هانیه فیاض | شهرآرانیوز؛ چهارم خرداد را در تقویم ملی ما به نام «روز دزفول» و «روز مقاومت و پایداری» نام گذاری کرده اند. همان شهری که هنوز رد سیلی جنگ را بر صورت خود دارد و خم به ابرو نمیآورد، همان طور که در زمان جنگ نیاورد. این شهر به واسطه رشادت و ایستادگی مردمش مدال مقاومت و پایداری را به سینه زد؛ سینهای که مالامال از خاطرات است.
شاید بسیاری از آن خاطرات زیر آوار ناشی از هجوم موشکها و بمبهای چندتنی مدفون شده باشند، اما بازهم خاطرات زیادی میتوان از آن ایستادگی و مقاومت گفت. غلامرضا بصیری پور، رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل مجمع خیران مسکن ساز و نماینده دومین، سومین و چهارمین دوره شورای اسلامی شهر مشهد که زاده دزفول است، فرماندار آن روزهای دزفول بوده است. شنیدن مقاومت و پایداری مردم دزفول از زبان او خالی از لطف نیست.
با آغاز جنگ ایران و عراق، دزفول از شهرهایی بود که بیش از ۱۸۰ بار به آن یورش موشکی شد. این حملات به قدری زیاد بود که اعراب نام «بلدالصواریخ» را به معنی شهر موشکها به دزفول دادند. دزفول از اهداف اصلی حملات موشکی عراق بود و به نوعی در ترتیب حروف ابجد موشکهای عراقی، دزفول همیشه الف بود، اما مردمش با وجود موشک باران شدید همچنان مقاومت میکردند و حتی نمازجمعه را هر هفته اقامه میکردند.
حاصل سالها موشک باران عراق بر سر این شهر ۲۰۰ هزار نفری، ۲۶۰۰ شهید بود. پس از جنگ، اما به پاس مقاومت و پایداری مردم دزفول این شهر را «شهر نمونه» نامیدند. به یاد دارم که پس از جنگ مرحوم دکتر فیروزآبادی، معاون امنیتی نخست وزیر وقت، به دزفول آمد و در میدان فتح المبین مراسمی برگزار شد که لوح نوشته اسم دزفول پس از قرائت متن آن، در میدان نصب شد. بعد از آن هم یعنی از سال ۱۳۹۰ روز چهارم خرداد را به عنوان روز مقاومت و پایداری و روز دزفول نام گذاری کردند.
حملات دشمن بعثی به دزفول در سه مقطع صورت گرفت. در ابتدا ارتش عراق در اطراف دزفول (کرخه) مستقر بود و به دلیل همین استقرار و فاصله کمی که داشت، خیلی راحت با توپ خانه شهر را زیر آتش میگرفت. از همان توپ خانه در طول جنگ بیش از ۲۰۰۰ گلوله به شهر دزفول شلیک شد و به مناطق مختلف آن اصابت کرد.
وقتی عملیات فتح المبین انجام شد و دشمن از کرخه فاصله گرفت، دسترسی اش به این توپ خانه قطع شد؛ بنابراین به پرتاب موشک روی آورد.
این موشکها هم البته مقطعی بودند، زیرا از سال ۱۳۶۶ به بعد علاوه بر موشک باران راکت ها، بمباران هم صورت میگرفت. همه شهر ناامن شده بود، زیرا اگر موشک نقطههای مشخصی را هدف قرار میداد و فرضا بیشتر به سمت شمال و شمال شرق دزفول شلیک میشد، بمبارانها همه شهر و حتی حاشیه آن را هدف قرار میداد. با وجود این حملات گسترده، مردم دزفول هیچ گاه در طول دوران دفاع مقدس شهر را به صورت کامل ترک نکردند. شهرهای دیگر بعد از بمباران تخلیه میشدند، اما مردم دزفول با علم به حملات موشکی و بمباران ماندند. درواقع این امر برایشان عادی شده بود. مقاومت میکردند تا شهر سقوط نکند.
بله. بیش از چهارده لشکر در دروان دفاع مقدس در اطراف شهر دزفول مستقر بودند؛ لشکرهایی مانند عاشورا (تبریز)، ۲۵ کربلا (مازندران)، قدس، امام رضا (ع) از خراسان و.... همین امر نشان دهنده این بود که شهر حالت جنگی دارد. در کل حضور رزمندگان هم در دزفول پررنگ بود. همین مسئله سبب میشد که مردم با دل گرمی بیشتری مقاومت کنند.
البته این اصل را نباید نادیده گرفت که مردم دزفول بسیار متدین و مهمان نواز بودند و به همین دلیل خدمت رسانی به رزمندگان در این شهر فوق العاده بود. تلفن منازل و کسبه دزفول به صورت رایگان در اختیار رزمندگان بود یا در بحث پذیرایی، همیشه درب خانههای مردم روی رزمندگان باز بود. در همان وضع، مردم در همه نمازجمعهها شرکت میکردند و غذاهایشان را میان رزمندگان توزیع میکردند.
درواقع مردم این شهر علاوه بر اینکه مقاومت و خدمت رسانی میکردند، پشتیبان جنگ هم بودند. به محض اینکه حضرت امام (ره) پیام میدادند، مردم دزفول در میان بمباران و فشار جنگ به سرعت به پشتیبانی از امام راهپیمایی میکردند.
دزفولیها فشار روحی و روانی بسیار زیادی را متحمل میشدند، اما بسیار صبور بودند. هر موشکی که به شهر اصابت میکرد، علاوه بر اینکه خسارتهای مالی بسیاری به بار میآورد، از لحاظ روحی و روانی هم برای مردم آسیب زیادی به همراه داشت.
هیچ موشکی نبود که درپی شلیک آن شهیدی به جا نگذارد. مردم تا ساعتها زیرفشار زیادی بودند و ممکن بود هر واکنشی را از خود نشان بدهند، اما با صبوری فراوان مراعات میکردند. میتوانم با قطعیت بگویم که رعایت کردن مردم متدین دزفول به دلیل جلوگیری از فشار به دولت و متولیان جنگ واقعا مثال زدنی بود. در همان روزهای سخت به خانوادهای سر زدیم که چندین اسیر و شهید داشت. فصل زمستان بود و به جای شیشههای شکسته خانه پلاستیک زدند. پرسیدم: «سرد نیست؟»
صاحب خانه گفت: «موشک که به اطراف خانه اصابت کرد، همه شیشهها خرد شد و ریخت. ما به دلیل رعایت حال دولت در این وضعیت، درخواست شیشه نکردیم. پلاستیک گذاشتیم تا وضع کشور بهتر شود.» پشتیبانی مردم با وجود فشار روحی و روانی و خسارتهایی که متحمل میشدند، بسیار عالی بود و جالب اینکه به دولت هم کمک میکردند. آنها فقط کالاهای اساسی را دریافت میکردند، اما گلهای نداشتند.
دزفول «نماد مقاومت» در جنگ است و به همین دلیل سهم بسیاری در پیروزی دفاع مقدس دارد. این مقاومت باید زنده بماند. مردم این شهر بسیار جنگیدند و تلاش کردند. البته که همه مردم ایران قوی و محکم از کشور خود دفاع کردند، اما مردم دزفول علاوه بر دفاع و جنگ، به خدمت رسانی هم میپرداختند. باوجود اوضاع نابسامان در آن دوران، در بیمارستان شهرشان پذیرای زخمیهای شهرهای اطراف هم بودند و به خوبی امدادرسانی هم میکردند.
شبی دزفول هدف حملات پیاپی بمب و موشک قرار گرفت. ما میترسیدیم میان مردم داغدار برویم که مبادا طاقت نداشته باشند و حرفی ناخوشایند بزنند. فردا صبح با استاندار راهی محلاتی شدیم که هدف اصابت موشک قرار گرفته بود. پدر شهیدی ما را شناخت و صدایش را بلند کرد که «فرزندم را از دست دادم. سه بار به مغازه ام موشک زده اند.» ما نگران بودیم که قرار است چه بگوید، اما این طور ادامه داد: «بروید و به امام بگویید همه شهدای ما و همه مردم شهرمان فدای یک تار موی امام هستند.» همین رفتارها و ایستادگیها سبب شد که نقش مردم دزفول در پیروزی نهایی ایران پررنگ و ماندگار باشد.
در موشک باران خانهای ویران شد. همه اعضای خانواده زیر آوار ماندند و شهید شدند. این خانواده نوزادی داشت که درون گهواره آهنی بود. در پی ویرانی، گهواره برمی گردد و نوزاد زیر گهواره میافتد. گهواره پوشش نوزاد شده بود و نوزاد زنده بیرون آورده شد. اسم آن نوزاد فاطمه بود و اکنون متأهل و دارای چندین فرزند است.
در سال ۱۳۶۶ به نقطهای واقع در خیابان آفرینش دزفول موشکی اصابت کرد. همه نیروهای مردمی و امدادی در محل حادثه حاضر شدند تا کمک کنند. پنج دقیقه بعد، موشک دیگری به همان محل قبلی شلیک کردند و نیروهای کمکی زیادی شهید و زخمی شدند. آقای پاکروان، مسئول نیروی امدادی فرمانداری، حدود ۹۰ درصد سوخت، اما به خواست خداوند پس از عملهای متعدد زنده ماند. این خاطره از آن نظر در ذهنم باقی مانده است که آن موشک درون خانه خاله ام افتاده بود و همه را کشته بود.