نکته طلایی امروز در یک جمله خلاصه میشود: «فقط و فقط شاهکار بخوانید!» کتابهای خوب را، حتی اگر سختخوان هستند، بخوانید و باز بخوانید.
کد خبر : ۲۳۲۸۸۹
۱۴۰۳/۰۳/۲۱ - ۱۲:۰۶
اول از همه، این را بگویم که شاید خیلی از مبتدیها با خودشان فکر میکنند، صرف اینکه یک ایده یا ماجرای خوبی برای تعریف کردن داشته باشی، کار تمام است و تو حالا یک نویسندهای و کافی است دست به قلم ببری و تندوتند کاغذها را سیاه کنی. ولی واقعیت چیز دیگری میگوید.
کد خبر : ۲۳۲۰۲۴
۱۴۰۳/۰۳/۱۶ - ۱۴:۲۸
در قصه گفتن به این معنا که چطور ماجراها را به هم ببافیم و مخاطب را فتیله پیچ کنیم، یک تصور کلاسیک همگانی وجود دارد که میگوید برگ برنده ات را برای پایان قصه نگه دار.
کد خبر : ۲۳۰۹۶۱
۱۴۰۳/۰۳/۰۹ - ۱۰:۵۲
اگر قرار باشد داستان از زاویه دید اول شخصی نقل شود که ذهن درست و درمانی ندارد باید چه کار کرد؟
کد خبر : ۲۳۰۵۵۴
۱۴۰۳/۰۳/۰۷ - ۱۲:۱۰
شاید حق با آن دسته از پژوهشگرانی باشد که اعتقاد دارند کار هنر و ادبیات، آشنازدایی از زندگی روزمره است.
کد خبر : ۲۲۸۱۰۶
۱۴۰۳/۰۲/۲۶ - ۱۲:۱۰
خانهها در خیلی از داستانها اصلا درست ترسیم و توصیف نمیشوند.
کد خبر : ۲۲۷۷۱۶
۱۴۰۳/۰۲/۲۴ - ۱۵:۵۴
سقراط حکیم میگوید «هرکس همان گونه که فکر میکند، حرف میزند.» این جمله اگر ابعاد مختلفی داشته باشد، بیایید به این بُعدش بچسبیم که آدمها با شیوههای متفاوت از همدیگر صحبت میکنند، چون افکارشان با دیگری فرق دارد.
کد خبر : ۲۲۶۶۵۰
۱۴۰۳/۰۲/۱۹ - ۰۹:۴۵
یکی از مشکلات حادی که یقه خیلی از نویسندهها را گرفته و از آن خبر ندارند، ضعف در نوشتن گفتگوهای زنده و جان دار داستانی است.
کد خبر : ۲۲۶۲۷۹
۱۴۰۳/۰۲/۱۷ - ۱۵:۳۱
آن موقع یک جنگ ناجور بین همین سعید بچاری و برادرش حمید راه افتاده بود. فاصله سنی این دوتا فقط یک سال بود.
کد خبر : ۱۶۵۳۴۰
۱۴۰۲/۰۳/۰۱ - ۱۶:۴۰
یک کافه کوچک خالی بود. نزدیک شهرک. درست در مسیر پیاده آمدنهای من که هربار دلم را مالش میداد.
کد خبر : ۱۶۳۹۷۸
۱۴۰۲/۰۲/۲۴ - ۲۰:۱۳
تصویر پردههای نقاشی شده قهوه خانهای با آن دو لشکر همیشگی خیر و شر، زندگی و آدمها را برای من ساده کرده بود.
کد خبر : ۱۶۲۶۴۹
۱۴۰۲/۰۲/۱۷ - ۱۳:۵۷
غلامعلی هرکجا میرفت همان ژست خاص خودش را میگرفت که میگفت از یک یارویی به اسم همفری بوگارت یاد گرفته.
کد خبر : ۱۶۱۳۷۱
۱۴۰۲/۰۲/۱۰ - ۱۲:۴۲
دیوار شهرک و آی از دیوار شهرک. هرکسی میتوانست بعد از کلی تقلا خودش را برساند آن بالا دنیا میآمد توی مشتش.
کد خبر : ۱۵۹۱۱۵
۱۴۰۲/۰۱/۲۷ - ۱۶:۴۹
میگفت اگر شب قدر را کسی عبادت کند و آن قدر خالص باشد و با تمام وجود قلب پاکش را روبه روی خدا بگذارد یک اتفاق میافتد؛
کد خبر : ۱۵۷۹۱۹
۱۴۰۲/۰۱/۲۰ - ۱۷:۱۰
یا این آینههای کوفتی تصویر را درست نشان نمیدهند یا اصلا ما آدمها توی آینه درست نگاه نمیکنیم.
کد خبر : ۱۵۴۵۳۴
۱۴۰۱/۱۲/۲۱ - ۱۵:۰۸
برای ما که از دیوارهای صاف هم بالا میرفتیم قلاب گرفتن یک امر حیاتی و ژئوپولتیک بود.
کد خبر : ۱۵۲۱۳۸
۱۴۰۱/۱۲/۰۷ - ۱۶:۱۲
هرکجای جهان، مسئولی پشت میزش نشسته باشد باید بداند که روزی... ساعتی... و دقیقهای میرسد که او بیاید و آرام به در شیشهای دفترش تقه بزند و وارد شود.
کد خبر : ۱۵۰۹۰۵
۱۴۰۱/۱۱/۳۰ - ۱۸:۰۶
توی بحبوحه جنگ به این نتیجه رسیده بود که لنجش را باید توی ساحل خرمشهر ول کند و همراه خیل مهاجران راه بکشد و بیاید مشهد.
کد خبر : ۱۴۹۹۱۳
۱۴۰۱/۱۱/۲۳ - ۱۵:۴۷
اصلا جعفر ته ماست مالیهای دنیا بود و هرطور بود باید رفیق ششدانگ من میشد که اساسا نیاز به یک آنتی تز داشتم تا کمی مرا متعادل کند بلکه دست از سرم بردارند و گناههای نکرده را پای من ننویسند.
کد خبر : ۱۴۸۸۱۵
۱۴۰۱/۱۱/۱۶ - ۲۰:۴۵
عمه بزرگ آدم سرد و بی حالی بود. نه عاشق شده بود و نه طعم غذایی یا فیلم و سریالی میشد پیدا کرد که او را سر ذوق بیاورد.
کد خبر : ۱۴۷۸۴۲
۱۴۰۱/۱۱/۰۹ - ۱۴:۱۸