکری در مورد سبز - آبی در فایلی صوتی که در فضای مجازی برای مخاطبان این اثر منتشر کرده است، می گوید: 

رمان سبز - آبی تلاشی در حوزه ادبیات نیایشی است که پیش از این درجاهای مختلف درباره آن حرف زده ام و حالا خودم با حرف هایی که زده ام و مشق هایی که داده ام مشق رمان می نویسم.

من آدم جایزه و شوآف و جشن های کافه ای نیستم آدمی که در این زاویه کار می کند و تعلق خاصی به شهرم مشهد دارم؛ و تعلقی بیشتر به حرم حضرت رضا (ع) که افتخار خادمی ایشان را دارم و این ها تمام دلایل من هست تا ادبیاتی که توسط من تولید می شود به جریان فکری و ذهنی خودم و مفهوم تکنیک و محتوا وابسته باشد.

تکنیک یعنی ادبیاتی که خواندن های من را تبدیل به نوعی از نوشتن بدون رونویسی می کند و تحت تاثیر جریان های ادبی ای باشم که در حال شکل گیری در ادبیات جهان است و در کشور ما هنوز با صد سال اختلاف داریم در مورد مارکز و فکنر صحبت می کنیم؛ من در مورد هیچکدام از اینها صحبت نمی کنم.

در مورد قهرمانانی صحبت می کنم که ایرانی و مسلمان هستند و فرزندان سلاله پاک امام رضا (ع) که در کشور فرانسه، لهستان، پاکستان و در جاهای مختلف زندگی می کنند.

این زندگی ایمانی و نیایشی باعث می شود که ۵ اپیزود و ۵ قهرمان رمان سبزآبی برای شما شگفت زدگی به دنبال داشته باشند. اگر این شگفت زدگی را پیدا کردید و خواندید و لذت بردید من شاکرانه از درگاه امام رضا (ع) سپاسگزارم که مهر من را به دل شما می اندازد.

در بخشی از فصل نوزدهم این کتاب آمده است:

چند شب گذشته بود. غلامِ سیاهی به دیدنم آمد، در قبرستان. گفت، می خواهم کمکت کنم تا نان و نوایی بیابی. خوشحال شدم. تا آن روز چند ماه از آمدنم به مشهد می گذشت و نه تنها به تعداد مریدانم اضافه نشده بودکه کم نیز شده بود. به هر دری زدم تا پاسخی بگیرم. هیچ پاسخی نیامد. انگار من مردی طرد شده و رانده شده بودم که کسی به سوی من جذب نمی شد. وقتی غلام مشتاق را دیدم، خوشم آمد. گفتم، حتما در قبالش خواسته ای از من داری؟ گفت، من ندارم، بانویم دارد. تا فردا شب صبر کن. من او را با خود به اینجا خواهم آورد. همین طور هم شد. او با بانویش آمدند و از من خواستند که زهرچشمی به ابراهیم نشان بدهم تا او برایم تکیه‌خانه‌ای بسازد. پذیرفتم. از فردا دست به کار شدم. ابراهیم را خوب می شناختم. جوانی سرزنده و مهربان. او اولین کسی بود که مرا با مهربانی پذیرفت و با خوش رفتاری از من پذیرایی کرد. در یکی از همان ظرف هایی که به من هدیه داده بود، آشی پختم و مقداری سم در آن ریختم. گمان می کردم سم تنها او را بیهوش می کند، اما...

رمان سبز - آبی نوشته سعید تشکری در ۳۳۹ صفحه،با شمارگان ۸۰۰ نسخه و قیمت ۷۵ هزارتومان از سوی انتشارات کتاب نیستان (۱۳۹۹) به چاپ رسیده است.

منبع: ایرنا