اینرسی، مهمترین قانون هستیست. اینرسی هم مایه دوام و هم مایه نابودی چیزهاست. اگر ساختارها درست بنا نهاده شده باشند و منحرف نشوند، اینرسی همهچیز را حفظ میکند و رشد میدهد؛ اما اگر یک ذره انحراف اتفاق بیفتد، بهسادگی ساختارها بهسمت طغیان و خروج از ریل میروند. این است که در ادبیات دینی ما توصیه شده است که هر شب خود را و اعمال خود را در طول روز محاسبه و ارزیابی کنید.
ارزیابی شبانه باعث میشود نقاط انحراف و خطا را تشخیص بدهیم و اصلاح کنیم. گفتهاند که خشت اول گر نهد معمار کج/ تا ثریا میرود دیوار کج؛ اما همین قاعده درباره خشت پنجم و ششم و دهم و چهلوششم هم صحیح است. باید مدام مراقبه و مدام اصلاح کرد.
اتفاقات اخیر جامعه ایران که با هدایت و کارسازی دستگاههای امنیتی غربی اتفاق افتاد، هرچه بود و هر چه هست، دستکم یک نتیجه بدیهی دارد. ما مشکلات جدی فرهنگی داریم. باوجود همه بحرانهای دیگر جامعه ایران، این اتفاقها بهشدت فرهنگی بودند و بسیاری از ناکارآمدیهای دستگاههای فرهنگی ما و رسانههای ما را عیان کردند. حالا با آرامترشدن فضا، اما بهسرعت همهچیز با جادوی اینرسی و عادت در حال برگشتن به تنظیمات کارخانه است. انگار فقط باید شهید میدادیم که بحمدا... دادیم و حالا دیگر نیازی به هیچ تغییری در ادراک ما از جهان نیست.
برزیل و ونزوئلا با مختصات فرهنگی آمریکای جنوبی همین امروز در حال نبرد با شیطان بزرگ هستند و ما اینجا درگیر ذهنیتهای خودمان هستیم. انگار تعمدی هست که پدیدهها درک نشوند. تحلیل شعارها و جزئیات رفتارهای معترضان و اغتشاشگران و نیز نحوه مواجهه سایر مردم با این جریان، باید دستورکار هر روز متولیان فرهنگ و هنر و رسانه ما باشد و باید فهم خود را از ایران امروز با توجه به این وقایع حتما نو کنند؛ اما متأسفانه آدمها اصرار دارند که هر چیزی را با داشتههای ذهنی خودشان تبیین کنند و دردمندانه اصرار شدیدی هم دارند که ذهنیتهای خودشان را دستکاری نکنند.
خلاقیت، لازمه ناگزیر زندگی است؛ اما خلاقیت لحظهلحظه دگرگونی را میطلبد و آدمها معمولا دوست ندارند زحمت دگرگونی را بپذیرند. نحوه ادراک و نظام ذهنی هر کسی برای او کارآمدیهایی دارد و ازاینرو ذهنیت او بهطورمدام با یک اینرسی شدید در حال مقابله با هر فهم تازهای است؛ اما حقیقت این است که برای جلورفتن، چارهای جز فهمیدن نیست.
میزان تغییرات در تعریف انسان در سده اخیر بسیار شدید است و روزبهروز هم بر شدت تغییرات در هستی و نگرشها و وجود انسان افزوده میشود؛ اما تصمیمگیران با اینرسی دهههای گذشته دنیا را میفهمند و دربرابر وضعیت جدید هراسان میشوند و انکارش میکنند، درحالیکه وضعیت جدید ترسناک نیست و نیازی به انکار ندارد.
ما تنها با تفاوتها روبهروییم و چهبسا که این تفاوتها را اگر با عینک آمادهشدن جهان برای ظهور ببینیم، بسیار هم دلانگیز و خوشایند به نظر بیایند. اما همچنان اصرار داریم که همان باشیم که بودیم. همان که فروغ فرخزاد گفت و دیگر هیچ کس به هیچچیز نیندیشید. عادتها و اینرسیها مانع اندیشه تازه و نو هستند و جلوی ادامه حیات هویت ما را میگیرند، تکرار میکنم جز فهم شجاعانه و خلاق چارهای نیست.