برو کار می‌کن، نگو بازنشسته‌ام! پدر در پدر پهلوان‌زاده‌ایم گذر‌های هنری به وسعت شهر | گزارشی از بخش جدید جشنواره هنر‌های شهری بهار ۱۴۰۴ درنگی در کم‌وکیف برگردان‌های منثور منظومه فردوسی، به‌مناسبت انتشار «شاهنامه منثور»، اثر گیتی فلاح‌رستگار رقابت ۲۴ گروه در جشنواره ملی سرود رضوی مستند «جانان» اثر فیلم‌ساز مشهدی، روی آنتن شبکه دو + زمان پخش انتشار مجموعه داستان «شرّ درونش» قسمت ۱۲ مسابقه مافیا دن، در شبکه خانگی رکوردشکنی تقاضا برای بلیت مشهد، هم‌زمان با پخش قسمت پایانی «پایتخت» حضور دیزنی با «زوتوپیا۲»، «الیو» و «داستان اسباب‌بازی ۵» در جشنواره انسی رکوردشکنی نمایش آنلاین | «پایتخت ۷» در تلوبیون ۱.۸۵ میلیارد دقیقه تماشا شد خانه منسوب به «سعدی» در حال ویرانی مجری مراسم جوایز امی ۲۰۲۵ را بشناسید زمان پخش فصل دوم سریال بی‌باک: تولدی دوباره صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴ مروری بر حواشی سریال پایتخت ۷ | از جایگزینی سارا و نیکا تا سانسور چهار قسمت و پایان ناگهانی داستان
سرخط خبرها

کتاب «روزگار سودابه» منتشر شد

  • کد خبر: ۱۳۴۰۹۱
  • ۱۹ آبان ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۳
کتاب «روزگار سودابه» منتشر شد
«روزگار سودابه» کتابی تاریخی – اجتماعی است که اکنون در بازار کتاب عرضه شده است.

به گزارش شهرآرانیوز؛ کتاب روزگار سودابه در گونه (ژانر) تاریخی – اجتماعی به روایت اتفاقاتی در طول تاریخ چند دهه گذشته ایران می‌پردازد. نگارش این رمان ۱۰ سال طول کشیده‌است. شخصیت اول رمان، سودابه است که خاطراتش را از کودکی تا بزرگسالی روایت می‌کند. سودابه در خلال روایت داستان زندگی‌اش به حوادث و وقایع تاریخی می‌پردازد و شرایط اجتماعی آن دوران را شرح می‌دهد. در ادامه به موضوع مهاجرت در دهه ۶۰ و تجربه سخت ترک وطن و آشنایی با فرهنگ و زندگی در کشوری جدید پرداخته می‌شود.

مریم مظفری سال ۱۳۳۸ در تهران به دنیا آمد. وی در سال ۱۳۶۷ در رشته‌ تعلیم و تربیت از دانشگاه برلین فوق‌لیسانس گرفت. کتاب زن ‌و ‌آینه اولین مجموعه داستانی است که نشرچشمه از مریم مظفری چاپ کرده است. وی اکنون ساکن آلمان است و در برلین به داستان‌نویسی مشغول است.

قسمتی از متن کتاب

سودابه قهوه را مزه‌مزه کرد: «این آخرین قهوه‌ست!»

«آخرین قهوه؟»

«قهوه در ایران مزه قهوه اینجا را نمی‌دهد. چای اینجا هم مزه چای ایران را نمی‌دهد!»

سودابه وقت را مناسب دانست و از چای خانه عمه‌ایران گفت و داستان عشق عمه‌ایران و مازیار را برای ارشیا تعریف کرد. ارشیا سرتاپا گوش بود و بعد از دو ساعت رانندگی، زمانی که جلو رستوران کوچک نگه داشت، تازه داستان عشق عمه‌ایران و مازیار به پایان رسیده بود. ارشیا متعجب فقط سودابه را نگاه کرد و احساس می‌کرد که فرصتی برای سوال کردن نیست.

در رستوران غذا سفارش دادند و سریع خوردند و ارشیا سفارش قهوه و شیرینی داد. سودابه هنوز منتظر بود که ارشیا در مورد پدرش و عمه‌ایران سوال کند، اما ارشیا سکوت اختیار کرده‌بود.

قهوه و شیرینی را که آوردند، ارشیا دست درون کتش کرد و یک جعبه مشکی بلند و باریک را بیرون آورد. آن را جلوی سودابه گذاشت و گفت که هدیه کوچکی برای خداحافظی خریده است. سودابه اصلا انتظار هدیه از طرف ارشیا را نداشت، فقط لبخندی زد و جعبه مشکی راباز کرد. و چشمانش برق زد. ساعت قاب طلایی بندمروارید که صفحه‌اش سفید صدفی بود. سودابه هیجان زده دستش را برد و گونه ارشیا را نوازش کرد. «درست شبیه گردنبند مروارید مادرم است که پدر از سفر بصره برایش آورده بود.»

ارشیا ساعت را به دست سودابه بست. غمگین گفت: «نمی‌دانم بدون تو چه کنم؟»

سودابه به ساعت بند مروارید نگاه کرد: «باید سیاوش را بردارم و بیایم. همه‌چیز درست می‌شود!»

کتاب روزگار سودابه نوشته مریم مظفری در ۲۷۲ صفحه با شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۲۳ هزار تومان توسط انتشارات پیدایش منتشر شد.

منبع: ایرنا

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->