اعلام جرم علیه یک روزنامه و یک فعال فضای مجازی در تهران نمایش فیلم‌های جشنواره «سینما حقیقت» در خراسان رضوی آغاز شد بیش از ۱۰ میلیون ایرانی در پاییز ۱۴۰۳ به سینما رفتند | زودپز همچنان در صدر! رونمایی از نخستین تیزر انیمیشن «ساعت جادویی» + فیلم خیز هنرمندان مشهدی‌ برای ساخت ۶ مجموعه تلویزیونی ۲۹ مجموعه سینمایی، میزبان چهل و سومین جشنواره فیلم فجر داستان‌های کهن را با ابزارهای نو تعریف کنیم کیانوش عیاری و منوچهر محمدی پروانه ساخت گرفتند سریال سرزمین مادری با کیفیت 4K-HDR روی آنتن تلویزیون+ زمان پخش اولیویا هاسی، ستاره فیلم‌های رومئو و ژولیت و کریسمس سیاه درگذشت آمار فروش سینما‌های خراسان‌رضوی در هفته گذشته (۸ دی ۱۴۰۳) «خیام‌خوانی» پرواز همای و گروه بوشهری «لیان» در تبریز + فیلم آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر در مشهد طی هفته گذشته (۸ دی ۱۴۰۳) زمان پخش فصل سوم بازی مرکب مشخص شد + خلاصه داستان فیلم کوتاه کُر در راه جشنواره فیلم سولوتورن مجید صالحی با «تاکسیدرمی» در راه فجر چهل و سوم + عکس خون‌آشامی‌ها در رأس گیشه آمریکای شمالی
سرخط خبرها

تازه کجا شو دیدی؟

  • کد خبر: ۱۳۱۰۲۴
  • ۰۲ آبان ۱۴۰۱ - ۱۵:۲۴
تازه کجا شو دیدی؟
مصطفی دوست من است. او مهماندار هواپیماست. من فقط یک بار اتفاقی با مصطفی همسفر شدم، آن هم کجا؟ از جده به تهران.

مصطفی دوست من است. او مهماندار هواپیماست. من فقط یک بار اتفاقی با مصطفی همسفر شدم، آن هم کجا؟ از جده به تهران. توی آن سفر، او مرا دید و شناخت و نه من. گپ زدیم و صحبت کردیم و این وسط کار و کار و کار؛ البته برای او نه من.

همکار خانمی که به او گفت تو مهمان داری، کارهایت را من انجام می‌دهم و محبت کرد و ما نشستیم به حرف زدن. هرچه سوال درباره مهمانداری داشتم، پرسیدم و بعدش گفتم: «راحتی دیگه؟ چهار تا بسته پذیرایی می‌دین دست مردم و ماهی خداتومن حقوق می‌گیرید و شغل دهن پرکنی هم دارین!» ناگهان ماهیچه‌های صورتش از آن نرمی و انبساط خارج شد و نه عصبانی و ناراحت که جدی و با دلهره گفت: «حامد! خدا کنه هیچ وقت وظیفه اصلی یه مهماندار رو نبینی... هیچ کس شاهد وظیفه اصلی مهماندار نبوده؛ یعنی بوده، ولی دیگه برنگشته که تعریف کنه.» و توی دلم خالی شد.

توی هواپیما دفتری هست که پیغام‌هایی را که سرمهماندار باید به تناسب موقعیت و خطر و تهدید و بحران بخواند، تویش نوشته است. دفتر را ورق زدم و هوش از کله ام پرید؛ مثلا فکر کن پیغام هواپیماربایی یا پیغام از دست رفتن موتور یا فرود روی سطح آب یا کویر یا به هرصورت فرود اضطراری و فکر کن چقدر باید روی خودت کار کرده باشی که در بحرانی‌ترین شرایط به فکر بقیه باشی.

همچنین یک بیمارستان کوچولوی خیلی خلوت، حوالی منزل ما هست که هر وقت کار دوا ودرمانی داشته باشیم، می‌رویم آنجا. پسرم هم همان بیمارستان به دنیا آمده است.

در درمانگاهش به معنای واقعی کلمه، پرنده پر نمی‌زند و به خصوص شب‌ها که دیگر نور علی نور است. هربار می‌رفتم، می‌دیدم کادر درمان و پرستارهایش همیشه با تعلل از خواب بیدار می‌شوند. پزشکش از اتاق آن کال بیرون می‌آمد و مراجعان را خواب آلود و با چشم‌هایی پف کرده، معاینه می‌کردند و برمی گشتند به خواب نازشان. یک وقت‌هایی هم که سر شب بود و بیدار بودند، از خلوتی یا سودوکو حل می‌کردند یا توی گوشی شان حسن ریوندی می‌دیدند یا داشتند به پوه توی گوشی شان غذا می‌دادند و جایش را تمیز می‌کردند.

دروغ چرا؟ همیشه حرص می‌خوردم از این وضعیت، تااینکه کرونا شایع شد. خیلی خجالتشان را کشیدم. خیلی شرمنده شان شدم. با گان و شیلد و وسط مرگ ومیر و کرونا یک هفته بچه و خانواده را ندیدن، کم حرفی نیست.

همان اوایل کرونا یک بار برای روایت یک مستند رفتم توی یک سانتر کرونایی‌ها در بیمارستانی در شمال تهران. دو ساعت از پوشیدن گان و شیلد و ماسک و دستکش، بیشتر نگذشته بود که به کارگردان گفتم نمی‌توانم، نفس ندارم. یکی دیگر را بیاور جای من.

این ستون را برای پرستار‌ها نوشتم که هرچه از زحمت هایشان بگویم، آب در هاون کوبیدن است، فقط این جمله علامه طباطبایی را می‌گویم و خلاص که فرمود: ۷۰ سال نماز‌های شبم را می‌دهم در ازای ثواب یک شب زحماتی که پرستار‌ها برای بیماران می‌کشند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->