هما سعادتمند | شهرآرانیوز؛ یکشنبه گذشته بود که متولیان امور سامان دهی به وضعیت رودخانه کشف رود در گزارشی، پایان این پروژه را اسفند امسال نوید دادند. در این طرح که از آذرماه ۱۳۹۸ آغاز شده، شهرداری مشهد برآن است تا بار دیگر حیاتی دوباره به جان این شاهرگ تاریخی جاری کند و در همین راستا نیز تاکنون پروژههایی نظیر ساخت تصفیه خانه سپتاژ، سامان دهی رودخانه از کلات تا خین عرب و قازقان، حفاظت از رودخانه با نصب دیوارهای پیش ساخته و تابلوهای هشداردهنده و به کارگیری پیمانکار حفاظتی، ساخت و نگهداری از فضای سبز، انجام مطالعات برای طول رودخانه، تحویل گیری زمینهای مازاد بستر و برنامه ریزی و مطالعات برای ساخت تصفیه خانههای متعدد را اجرایی کرده است.
این اتفاق سبب شد تا در سطرهای بعدی نقبی بزنیم به تاریخ رودی که دلیل ایجاد توس و محلاتی بوده که بعدها به مشهدپیوستند.
بلندای عمر «کشف رود» پهلو به اساطیر میزند. فردوسی در شاهنامه چندباری از «کاسه رود» و «کشف رود» یاد میکند و میگوید که سام نریمان با اژدهایی که در کشف رود میزیسته، میجنگد و آن را میکشد. در این داستان، اژدها مسیر آب کشف رود را میبندد و زندگی چهره دشوارش را به مردم توس نشان میدهد. مزارع گندم میخشکند و پرندگان و چرندگان یک به یک از تشنگی میمیرند تا اینکه سام داوطلب جنگ با اژدها میشود:
«چنان اژدها کو ز «رود کشف» / برون آمد و کرد گیتی چو کف/ زمین شهر تا شهر پهنای او/ همان کوه تا کوه بالای او/ جهان را ازو بود دل پر هراس/ همی داشتندی شب و روز پاس/ هوا پاک دیدم ز پرندگان/ همان روی گیتی ز درندگان/ ز تفش همی پر کرکس بسوخت/ زمین زیر زهرش همی برفروخت/ نهنگ دژم بر کشیدی ز آب/ به دم درکشیدی ز گردون عقاب/ زمین گشت بی مردم و چارپای/ همه یکسر او را سپردند جای/ چو دیدم که اندر جهان کس نبود/ که با او همی دست یارست سود/ به زور جهاندار یزدان پاک/ بیفگندم از دل همه ترس و باک/ میان را ببستم به نام بلند/ نشستم بران پیل پیکر سمند/ شکستم سرش، چون تن ژنده پیل/ فرو ریخت زو زهر، چون رود نیل/ به زخمی چنان شد که دیگر نخاست/ ز مغزش زمین گشت باکوه راست/ «کشف رود» پر خون و زرداب شد/ زمین جای آرامش و خواب شد.»
فردوسی «کشف رود» را در داستان کیخسرو و فرود و لشکرکشی طوس بن نوذر به مرز توران «کاسه رود» مینامد. رضا اشرف زاده در مقاله «رودها در شاهنامه» مینویسد: «از مجموع اطلاعات مزبور چنین برمی آید که کاسه رود در حد فاصله کوههای «کلات» تا «دژ گروگرد» در دشتی بی کوه و موانع طبیعی قرار داشته است.
به این سبب تورانیها در کنار کاسه رود کوه رفیعی از هیزم فراهم کرده بودند تا ایرانیان به راحتی نتوانند از آن عبورکنند؛ بنابراین وقتی کیخسرو تصمیم میگیرد برای انتقامِ خونِ پدرش سیاووش، سپاهی را به توران زمین گسیل کند، از پهلوانان میخواهد که کسی داوطلبِ از میان بردنِ آن کوهِ هیزم شود و گیو این مسئولیت را میپذیرد. داستان فرود، بهرام و چند جنگ میان شاهان کیانی همه در شاهنامه و در کنار رودی به نام کاسه رود اتفاق افتاده است.
در برخی منابع، نام «کشف» را برگرفته از وجود لاک پشتهای بسیاری میدانند که روزگاری در این رودخانه زندگی میکرده اند. این رود را همچنین «کاسه رود» هم میخوانده اند. در کتاب «فرهنگ فارسی برهان قاطع» نوشته «محمدبن حسن خلف» درباره معنی کشف و کشف رود چنین آمده است: «کشف به فتح اول و ثانی و سکون، لاک پشت و کاسه پشت را گویند و برج سرطان را نیز گفته اند و آن برج چهارم است، از جمله ۱۲ برج فلکی و همچنین کوزه سرپهنِ دهان فراخ نیز معنی میدهد و آن را یخدان هم گویند و نام کوهی نیز باشد. کشف رود، بر وزن نمک سود نیز نام رودخانهای است که سام نریمان در حوالی آن اژدهایی را کشت.»
مهدی سیدی، درباره اهمیت کشف رود در پیدایش مشهد مینویسد: «شهرهای بزرگ معمولاً در کنار رودخانهها یا محلهای پرآب و در محیطی با آب وهوای مناسب احداث میشده اند و دشت مشهد در واقع حاصل آبرفت رودخانههایی است که به سوی کشف رود جاری میشده اند. سرچشمه کشف رود در کنار شهر «رادکان» واقع در ۷۰ کیلومتری شمال غرب مشهد قرار دارد و رودخانههای فرعی دیگری از دو رشته کوه «هزارمسجد» و «بینالود» به آن میریزند. کشف رود از حدود یک فرسنگی شمال مشهد میگذرد و در محل پل خاتون واقع در جنوب شرق سرخس با فاصله تقریبی ۱۵۰ کیلومتر به هریررود میپیوندد. همچنین این دشت که حدود ۱۷ هزار کیلومترمربع وسعت دارد، حوضه آبریز کشف رود را تشکیل میدهد و از دیرباز به ولایت طوس شهرت داشته است.»
این مشهدپژوه ادامه میدهد: «این شریان حیاتی به مرور سبب ایجاد قرایی میشود که حتی از نوغان هم قدیمیتر بوده اند و با پسوندهای باستانی مانند «گُرد»، «کرد»، «کند»، «کان»، «قان» و «قند» مانند «نوکان» یا «نوغان» مشخص میشده اند. عنوان توس که از قرن ششم و هفتم هجری به بعد آمده، به شهر تابران در ۴ فرسنگی شمال غرب مشهد، گفته میشده است. نام توس در منابع دینی ایرانیان به ویژه اوستا به صورت «اووِره» هم آمده که به معنی «وه شهر» است، به همین سبب، رودِ ولایت توس یعنی «کشف رود» را هم «وه رود» میگفته اند.»
طبع کویری خراسانی و بی بارانی چند ساله آن، دهان کشف رود را چنان خشکانده که دورانِ پرآبی آن از خاطر مشهدیها محو شده است، اما تقدیرِ رود تاریخی شهر همیشه این نبوده و روزگاری، چون عروسی خرامان، حریر آبی پیراهنش را بر دشتهای سبز میگسترانیده و پیش میرفته است. شاهد این گفته را میتوان در «سفرنامه خراسان و سیستان» از کلنل ییت دید. او در جایی کشف رود را تفرجگاه مردم مشهد توصیف میکند که عدهای در آن به شکار مرغابی مشغول بوده اند: «در مشهد تفنگ بسیار فراوان است و به قیمت ۲ یا ۳ تومان خریدوفروش میشود تعداد شکارچیان منطقه و قوشهای آن نیز از حساب و شماره خارج است. با این حال جالب است که هنوز پرندهای به چشم میخورد. در اطراف کشف رود واقع در ۵ میلی شمال مشهد چندتایی اردک و مرغابی یافت میشد، اما همین که هوا سردتر شد، دستههای بزرگ هوبرههای اروپایی از راه رسیدند.
از آنجا که شکارچیهای محلی مدام به اطراف آنها تیراندازی میکردند بسیار وحشی شده بودند و اصلا نزدیک شدن به آنها در فضای باز امکان پذیر نبود، اما افراد آن قدر ماهر شده بودند که میتوانستند آنها را به طرف من برانند. درحالی که در چالهای در زمین کمین گرفته بودم این مرغان از روی سرم میگذشتند و به سمت آنان شلیک میکردم.» کلنل ییت در جایی دیگر از پلی یاد میکند که روی کشف رود ساخته شده و آن را «پل شاهی» میخواند. این نام که گویا رایج میان محلیها بوده در توضیح عکسی ثبت شده از آن به دست «عبدا... قاجار» نیز آمده است.
هانری رنه دالمانی هم در کتاب «سفرنامه خراسان تا بختیاری» حاصل خیزی کرانههای کشف رود را این طور توصیف میکند: «هر جا که چشم انداختیم جویبارهای کوچکی با رنگ آبی تیره در جریان بود و در کنار هر جویباری چند کلبه روستایی دیده میشد. مزارع زیادی در بین راه دیدیم که در آنها هندوانه کاشته بودند. هندوانه آبیاری مخصوصی لازم دارد. قلعههای محکمی هم در کنار راه وجود داشت. در بعضی از آنها گنبدهای قشنگی سر برآورده بود. ما بسی مایل بودیم که به درون آنها رفته، تماشایی بکنیم، اما متأسفانه در آنها بسته و بیگانگان از ورود به آنها ممنوع بودند. در بین راه هر لحظه به گلههای گوسفند سیاه و سفید و الاغهایی برمی خوردیم که زنان با چادرهای آبی یا سیاه بر پشت آنها سوار بودند و درشکه به زحمت از میان این گلهها و قافلهها عبور میکرد.
زنان روستایی روی نپوشیده بودند و، چون از برخورد با اروپاییان وحشتی داشتند، فقط پایین صورت را با پارچهای که روی شانه انداخته بودند کمی میپوشاندند. حیوانات باربر این دهکدهها هم الاغهای کوچک خاکستری رنگ هستند. نظر به اینکه بهای اسب زیاد است، روستاییان نمیتوانند آنها را خریداری کرده، به کار اندازند و اسبان و قاطرها فقط برای کاروانها کار میکنند. در دره قوچان که آن را دره کشف رود هم مینامند و ما اکنون در آن طی مسافت میکنیم، زمین بسیار حاصل خیز است و میوههای فراوانی دارد. جابه جا در کنار راه چادرهای قبایل دیده میشود که از پشم بز سیاه بافته شده است.»
دکتررجبعلی لباف خانیکی، کشف رود را خانه نخستین انسانهای ابزار ساز میداند و میگوید: «بعد از سالهای ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ که دیرین شناسان ایرانی و فرانسوی با انگیزه جست وجوی آثار و بقایای فرهنگی انسانهای دوران کهن سنگی، کنارههای کشف رود را بررسی کردند، آثاری از نخستین ابزار سنگی دست ساخته بشر به دست آوردند که سرفصل جدیدی به نام فرهنگ باستان شناسی اضافه میکرد و آن فرهنگ کشف رود بود. در این کاوش، «علی آریائی» و «کلود تیبو» در گسترهای به طول حدود ۱۰۰ کیلومتر (حدفاصل روستاهای آبروان و بغ بغو به فاصله ۱ تا۱۰ کیلومتر از بستر اصلی کشف رود) موفق شدند ابزارهای متعددی از انسانهای نخستین جمع آوری کنند.
آنها قدمت مجموعه به دست آمده از کشف رود را که بیشتر «مشت سنگ» یا «ساتورابزار» بودند معادل دوران پلیستوسن قدیم یعنی حدود۸۰۰ هزار سال پیش برآورد کرده اند. این انتهای کاوش در این محدوده نبود و بعدها و در سال ۱۳۸۶ نیز «مانا جامی الاحمدی» دوباره منطقه کشف رود را بررسی کرد و در محوطههای جدیدی مثل شورلق، قلعه گک ودوسنگ، نمو نههای دیگری از نوع ابزارهای دوران پارینه سنگی پیدا کرد. به هر روی یافتههای کرانههای کشف رود خراسان که نخستین ابزارهای بشر را شامل میشود، در باستان شناسی به عنوان نشانههای بارز «فرهنگ کشف رود» شناخته شده اند.