افزایش ۵۰ هزار نفری جمعیت دانش آموزی خراسان رضوی در سال ۱۴۰۳ پلیس فرودگاه: بیش از یک تن و ۱۲۰ کیلوگرم موادمخدر در فرودگاه‌های کشور کشف شده است ویدئو | وقوع آتش سوزی در کنزالمال خرمشهر (۹ مهر ۱۴۰۳) شناسایی ۱۰ بیمار مبتلا به وبا در کشور | مرگ ناشی از بیماری نداشتیم (۹ مهر ۱۴۰۳) بازداشت ۷ لیدر اصلی و ۱۰۰ نفر از اعضای شرکت‌های هرمی در قم و تهران + عکس بررسی علت حمله شیر باغ وحش ارم به شیشه محل نگهداری‌اش از زبان کارشناسان محیط‌زیست بهره‌مندی ۵۰۰۰ زوج مشهدی از حمایت‌های طرح «پیوند ماندگار» از ابتدای تابستان تا امروز (۹ مهر ۱۴۰۳) اعمال‌قانون ۱۹۴۷ خودروی حادثه‌ساز در مشهد | ۷۸ خودروی متخلف توقیف شدند (۹ مهر ۱۴۰۳) ماجرای قطع خدمات درمانی کارکنان بیمه‌شده تامین اجتماعی چیست؟ تشدید نظارت بر ارائه نحوه خدمات دارویی در شیفت شب داروخانه‌ها در مشهد تجهیز بخش سوختگی بیمارستان امام‌رضا(ع) به به‌روز‌ترین دستگاه تصویربرداری از بیماران سوختگی دستگیری مردی که قصد داشت اعضای خانواده همسر سابقش در اطراف مشهد را قتل عام کند + عکس پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (دوشنبه، ۹ مهر ۱۴۰۳) | افزایش ۹ تا ۱۲ درجه‌ای دما در استان از فردا تا پنجشنبه همسان‌سازی حقوق بازنشستگان با تأمین ۵۰ هزار میلیارد تومان آغاز شد + فیلم (۹ مهر ۱۴۰۳) آزمون استخدامی دبیری و هنرآموز آموزش و پرورش تا پایان بهمن ۱۴۰۳ برگزار خواهد شد افزایش توزیع شیرخشک در کشور | توزیع ۳ میلیون قوطی، طی ۱۰ روز گذشته ارائه خدمات غربالگری رایگان به افراد بالای ۶۰ سال در مشهد برای رانندگی درست در کنار مهارت، شخصیت لازم است بامداد پرحادثه در بولوار وکیل‌آباد مشهد | سه سانحه رانندگی شدید طی ۲۵ دقیقه + تصاویر (۹ مهر ۱۴۰۳) رئیس بیمارستان شهید هاشمی‌نژاد مشهد: در شناخت چهره پرفروغ شهید هاشمی‌نژاد کم‌کاری کردیم واریز مبلغ علی‌الحساب متناسب‌سازی حقوق برای بازنشستگان لشکری و کشوری | بازنشستگان تامین اجتماعی همچنان در انتظار (۹ مهر ۱۴۰۳) شهادت یکی از مأموران مرزبانی در حمله گروهک تروريستی در مرز جکيگور سيستان و بلوچستان + عکس
سرخط خبرها

لطفا به تهران فحش ندهید

  • کد خبر: ۶۶۹۲۵
  • ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۷
لطفا به تهران فحش ندهید
حبیبه جعفریان - نویسنده و روزنامه نگار

همه شان نه، اما خیلی هایشان مثل من بودند. لباس ورزشی تنشان نبود. کفش‌های رنگ ورورفته کارکرده‌ای داشتند. تنها بودند و توی گوششان هدفن بود. شاید مثل من داشتند از سر کار برمی گشتند، به قصد پیاده روی و مثل من داشتند فکر می‌کردند که آیا این همان شهری است که دوستش نمی‌داشتم؟ پس چطور دارم این قدر از قدم زدن و راه رفتن در آن لذت می‌برم؟ آیا این پیاده رو پیش از این هم همین قدر پهن بوده است و این درخت‌ها همین قدر بلند و متعدد و سایه ساز بوده اند و آیا آدم‌ها این قدر در پیاده رو‌ها راه می‌رفته اند؟ با ریتمی که انگار فقط آمده اند راه بروند و نه اینکه قرار باشد به جایی برسند و نه به سمت چیزی یا هدفی یا مقصدی. نه، هدفی در کار نیست.


هدف همین است؛ راه رفتن و به دیگران خیره شدن که در صورتشان حس عجیب توضیح ندادنی‌ای هست و به موسیقی گوش سپردن و فکر کردن به اینکه آیا این همان شهری است که دوستش نمی‌داشتم؟ چون کلان شهر است؟ چون کثیف و شلوغ است؟ چون بی دروپیکر است؟ چون از هر طرف دست و پایش را دراز کرده و به همه جا دست اندازی کرده است؟ چون در آن دزدی و فقر و بی اعتمادی و رنج هست؟ چون توی مترو آدم‌ها بوی عرق می‌دهند؟


هر سال بهار باعث می‌شود دلم برای تهران بسوزد. باعث می‌شود فکر کنم به راستی از تهران چه می‌خواهیم؟ درواقع از یک کلان شهر چه می‌خواهیم؟ تصویرمان از یک کلان شهر چیست و آن تصویر هرچه هست، چرا فکر می‌کنیم تهران یک نسخه قلابی آن تصویر است که می‌شود تحقیرش کرد، بدوبیراه بارش کرد و زیر شلاق مقایسه و توسری، سیاه و کبودش کرد؟


به نظر من کلان شهرها، کلان شهرند؛ چون همه شان یک روی قلابی بی حساب وکتاب و مطرود دارند. کلان شهر‌ها کلان شهرند؛ چون ترسناکند؛ چون در همه آن‌ها فقر، دزدی، بی اعتمادی، هرج ومرج و شلوغی هست و کلان شهر‌ها کلان شهرند؛ چون یک نوع حس بلوغ، پختگی، دنیادیدگی، احتیاط و درعین حال جنون به آدم می‌بخشند. این دوگانگی و پیچیدگی، جزئی از ماهیت آن هاست و شاید برای همین آن‌ها تصویری از وضعیت متناقض و پیچیده ما هستند به عنوان آدم مدرن. کلان شهر جایی است که آدم‌های امروزی در آن ساکن هستند و آدم امروزی موجودی است که در جایی مثل کلان شهر سکنا گزیده است.

 

شهرستان‌ها با آن ریتم یکنواخت و آن رخوت منتشر و کیفیت پیش بینی پذیر برای همین ما را کسل و دلزده می‌کنند و درعین حال برای همین، آن رؤیای تسلی بخشند که وقتی از تناقض تهران و خودمان به تنگ می‌آییم، از گوشه‌ای از ذهنمان بیرونش می‌کشیم: «جمع می‌کنم می‌روم شهرستان. تهران دیگر جای زندگی نیست». بله، تهران دیگر جای زندگی نیست. همان قدر که نیویورک، پاریس، قاهره، استانبول، دهلی و سائوپولو جای زندگی نیست. جای دست به یقه بودن و در اضطراب مدام کندی کردن و تندی کردن است. کلان شهر‌ها جای دودلی کردن و قطعیت نداشتن هستند.

 

همه اعصابی که پیام‌های شک و پیچیدگی و بی تصمیمی را حمل می‌کنند، اینجا به هم می‌رسند؛ برای همین، حس آدم هم به آن‌ها یک چیز و یک جور نیست. برایمان دوست داشتنی اند و نیستند. خوشایندند و ترسناکند. آرامند و ملتهبند. تمیزند و چرکند. سیاهند و سفیدند. همه شان همین طورند، تهران هم. حالا کمی بیشتر یا کمتر، پس لطفا از این یکی دو ماهی که این دیو و دلبر‌ها در آن خوشایندترند تا ترسناک‌تر لذت ببرید و فحش ندهید. لطفا به تهران فحش ندهید!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->