فریبا قلیزاده | شهرآرانیوز؛ حدود هشت ماه از حاکمیت طالبان در افغانستان میگذرد و هنوز هیچ کشوری این گروه را به رسمیت نشناخته است. هرچند مقامات طالبان با سفرهای متعدد به کشورهای مختلف تلاش کردند جامعه جهانی و کشورهای منطقه را برای به رسمیت شناخته شدن خود مجاب کنند، اما تاکنون در این باره موفق نبودهاند. این درحالی است که با گرم شدن هوا گمانهزنیها از آغاز جنگ در افغانستان میان طالبان و مخالفان این حکایت دارد.
با روی کار آمدن طالبان در افغانستان هنوز ابهامات زیادی درباره این گروه و آینده افغانستان وجود دارد، اینکه چین، روسیه و پاکستان چه نگاهی به طالبان دارند؟ بررسی موضع ایران درباره افغانستان و تشکیل سازمان مهاجران مهمترین محورهای گفتوگوی خبرنگار شهرآرانیوز با «ابوالفضل ظهرهوند» سفیر پیشین ایران در افغانستان است.
به نظر شما آیا طالبان موفق به تشکیل حکومتی فراگیر خواهد شد؟
خیر؛ ببینید دو مسئله وجود دارد، نخست اینکه طالبان یک متغیر وابسته است و مستقل نیست. دوم اینکه مشکلاتی که افغانستان در چند دهه اخیر داشته مسئله هویت بوده است. وقتی طالبان را با دولت حامد کرزی مقایسه کنید، قطعا کرزی هم در محیط داخل افغانستان هم در منطقه و بینالملل مقبولتر بود. اما نتوانست موفق عمل کند. پس از او اشرف غنی هم نتوانست. مجاهدین آمدند و همانهایی که در مقابل طالبان باهم متحد شده بودند قبل از طالبان بین خودشان با هم درگیر بودند چرا؟ چون مشکل هویتی داشتند. در واقع افغانستان یک موزاییکی از اقوام است و هرچه بیشتر میگذرد جنبههای هویتخواهی هم قویتر میشود. واقعیت این است که به نظر من طالبان قادر به تشکیل حکومتی فراگیر نخواهند بود.
باتوجه به گرم شدن هوا و آغاز فصل جنگ در افغانستان، در هفتهها و روزهای آینده چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟
معمولا در شرایط سرمای زمستان نیروی حمله کننده مشکل تجهیزاتی پیدا میکند. از طرفی به منطقهای که قرار است حمله کند، اشرافیت کامل ندارد. به همین خاطر باتوجه به آب شدن برفها و تحرک بهتر نیروها ترجیح میدهند در فصل بهار و تابستان اقدام به حمله کنند. اما اینکه در روزهای آینده چه اتفاقی خواهد افتاد، باید دید که این نیروها چه پشتیبانی در مقابل طالبان دریافت میکنند. چون بدون عامل بیرونی متغیرهای درونی قادر نیستند که جنگهایشان را به خوبی اداره کنند. چرا که باید امکانات لجیستیکی داشته باشند. طالبان از جنبه تسلیحاتی وضعیت خوبی دارد. اما از جنبه پذیرش درونی جایگاه خوبی ندارد و مردم آنها را قبول ندارند. در این باره باید بدانیم گذارههایی مبنی بر اینکه طالبان نماینده پشتونها هستند، دروغ است. طالبان به هیچ عنوان از پشتیبانی پشتونها بهطور کامل برخوردار نیست. تنها شاید ۳۰درصد از پشتونها از طالبان حمایت کنند. اما آن درصدی که به صورت ساکت و خنثی عمل میکنند، پشتونهایی هستند که در انتخاب بین طالب به عنوان یک متغیر موقت و سایر اقوام، طالبان را ترجیح میدهند. در واقع از طریق طالب دفع افسد به فاسد میکنند که بعد اگر توانستند اقوام دیگر را تضعیف کنند، ترتیب طالبان را بدهند.
در مورد تسهیل نیروهای خارجی حمایتکننده در مقابله با طالبان نیز باید گفت که پاکستان قطعا سرمایهاش طالبان است، هرچند طالبان هم حالا برای پاکستان شاخ شده اما این کشور کمکهایش را براساس اینکه چگونه میتوانند جناحبندی داخل طالبان را تغییر دهند، تنظیم میکنند. پاکستان تمام شاخههای طالبان را قبول ندارد و طالبانی را میخواهد که از او فرمانبرداری کند و با طالبان پاکستان نتواند همسو شود. در واقع یک جریانی از داخل طالبان با طالبان پاکستان هماهنگ هستند. الان مسئلهشان این است که طالبان افغانستان زمینه تشکیل پشتونستان را که تهدیدی برای طالبان پاکستان است را به وجود نیاورند. لذا اینها از طالبانی حمایت میکنند که پاکسازی قومی کند و بتواند کلیت افغانستان را بگیرد.
در این میان ایران چه نقشی دارد؟ ممکن است ایران از مقاومت مردمی و جبهه احمد مسعود حمایت کند؟
نه. ایران فعلا سر در گم است. ایران نتوانسته خود را در صحنه منطقه و افغانستان جانمایی و مکانیابی کند. ناتوانی در درست ندیدن مسئله و یکپارچه نبودن نگاه به مسئله تهدیدات خارجی، نتیجهاش ندیدن منافع ملی میشود. ما فرصتهای طلاییمان را از دست دادهایم و این فرصتهای طلایی با این وضعیت بازهم از دست خواهد رفت.
نظرتان در مورد حمله به کنسولگری هرات چیست؟
دوستان این را متوجه طالبان نمیدانند و این موضوع را به منافقین ارتباط دادهاند. این نوع تبیین نتیجهاش اتفاقاتی است که در آینده رخ خواهد داد. این نگاه، نگاهی توجیهگرانه است. اینکه رهبری این حمله را به شخصی همچون مسیح علینژاد یا آریانا سعید منتسب میکنند، نشاندهنده این است که چقدر سطح تحلیلها پایین است. ارتباط دادن این اتفاقات به افرادی چون علینژاده که در حد گارسون یک کاباره هم نیست، باعث میشود تا تهدیداتی که متوجه امنیت ملی است را نبینیم. وقتی سطح تحلیل پایین باشد و مسائل ژئوپولیتیک را نبینیم نتیجهاش این تحلیلهای دم دستی میشود.
چین در آینده افغانستان چه نقشی دارد؟
چینیها مسائل افغانستان و کلا منطقه ما را در سالهای اخیر از دریچه تحلیل و نگاه پاکستان به منطقه دیدند که این نگاه اولین خطای آنها محسوب میشود. به دلیل اینکه گمان میکردند اتحاد راهبردی دارند و مشغول انجام کاری بزرگ هستند. هرچند در پاکستان افرادی مثل عمران خان نگاهشان این بود که باید با چین بهطور جدی کار کرد ولی چینیها خودشان به دلیل محافظهکاری شدیدی که دارند سعی میکنند به صورت معاملاتی و اقتصادی به مسائل نگاه کنند. در مسئله افغانستان نیز پاکستانیها به چین اطمینان داده بودند که طالبان برای شما تهدیدی نیست. طالبان را از داعش و جریانات تکفیری جدا کردند. طالبان هم به چین اطمینان دادهاند که مسئله آنها خلافت اسلامی نیست، بلکه امارت اسلامی است. چینیها هم در حال حاضر مسئلهای که برایشان اهمیت و فوریت دارد، رسیدن به معادن افغانستان و رسیدن به آسیای میانه است که شبانهروز برای رسیدن به آن حال کار هستند.
در مورد روسیه چطور؟
روسها هم بسیار حماقتآمیز جلو رفتند. ضمیر کابلوف با توجیهات دوره کمونیستی ضربه سنگینی به پوتین و سیاست خارجی روسیه زد. چرا که همواره تاکید میکرد ریشه پشتونها از خلقیها است و از طرفی به صورت سنتی روسها به دلیل نگرانی از نفوذ فرهنگ ایرانی همواره تمایل به کار با پشتونها داشتند. در واقع چین و روسیه در موضوع کار با پشتونها با هم به اجماع رسیدهاند. چون اقوام فارس زبان مولفههای ژئوپولیتیک ایران هستند و این مولفههای ژئوپولیتیکی است که بستر نفوذ و منافع بلندمدت هر کشوری را به وجود میآورد و اینها با این مولفهها و این حوزهها با ما مشکل دارند. همانطور که میبینید تاجیکستان خطش فارسی نیست و خط آنرا تغییر میدهند. جنس نگرانیهای ما نسبت به افغانستان، با روسیه و چین و هر کشور دیگری متفاوت است. ما کشور مادریم اگر همه دنیا هم بروند و با طالبان کار کنند ما عقلانیت انقلابی و قرآنیمان میگوید باید حواست جمع باشد.
در مورد مهاجران افغانستانی؛ چرا ایران به مهاجران به چشم یک فرصت نگاه نمیکند؟
خیلی از پدیدهها و مولفهها نه به ذات تهدیدند و نه فرصت. بستگی دارد که شما چه رویکردی را انتخاب کنید که آنرا به فرصت تبدیل کنید یا تهدید. در مورد مسئله پناهجویان و مهاجرین باید ابتدا تفاوت میان کلمات را شناخت. پناهجو، آواره، بیجا شده و مهاجر. مهاجران در ایران سابقه حضور ۴۰ ساله دارند که به دلیل شرایط جنگی آن زمان به صورت قانونی و یا غیرقانونی وارد ایران شدند و جذب شدند. پناهجویان نیز در سالهای بعدتر به صورت قاچاقی یا قانونی آمدند و مشغول به کار شدند ولی الان اتفاقاتی که افتاده افراد ناگزیر به ترک افغانستان شدهاند و به دلیل قحطی و گرسنگی و تداوم ناامنی متواری شدهاند. این افراد بیجاشده و آواره هستند که طالبان امریکا این افراد را به عنوان اهرم فشار و یا عاملی که میتواند برایشان فرصتهایی را به وجود بیاورد، استفاده میکنند. در افغانستان ۲۴ میلیون نفر نیاز فوری به غذا دارند و این افراد وقتی بتوانند از کشور خارج شوند به صورت پارازیت عمل میکنند و هیچ پایبندی به چیزی ندارند. در این میان طالبان شبکه خودشان را نیز بین همین افراد سازماندهی میکنند تا بتوانند در وقت لازم آن اقدامی که ازشان خواسته شده را عملی کنند. از سوی دیگر هر کشوری و هر جامعهای ظرفیتی برای پذیرش دارد نمیتوان تمام معادلات را یکباره بهم ریخت. ما باید میان پناهجویان و مهاجران و بیجاشدگان و آوارگان تفاوت قائل شویم. مهاجران و پناهجویان کسانی که هویت مشخصی دارند دیگر جزئی از خانواده ما هستند و روی آنها سرمایهگذاری هم کردهایم.
آقای رییسی در دو سفر استانی از تشکیل سازمان مهاجران خبر دادهاند به نظر شما اهمیت تشکیل این سازمان در چیست؟
این کار باید خیلی سال پیش صورت میگرفت. ما متاسفانه هیچگونه سیاست راهبردی روشنی نداریم. افراد زیادی از فرزندان مادر ایرانی یا پدر ایرانی همچنان شناسنامه ندارند و فاقد هویت هستند. سیاست شهروندی ما نیز دارای مشکل است، باید این مسئله را روشن کنیم که آیا کسانی که در ایران متولد شدهاند باید تابعیت بگیرند یا خیر؟ اگر قرار نیست تابعیت بگیرند، حضور تعریف شدهای به آنها بدهیم که اتفاقا اگر حضور تعریف شدهای به آنها دادیم آن شهروند قانونمدارتر میشود و میداند اگر خطایی کند رد مرز میشود و یا اتفاقات دیگری برایش میافتد. این بیتعریفی برای ما تبدیل به معضل شده است. یکی آمار مهاجران را ۸ میلیون و دیگری ۵ میلیون نفر اعلام میکند. حتی اگر صد هزار نفر مهاجر در ایران باشد و وضعیتش تعریف نشده باشد میتواند برای امنیت ملی ما خطرناک باشد. این سازمان هم اگر فقط بخواهد مانند باقی سازمانها باشد و بودجهای بگیرد و به کارمندانش بدهد به درد نمیخورد ولی اگر روی نقشه راهی روشن پیش برود قطعا کاری شایسته است که باید خیلی زودتر از اینها انجام میشد.