حرم امام‌رضا(ع) در شب اربعین ۱۴۰۳ میزبان عزاداران دلسوخته حسینی بود اعمال روز اربعین + صوت و متن کامل زیارت اربعین تردد ۱۵۲ هزار نفر در شبانه‌روز گذشته از مرز مهران (۴ شهریور ۱۴۰۳) جاماندگان اربعین، زائر امام مهربانی‌ها شدند (۴ شهریور ۱۴۰۳) + فیلم زائر ایرانی در کربلا به خبرنگار رسانه آمریکایی چه گفت؟ پیش‌بینی ورود ۵۰۰ هزار زائر پیاده به مشهد در دهه آخر صفر برگزاری ۳۲ ویژه‌برنامه در دهه پایانی صفر در آستان حسین بن موسی الکاظم (ع) طبس آماده‌باش ۱۴ پایگاه اورژانس حرم امام‌رضا(ع) در روز اربعین حسینی (۴ شهریور ۱۴۰۳) امنیت اربعین را مدیون خون شهداییم مراسم «اربعین با شهدا» در گلزار شهدای بهشت‌رضا(ع) مشهد برگزار می‌شود مراسم پیاده‌روی جاماندگان اربعین ۱۴۰۳ در تهران، در کدام خیابان برگزار می‌شود؟ + ساعت و تاریخ مشایه‌ای به سوی عرفان اینفوگرافی | برنامه‌های حرم امام رضا (ع) در هفته جاری (۳ شهریور ۱۴۰۳) محبت امام‌حسین(ع) تا قیامت در دل شیعه و سنی زنده می‌ماند | اربعین؛ نقطه اشتراک شیعه و سنّی دربرابر صهیونیست‌ها میدان مغناطیسی اربعین! برگزاری مانور‌های عملیاتی برای حفظ امنیت زائران در ایام دهه پایانی صفر ویژه‌برنامه‌های حرم مطهر رضوی در شب و روز اربعین حسینی ۱۴۰۳ اعلام شد ما به کربلا برمی گردیم تصویر روضه هایش تجسم عاشوراست* | درباره حاج محمود کریمی و روضه خوانی‌های متفاوتش تجهیز پارکینگ‌های حرم امام‌رضا(ع) برای اسکان زائران دهه پایانی ماه صفر ۱۴۰۳
سرخط خبرها

پای سفره آقا

  • کد خبر: ۱۳۷۵۰۳
  • ۰۹ آذر ۱۴۰۱ - ۱۶:۵۵
پای سفره آقا
بعد از ماجرای شعر «بچه محله امام رضا»، اتفاقات بانمکی افتاد...

بعد از ماجرای شعر «بچه محله امام رضا»، اتفاقات بانمکی افتاد؛ ازجمله یک دفعه به عنوان داور دعوت شده بودم به جشنواره آستان قدس رضوی. معاون آستان قدس روز اختتامیه جشنواره، بعد از سخنرانی پایانی و قبل از پایان مراسم، من را دعوت کرد روی سن و چهارتا ژتون غذای حضرت از جیبش درآورد و گفت:
- این چهارتا ژتون رو بگیر و برو غذا بگیر؛ این قدر نگو «سی ساله پای سفره‌ای آقا.»

اصلا بحث شوخ طبعی و سرگرمی ماجرا بود. ملت کلی خندیدند و من هم ژتون‌ها را گرفتم و، چون نزدیک ظهر بود، رفتم حرم و چهارتا غذا را گرفتم که ببرم خانه بخوریم. داخل حرم، یک مادر و دختر مشهدی داشتند می‌رفتند. دخترخانم من را شناخت. به مادرش گفت:
- مامان!‌ای همو نیست که مِگِه «سی ساله پای سفره‌ای آقا، منتظر یک ژتون غذایوم؟» حالا هرروز هرروز غذا می‌گیره، مبره خانه شان...

یک دفعه هم تو ارگ داشتیم با خانمم می‌رفتیم. یکی از بچه هایم، بغلم بود و دست یکی دیگر را گرفته بودم. خانمم هم داشت ویترین مغازه‌ها را نگاه می‌کرد. ما، چون پول نداشتیم، تفریحمان، نگاه کردن به ویترین مغازه‌ها بود!

یکی از کسبه، مرا شناخت و پرسید:
- شما بچه محله امام رضایی؟
گفتم:
- می‌گن!

بنده خدا اول من را برد سمت دوستان کاسبش که ایستاده بودند درمورد نرخ ارز با هم صحبت می‌کردند. رو به دوستانش کرد و گفت:
- این آقا، بچه محله امام رضاست.

کسبه محل، تحویل نگرفتند. باز ولم نکرد. دست مرا گرفت و برد داخل مغازه. حالا من را با این بچه‌ها دنبال خودش می‌کشید.
رفتیم داخل مغازه که یک فروشنده خانم داشت. رو کرد به فروشنده و گفت:
- زری! این آقا رو نگاه کن.

زری هم یک نگاه عاقل اندرسفیه به من کرد.

مغازه دار به زری گفت:
- حالا بعد قصه اش رو برات می‌گم.
بعد رو کرد به من و گفت:
- شما دیگه برو!
و من هم رفتم دیگه!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->