آغاز فصل دوم برنامه برمودا + زمان پخش یک خبرنگار تئاتر درگذشت + علت اختتامیه بیست‌وششمین جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی خراسان رضوی برگزار شد همه چیز درباره فصل دوم بازی مرکب ( اسکوییدگیم ) + بازیگران و تریلر و خلاصه داستان هوش مصنوعی باید در خدمت هنر باشد | گفت‌و‌گو با علیرضا بهدانی، هنرمند برجسته خراسانی هوران؛ اولین رویداد گفت‌و‌گو محور بانوان رسانه در مشهد| حضور بیش از ۵۰ صاحب‌نظر در حوزه زنان+ویدئو نگاهی به آثاری که با شروع زمستان در سینما‌های کشور اکران می‌شوند شهر‌های مزین به کتاب | معرفی چند شهرِ کتاب در جهان که هرکدام می‌تواند الگویی برای شهرهای ما باشد معرفی اعضای کارگروه حقوقی معاونت هنری وزارت ارشاد + اسامی واکنش علی شادمان، بازیگر سینما و تلویزیون، به رفع فیلترینگ + عکس چرا فیلم علی حاتمی پوستر فجر شد؟ صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳ فیلم‌های آخرهفته تلویزیون (۶ و ۷ دی ۱۴۰۳) + زمان پخش و خلاصه داستان پوستر چهل و سومین جشنواره فیلم فجر را ببینید + عکس «فراهان» با نوای اصیل ایرانی در مشهد روی صحنه می‌رود گلایه‌های پوران درخشنده از بی‌توجهی‌ها استادی که فروتنانه هنرجو بود | درباره مرحوم بشیر محدثی‌فر، نقاش تصاویر شهدا
سرخط خبرها

کتاب «روزگار سودابه» منتشر شد

  • کد خبر: ۱۳۴۰۹۱
  • ۱۹ آبان ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۳
کتاب «روزگار سودابه» منتشر شد
«روزگار سودابه» کتابی تاریخی – اجتماعی است که اکنون در بازار کتاب عرضه شده است.

به گزارش شهرآرانیوز؛ کتاب روزگار سودابه در گونه (ژانر) تاریخی – اجتماعی به روایت اتفاقاتی در طول تاریخ چند دهه گذشته ایران می‌پردازد. نگارش این رمان ۱۰ سال طول کشیده‌است. شخصیت اول رمان، سودابه است که خاطراتش را از کودکی تا بزرگسالی روایت می‌کند. سودابه در خلال روایت داستان زندگی‌اش به حوادث و وقایع تاریخی می‌پردازد و شرایط اجتماعی آن دوران را شرح می‌دهد. در ادامه به موضوع مهاجرت در دهه ۶۰ و تجربه سخت ترک وطن و آشنایی با فرهنگ و زندگی در کشوری جدید پرداخته می‌شود.

مریم مظفری سال ۱۳۳۸ در تهران به دنیا آمد. وی در سال ۱۳۶۷ در رشته‌ تعلیم و تربیت از دانشگاه برلین فوق‌لیسانس گرفت. کتاب زن ‌و ‌آینه اولین مجموعه داستانی است که نشرچشمه از مریم مظفری چاپ کرده است. وی اکنون ساکن آلمان است و در برلین به داستان‌نویسی مشغول است.

قسمتی از متن کتاب

سودابه قهوه را مزه‌مزه کرد: «این آخرین قهوه‌ست!»

«آخرین قهوه؟»

«قهوه در ایران مزه قهوه اینجا را نمی‌دهد. چای اینجا هم مزه چای ایران را نمی‌دهد!»

سودابه وقت را مناسب دانست و از چای خانه عمه‌ایران گفت و داستان عشق عمه‌ایران و مازیار را برای ارشیا تعریف کرد. ارشیا سرتاپا گوش بود و بعد از دو ساعت رانندگی، زمانی که جلو رستوران کوچک نگه داشت، تازه داستان عشق عمه‌ایران و مازیار به پایان رسیده بود. ارشیا متعجب فقط سودابه را نگاه کرد و احساس می‌کرد که فرصتی برای سوال کردن نیست.

در رستوران غذا سفارش دادند و سریع خوردند و ارشیا سفارش قهوه و شیرینی داد. سودابه هنوز منتظر بود که ارشیا در مورد پدرش و عمه‌ایران سوال کند، اما ارشیا سکوت اختیار کرده‌بود.

قهوه و شیرینی را که آوردند، ارشیا دست درون کتش کرد و یک جعبه مشکی بلند و باریک را بیرون آورد. آن را جلوی سودابه گذاشت و گفت که هدیه کوچکی برای خداحافظی خریده است. سودابه اصلا انتظار هدیه از طرف ارشیا را نداشت، فقط لبخندی زد و جعبه مشکی راباز کرد. و چشمانش برق زد. ساعت قاب طلایی بندمروارید که صفحه‌اش سفید صدفی بود. سودابه هیجان زده دستش را برد و گونه ارشیا را نوازش کرد. «درست شبیه گردنبند مروارید مادرم است که پدر از سفر بصره برایش آورده بود.»

ارشیا ساعت را به دست سودابه بست. غمگین گفت: «نمی‌دانم بدون تو چه کنم؟»

سودابه به ساعت بند مروارید نگاه کرد: «باید سیاوش را بردارم و بیایم. همه‌چیز درست می‌شود!»

کتاب روزگار سودابه نوشته مریم مظفری در ۲۷۲ صفحه با شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۲۳ هزار تومان توسط انتشارات پیدایش منتشر شد.

منبع: ایرنا

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->