مرگ کودک چهارساله‌ در‌ آتش

مهدی قرآنی - تقریبا همه اهالی از خانه‌هایشان بیرون ریخته و از دور نظاره گر آتشی بودند که در حال دود کردن سرمایه همسایه شان بود. زنی جوان، اما در این میان مدام اسم فرزند خردسالش را صدا می‌زد و در حالی که صورت و دستش سوخته بود می‌خواست به دل آتش بزند تا پاره جگرش را نجات دهد، ولی حجم آتش به قدری بود که حتی نمی‌گذاشت در چند متری اش قرار بگیرد.
صدای آژیر خودرو‌های امدادی فضا را پر کرد و ازدحام تماشاچیان باعث کند شدن حضور به موقع مأموران و استقرارشان در محل شد. هر لحظه بر شلوغی مردم افزوده می‌شد و همین امر هم امکان بروز خطرات بعدی را قوت می‌بخشید. با اینکه مأموران آتش نشانی مدام از اهالی می‌خواستند تا از محل حادثه فاصله بگیرند، اما انگار گوش برخی بدهکار نبود و هرکس به نوعی نمی‌خواست از این صحنه‌ها عقب بیفتد و جایش را به دیگری بدهد.
آتش به جان مغازه یک خانه سه طبقه در یکی از خیابان‌های منطقه پنجتن مشهد افتاده بود و حجم بالای آن دود شدیدی در محل به راه انداخته بود که از چند خیابان آن طرف تردیده می‌شد.
گریه‌های شدید و ضجه‌های زن جوان که روی زمین نشسته بود و گاهی از حال می‌رفت و نام فرزندش را بر زبان می‌آورد حاوی خبر تلخی بود که از مرگ احتمالی طفل معصومش حکایت داشت.