هنرنمایی هادی حجازی‌فر در نقش ابوذر سریال «سلمان فارسی» آموزش زبان فارسی در مدارس ترکیه در حال گسترش است ورنوی، رپر مطرح فرانسوی در شب اجرای خود درگذشت وقتی فرش قرمز جشنواره کن محل جولان اینفلوئنسر‌ها می‌شود! فصل تازه کنسرت‌های علیرضا قربانی در مجموعه ورزشی آزادی نمایشگاه گروهی «باشندگان پلید»، در نگارخانه آسمان مشهد | غول‌های اساطیری در روایت هنرمندان جان گرفتند آموزش داستان نویسی | سه گام اژد‌ها (بخش دوم) مروری بر چند کتاب درباره احوال و آرای شهید آیت الله سیدابراهیم رئیسی | «شهید جمهور» از خلال سطور صفحه نخست روزنامه‌های کشور - سه‌شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ نخستین دوره جایزه ادبی داستان کوتاه هشت برگزار می‌شود+فیلم روز هفتم جشنواره کن ۲۰۲۵ | جدول ستاره‌های منتقدان اسکرین دیلی ویژه‌برنامه‌های رادیو برای اولین سالروز شهادت شهدای خدمت + زمان و شبکه پخش جایزه جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ برای نیکول کیدمن حسن پورشیرازی بوقچی تلویزیون شد فیلم‌سازان در جشنواره فضای باز می‌توانند از محیط‌زیست وام بگیرند نمایشگاه کتاب تهران تا اول خرداد ۱۴۰۴ فعال است رسیدگی به پرونده ایرنا و انصاف‌نیوز در دادگاه مطبوعات سریال جزرومد در شبکه نمایش خانگی عباس غزالی با سریال خاطره انگیز وضعیت سفید روی آنتن + زمان پخش
سرخط خبرها

سلیمانی را چنان که بود، روایت کنیم نه چنان که می‌خواهیم

  • کد خبر: ۹۴۴۹۶
  • ۱۳ دی ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۰
سلیمانی را چنان که بود، روایت کنیم نه چنان که می‌خواهیم
غلامرضا بنی اسدی - روزنامه‌نگار

سلیمانی برای من، یک الگوست. یک الگو برای سربازی به اضافه بندگی. همان شأنِ صاحب شوکتی که انسان را از همه بردگی‌ها رها می‌کند و به مقام عظمای خلیفه اللهی می‌رساند. بر همین اساس باور دارم که او را چنان که بود باید معرفی کرد. در نوشتن از او همه تلاش را باید به کار گرفت تا «سربازقاسم سلیمانی» را دقیقا میان گیومه روایت کرد. یعنی همان چیزی که بود نه کمتر و نه بیشتر.

همین کافی است تا سردار، به عزت و احترام در دل‌ها مانا باشد. اجازه دهید برای تبیین کلام، به وامی ازحدیثِ حضرت شمس الشموس، بیان را حرمت بخشیم که می‌فرمایند: «اگر مردم زیبایی‌های سخنان ما را می‌شناختند، بی شک از ما پیروی می‌کردند.» تا جایی که سواد من- در شخصیت شناسی قاسم سلیمانی - قد می‌دهد، او خود زیبایی کلام معصوم را شناخت و به متابعت از آنان بود که در جهاد اصغر و اکبر و کبیر، «میدان» دار شده بود و به تعبیر دقیق تر؛ میدان دار «شده است.»

این که از فعل ماضی چشم می‌پوشم و با فعل مستقبل به استقبال نوشتن از قاسم می‌روم به این دلیل است که او نمرده است که در ماضی بماند، بلکه در شکوه شهادت به مانایی دست یافته که مرز زمان گذشته را به امروز و به فردا توسعه داده است، بنابراین باید به زمان حال و آینده از او گفت که آینده و حال، نیازمند ترجمه به روز از اوست.

من او را یک «ابر چهره‌ملی» می‌دانم که در پاییز برگریزان هویت‌ملی، که برخی هموطنان در غربت، لباس دیگر ملل را می‌پوشند، او به برندی معتبر در تروریسم زدایی و دفاع از زندگی تبدیل شد که نام ایران را بلند‌آوازه کرد.

او مقاومت را هویتی توأم با زندگی بانی و صلح خواهی، بخشید که اگر هرکس به انصاف نگاه کند، به احترام او تمام قد برخواهد ایستاد و به لعن کسانی خواهد نشست که سفره مرگ را به نام داعش و القائده و جریانات تکفیری پهن کردند. نفرین خود را نصار دست‌های شومی خواهد کرد که این درخت تناور صلح و زندگی خواهی جهانی را به خاک انداختند. سلیمانی را باید در قابی بزرگ و حتی فراملی تعریف کرد.

ارائه هر چهره‌ای از او، کوچک‌تر از این ظلم به مکتب سلیمانی است. تصویرسازی جناحی از او – که هرگز در قالب جناح‌ها نمی‌گنجید- ظلم مضاعف به این سرمایه فراملی و به خاک پوشیدن بخشی از حقیقت خواهد بود. حاج قاسم، همان بود که در تشییع جنازه اش همه به میدان آمدند. به همه تعلق داشت و همه نیز او را از خود می‌دانستند.

اینکه او به صراحت مرز‌های خود خوانده برخی‌ها را زیر پا می‌گذاشت و مثلا می‌گفت آن دختر بدحجاب، دختر ماست، باعث می‌شد که آن دختر هم به حرمت پدری او، به تأمل بیشتر قدم بردارد. اینکه او به سربازی وطن بار‌ها تا مرز شهادت رفته بود، نگاه همه مردم را به سمت تفکر انقلابی توجه می‌داد که می‌تواند از جوانی در روستا‌های کرمان، ژنرالی جهانی و ملی اندیش و انقلابی رفتار بسازد که در چشم دوست عزیز و در نگاه پرکینه دشمن هم صاحب احترام بود.

شخصیتی چنین را نباید در حصر پندار‌های جناحی، به پستوی کوچک خویش کشاند، بلکه در تراز انقلاب بزرگ اسلامی باید به میدان آورد و خود نیز کوشید متناسب با ظرفیت خویش به الگوی سلیمانی نزدیک شد.

این درست که حاج قاسم از استثنا‌های انقلاب بود، اما می‌توان و حتما باید رفتار خود را به تراز او تنظیم کنیم تا به او شبیه شویم. این بهترین شیوه شکر نعمت وجود سلیمانی است مگر نه در سطح شعار ماندن، شعور را آسیب می‌زند و این خود بزرگ‌ترین کفران این نعمت است. مراقب باشیم غبار نشویم بر سیمای سردار که تاریخ او را بی غبار می‌خواهد و چهره شاداب و خندان و جلایافته اوست که راز جمال و جلال خداوندی را برای ما آشکار می‌کند...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->