۱۵  فرهنگ سرای مشهد میزبان اکران فیلم و پویانمایی شده‌اند انتشار فهرست ۱۰۰ فیلم برتر دهه ۱۹۷۰ میلادی سینما با یک فیلم ایرانی ماجرای لغو اجرا‌های نمایش خانه به دوش در مشهد نتفلیکس فیلم هیجان‌انگیز «فرانکنشتاین» را اکران می‌کند طراح لوگوی «۰۰۷» جیمز باند درگذشت رمان «دیوید کاپرفیلد» ترجمه مسعود رجب‌نیا به چاپ سیزدهم رسید آغاز فیلمبرداری فیلم جدید جوئل کوئن در اسکاتلند پخش دوبله فارسی «جاده یخی انتقام» در شبکه نمایش خانگی قاتل «متیو پری» در دادگاه مجرم شناخته شد دوبله فیلم ترسناک «آلوده» برای پخش از تلویزیون مستند «آقای نخست‌وزیر» روی آنتن + زمان پخش وحید تاج و حسام‌الدین سراج در قونیه | حضور گسترده خوانندگان ایرانی در فستیوال بین‌المللی «دولت عشق» در قونیه پژمان بازغی و منوچهر هادی در تیم فوتسال ستارگان هنر ایران + عکس انتشار ۲ آلبوم موسیقی «بانگ عشق» و «کیکاوس» آوازخوانی حسام‌الدین سراج در مراسم تشییع استاد فرشچیان + فیلم فیلم «خرگوش سیاه، خرگوش سفید» شهرام مکری در جشنواره بوسان ثبت «روز عکاسی» در تقویم ایرانی با درنظرگرفتن یک دوره تاریخی بومی
سرخط خبرها

دیدار با مادر شهید را در برنامه‌تان داشته باشید

  • کد خبر: ۹۵۹۷۳
  • ۲۶ دی ۱۴۰۰ - ۱۱:۰۲
دیدار با مادر شهید را در برنامه‌تان داشته باشید
ما ملت شهادتیم، چه برای شهید شدن، چه برای مادر شهید شدن

مریم قربانزاده - نویسنده | اپیزود اول: محمد علی برنگشت. گفتند شهر‌هایی در دست دشمن است. همه ۷ سال بعد از شهادتش خبری ازش نداشتیم. ۲ سال بعد از مفقودی، محمدعلی تازه به هجده‌سالگی رسید. یک روز ۲ نفر پرونده‌به‌دست آمدند و گفتند: آقای محمدعلی طالبان فراخوان شده برای سربازی. بگویید بیاید خودش را معرفی کند. مادرم گوشه چادرش را به دندان گرفت و گفت: شما بروید محمدعلی را برایم بیاورید. ۲ سال که نه، ۳ سال ۴ سال ببریدش سربازی!

اپیزود دوم

درست از اول فروردین، هرسال همه صحنه‌های خواستگاری و عقدکنان علیرضا مثل یک فیلم از جلو چشمم رد می‌شود، صحنه‌به‌صحنه‌اش، موبه‌مو، بعد از سی و چند سال. فراموشی دوران پیری اینجا اصلا خودش را نشان نمی‌دهد. همه‌چیز جزءبه‌جزء از لحظه روز عقد تا وقتی پیکرش آمد برایم، از جلو چشمم رژه می‌رود.

این ۲ نمونه یکی است از هزاران، یک دانه از خرمن‌ها حرف و سخن که در سینه‌هاشان مانده است و امروز یا فردا به سینه خاک سرد خواهند سپرد.

من از این روایت‌ها فراوان دارم، روایت‌هایی به نزدیکی یک در قهوه‌ای در کوچه خودمان یا یک در کرم چند کوچه آن‌طرف‌تر، روایت‌هایی که هر کلمه‌شان حکایت سال‌ها داغ فرزند است چه آن‌که پیکری از او برگشته است و چه آن‌که هنوز چشم‌به‌راه است. بزرگ‌ترین سختی دنیا چشم‌به‌راهی است و بی‌خبری. چند چشم هنوز به در است و چند گوش به زنگ تلفن برای رسیدن ۵۰ گرم استخوان یا شاید تکه‌های ریش‌ریش‌شده یک لباس پوسیده؟

این چند گرم استخوان و این ریشه‌های پوسیده لباس برای خیلی‌ها یعنی یک دنیا مادری کردن، تولد یک نوزاد، در آغوش گرفتن و بزرگ کردن و پرپر شدنش و حالا یک بقچه قنداق‌پیچ، یک بقچه قنداق‌پیچ در آغوش مادر، مثل روز اول، قنداق سفید. قنداق روز اول یک مشت آب بود و قنداق دوم یک مشت استخوان. این بار با خودمان حرف می‌زنم، با خودم که همسایه‌ام، خاله‌جانم، عمه‌جانم، مادرم، مادرشوهرم، مادربزرگم، زن‌دایی‌جانم، عمه‌جانم و ... هرکدام یک مادر شهید است.

روی صحبتم با خود «ما» است، خود ما «مردم»، ما همسایه‌ها، ما دانش‌آموزان، ما طلبه‌ها، ما دانشجوها، ما زن‌ها، ما مردها، ما که مردمیم. تا به حال یک مادر شهید را از نزدیک دیده‌ایم؟ دیدن به معنای شنیدن حرف‌هایش. آیا یک مادر شهید را از حال‌و‌هوای تنهایی و پیری‌اش در آورده‌ایم؟ آیا دنیای شلوغ پرازدحاممان را با حضور یک مادر شهید آرام کرده‌ایم؟

صحبتم با بنیاد‌ها نیست. با خودمان است. خود ما مردم که صحنه‌های اندوه و اشک مادر‌های شهدا را در معدود فیلم‌ها و کلیپ‌ها می‌بینیم و در انگشت‌شمار کتاب‌ها می‌خوانیم، چه کرده‌ایم؟ صحبتم با بنیاد‌ها نیست که چه کرده‌اند. سخنم با خودمان است که چه کرده‌ایم. چرا خودمان را از صفای نفس کشیدن در کنار یک مادر شهید محروم کرده‌ایم؟ به تجربه می‌گویم پناه ببریم به شانه‌های استخوانی و خمیده این مادر‌ها تا لحظه‌ای معنای آرامش را درک کنیم. به دست‌های چروکیده و شانه‌های تکیده‌شان پناه ببریم و حرز دعایشان را دم بدرقه به گردنمان بیاویزیم که چرا خودمان را بی‌نصیب کرده‌ایم از زمزمه‌های دعایشان.

مادر‌های دارای ۲ یا ۳ فرزند شهید کم نداریم. محله شهرک امام را در مشهد می‌شناسید؟ محدوده خیابان هدایت و ایثارگران. به‌جرئت می‌گویم همه کوچه‌هایش به نام دوشهید است. یعنی در هر کوچه‌اش خانه مادری هست یا بوده که ۲ فرزندش شهید شده اند!

روز تکریم مادران شهدا برای ماست، برای ما مردم، نه برای ادارات و سازمان‌ها و اخبار و رسانه‌ها. تکریم مادران شهدا به همراه فرزندانمان لذتش از ده‌ها دیدار رسمی و رؤسا برای مادران شهدا بیشتر است. یک دیدار خانوادگی از یک مادر شهید، وقتی خودت بلند شوی و چای بریزی و قندان را از عسلی کنار بسترش برداری و خودت شیرینی را ظرف کنی و دست آخر فنجان‌ها را بشویی، تا آخر عمر شیرین‌ترین بازدیدتان خواهد شد.

ما ملت شهادتیم چه برای شهید شدن چه برای مادر شهید شدن. در کنار همه برنامه‌های ریز و درشت خانواده، ماهی یک بار زیارت یک مادر شهید را در برنامه‌تان بگنجانید: در کوچه شما یا در کوچه پشتی خانه شما. کافی است اراده کنید.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->