تلاش کنیم حالمان خوب شود. اگر نکوشیم در این عرصه، بدحالی زمینگیرمان خواهد کرد؛ حال آنکه ما برای رسیدن به فرداهای روشن و حتی عبور از مصائب و مشکلات، نیاز داریم که برخیزیم و پا به راه بگذاریم. بهراهزدن هم انرژی میخواهد و انرژی هم نیازمند حال خوش است تا رو به افزایش بگذارد و بنبستها را بشکند. برای رسیدن به حالی چنین همه یک تکلیف داریم؛ یک مأموریت ملی. امروز و فردای وطن به حالِ خوش ما بستگی دارد. از خودمان هم شروع کنیم و به سهم خویش بکوشیم لبخندی بر لب بنشانیم و جوابش را در لبها و نگاههای دیگران ببینیم که مثل «علیک»، «سلام» را شکوفا خواهد کرد. اگر این سلام و علیک در رفتار ما نهادینه شود، اگر سلامت و سعادت را برای هم بخواهیم، همه نیز بدان خواهیم رسید؛ چه این خواستن فقط در لبها و بر زبان نمیماند، بلکه به طرح تبدیل میشود که اجرایش به توسعه شادی میانجامد. مثل همین جدولآرایی، همین تازه کردن رنگها در شهر، همین بازسازی خانهها، همین تنوع رنگها که در لباس و دیگر وسایل هست، همین هندسی کردن گلکاریها در بولوارها و میادین، همین المانها و نمادها و... هر کدام در جای خود سلامی است که تازه میشود و علیک، جوابی است که از دیده به دل میرود و به قدردانی برمیخیزد و همین اتفاقهای کوچک در خوش کردن حال مردم، نه مؤثر که بسیار مؤثر است. من دیدهام که یک جلوه زیبا بر دیواری در خیابان از یک دعوا جلوگیری کرده و یک المان زیبا، نه فقط نگاه را از بد دیدن، که زبان را هم از بد گفتن، بازداشته است. بله، برای توسعه شادی نیاز به شقالقمر نیست؛ همین که کار هم را با روی خوش انجام دهیم، همین که سعی کنیم تا جایی که قانون دست ما را باز گذاشته است، راهی باز کنیم جلو پای مردم، خود میتواند بسان معجزه حال آدمها را خوب کند. مگر خود ما تجربه نکردهایم این را که کارمندی با روی خوش و چاشنی کردن یک شوخی، کارمان را ردیف کرده و چنان حالمان خوب شده که تا پایان روز -دستکم- رفتاری چنین با اربابرجوع خودمان در پیش گرفتهایم. مگر خودمان وقتی دوستی به محبت، احوالمان را میپرسد، احوالپرس مهربان دیگران نمیشویم؟ همین تجربه و همین حس برای دیگران هم هست؛ پس بکوشیم رفتارمان حس خوبی در مردم ایجاد کند و به تجربهای خوش برایشان
تبدیل شود بهویژه که داریم به شب یلدا هم نزدیک میشویم؛ شبی در تقویم ایرانی که به صله رحم و همنشینی خانوادگی، رنگ و بوی مذهبی هم گرفته است. چقدر خوب میشود به یمن این شب خاطرهانگیز، خاطرات خوب رقم زنیم برای مردم و برند مشهدالرضا (ع) را با مهربانی مضاعف معرفی کنیم. شهری که مردمانش در سختترین شرایط هم بسترساز سهلترین شرایط برای دیگران میشوند. از کسانی که با مجاورت، تعریف از امام مهربانیها میگیرند، توقعی بسزا و پسندیده است که در توسعه مروت و رواداری، در خوش کردن حال دیگران، نقشی بیبدیل داشته باشند. باری، مشکلات هست و مصائب هم گاه سربار میشود، اما انسان باید که در چنین شرایطی بار را از دوش دیگران بردارد و در اوضاعی چنین سر انگشتانش هنر گرهگشایی خود را به رخ بکشد و در احوالی چنین پی احسنالحال برای دیگران باشد. این رفتارهاست که ما را ارجمندی مشهدی میبخشد و الا حداقلهای توقع، همان است که صائب تبریزی، قرنها پیش گفته است تا به هزار زبان بخوانیم؛ «چون وا نمیکنی گرهی، خود گره مشو/ ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست» تلاش کنیم تا حال مردمان خوب شود، جوابش را در حالِ خوبِ خود خواهیم یافت که این سلام را علیکی پربرکت است.