دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی: تقویت فرهنگ عمومی راهی برای افزایش هم‌بستگی اجتماعی است فرهنگ عمومی، زیربنای سلامت جامعه است درگذشت «کوئینسی جونز» تهیه‌کننده آثار مایکل جکسون در ۹۱ سالگی تسهیلات تبصره ۱۸ وزارت فرهنگ به چه کسانی تعلق می‌گیرد؟ اکران سیار «آسمان غرب» میلیاردی شد «سعیداسلام‌زاده» مدیر روابط عمومی معاونت هنری شد دلیل تعطیلی برنامه «شیوه» شبکه چهار چه بود؟ نگاهی به مجموعه‌داستان «نیمۀ تاریک ماه» هوشنگ گلشیری نگاهی به ذات سیال «فرهنگ عمومی» و آیین‌نامه‌های بدون ضمانت اجرایی صفحه نخست روزنامه‌های کشور - دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ «دزدان دریایی کارائیب» جدید بدون حضور جانی دپ پیام رئیس انجمن بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان منتشر شد انتشار نسخه مجازی آلبوم عاشقانه «نوازشگر» چرا «سفره ایرانی» کیانوش عیاری پس از ۲۰ سال هنوز اکران نشده است؟ حکایت آبی که صدراعظم نخورد درباره عکاسی تئاتر که پس از ۷ سال به جشنواره رضوان اضافه شد معرفی چند کتاب برای علاقه ­مندان به یادگیری وزن شعر | آراستن طبع موزون
سرخط خبرها

ارتحال امام خمینی (ره) در شعر شاعران خراسان

  • کد خبر: ۱۶۷۶۹۰
  • ۱۵ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۰:۳۸
ارتحال امام خمینی (ره) در شعر شاعران خراسان
ارتحال امام خمینی (ره) از جمله مهمترین وقایع تاریخ انقلاب اسلامی بوده است که هنرمندان تلاش کرده اند در قالب‌های مختلف هنری، این واقعه تلخ را به تصویر بکشند.

به گزارش شهرآرانیوز، ارتحال امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران از جمله مهمترین وقایع تاریخی برای ملت ایران به شمار می‌آید. واقعه‌ای تلخ که با اعلام خبر آن، بغض میلیون‌ها ایرانی ترکید و همه کشور، یکپارچه به کانون عزا مبدل شد.

کمتر قلم و بیانی می‌تواند از عهده بیان احساسات مردم و ابعاد این حادثه بزرگ بر آید و احوال روحی مردم ایران در آن روز‌ها را توصیف کند. وداع مردم با پیکر مرحوم امام (ره) در مصلای تهران و پس از آن، مراسم بی نظیر به خاک سپاری پیکر امام (ره) در بهشت زهرا (س) از جمله مراسمی بود که تا کنون در هیچ نقطه‌ای از زمین، اتفاق نیفتاده است. با وجود این که هیچ اثری از تشریفاتی در کار نبود، میلیون‌ها نفر خود را به پایتخت رساندند تا با چشمانی اشکبار، روح خدا را تا آرامگاه ابدی بدرقه کنند.

پس از این واقعه تلخ، جامعه هنری ایران تلاش کردند تا این واقعه تلخ را که برای مردم ایران مانا و پایدار خواهد ماند، با زبان و بیان هنر به تصویر بکشند و هر یک با نوعی از تخصص هنری خود، در غم این وافعه با مردم ایران شریک باشند. در این میان، جامعه شاعران و باز علی الخصوص شاعران خراسان که همواره در تاریخ ادبیات ایران پیشتاز و پیشگام بوده اند نیز همت گماردند و با زبان و بیان شاعرانه، از ارتحال مردم و احوال آن روز مردم ایران سرودند.

در مختصری که در ادامه خواهد آمد، برخی از اشعار شاعران خراسان در رثای امام خمینی (ره) را مرور می‌کنیم:


محمدحسن فرحبخشیان (ژولیده نیشابوری)
مرحوم «محمدحسن فرحبخشیان» معروف به «ژولیده نیشابوری» از جمله شاعرانی است که با سرودن شعری برای نهضت امام خمینی در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ به زندان افتاد. برخی از اشعار او در زمان انقلاب اسلامی به شعار مردم مبدل شد و پس از رحلت امام خمینی نیز در رثای آن پیر سفر کرده سرود و هرچند در سال‌های پایانی عمر در گمنامی در ورامین زیست و پیکر او نیز در آرامستان همان دیار به خاک سپرده شد، اما اشعار او همچنان برای جامعه شاعران ایران باقی و پایدار است. مرحوم ژولیده در رثای امام خمینی (ره) اینگونه سروده است:

آن شب مصلی شور و حال دیگری داشت
در سوگ گل بلبل مقال دیگری داشت
آن شب هزاران شمع با پروانه می‌سوخت
ساقی به خواب و باده در پیمانه می‌سوخت
آن شب شفق در باغ دل‌ها لاله می‌کاشت
در دشت آزادی نهال ناله می‌کاشت
آن شب فلق را داد غم پیمانه خون
کانون روح آباد شد ویرانه خون
آن شب شب شام غریبان سحر بود
مرغ سحر را سر نهان در زیر پر بود
آن شب جماران در فراق یار می‌سوخت
در سینه دل‌ها از غم دلدار می‌سوخت
آن شب زمین آتشفشان درد و غم بود
از بار ماتم قامت خرداد خم بود
آن شب قضا لوح قدر را آب می‌داد
گهواره فت آسمان را تاب می‌داد
آن شب غروب آفتاب زندگی بود
پایان عمر مظهر آزادگی بود
آن شب هزاران دیده، چون ابر بهاران‌
می‌ریخت اشک از ماتم پیر جماران
آن شب چراغ عمر ما خاموش می‌گشت
تابوت شادی بر فراز دوش می‌گشت
آن شب زمان از نای جای فریاد می‌زد
فریاد از بی رحمی صیّاد می‌زد
آن شب مصلی بود و تابوت بلورین
برگرد آن تابوت خلقی زار و غمگین
آن شب مصلی کربلای دیگری بود
در نای ما شور و نوای دیگری بود
آن یک، چون گل از غم گریبان چاک می‌کرد
با ناله خود رخنه در افلاک می‌کرد
آن یک به خود می‌گفت این گل چیدنی نیست
روح خدا و مرگ باور کردنی نیست

محمدجواد غفورزاده (شفق)

استاد «محمدجواد غفورزاده» متخلص به «شفق» از جمله شعرای نامدار آیینی خراسان و مشهد است که شعر او در میان شاعران آیینی زبانزد است و هر مجلس شعری که در مشهد برپا می‌شود، با نام و حضور شفق رنگ و بویی دیگر پیدا می‌کند. این شاعر خراسانی نیز در میان هزاران بیت شعری که سروده، اشعاری نیز در رثای امام خمینی (ره) دارد. یکی از این اشعار، شعر بلندی با عنوان «اشک شفق» است که بخشی از آن را مرور می‌کنیم:

در جام دیده اشک عزا موج می‌زند‏
‌‏در صحن سینه شور و نوا موج می‌زند‏
‌‏یک نینوا مصیبت و یک کربلا بلا‏
‌‏در دشت‌های خاطر ما موج می‌زند‏
‌‏بعد از شکست آینه، هرجا نظر کنید‏
‌‏دریای اشک چشم شما موج می‌زند‏
‌‏از غرب تا جنوب وطن هرچه بنگری‏
‌‏طوفان اضطراب و بلا موج می‌زند‏
‌‏تا چشم کار می‌کند اندوه و انتظار‏
‌‏با یاد یار در همه جا موج می‌زند‏
‌‏در گوشه و کنار حسینیه‌های شهر‏
‌‏صد‌ها هزار دست دعا موج می‌زند‏
‌‏هنگام اوج گیری «روح خدا» به عرش‏
‌‏فریاد خلق نوحه سرا موج می‌زند‏
‌‏حسرت نگر که در عطش بوسۀ وداع
‌‏دریا جدا و دشت جدا موج می‌زند‏
‌‏در صحن غم گرفتۀ فیضیه تا سحر‏
‌‏شوق حضور «روح خدا» موج می‌زند‏
‌‏در کوچه باغ‌های جماران نگر هنوز‏
‌‏انوار سیدالشهدا موج می‌زند‏
‌‏در ماتم حسین زمان هر کجا رویم‏
‌‏حال و هوای کرب و بلا موج می‌زند‏
‌‏موج بلند ناله، خروشید وای وای‏
‌‏طوفان گریه آمد و جوشید وای وای‏
‌‏چندان که دیده در غم جانان گریسته‏
‌‏دل مویه کرده از جگر و جان گریسته‏
‌‏در سوگ باغبان شقایق، بهار هم‏
‌‏با غنچه‌های سر به گریبان گریسته
دانستم از اشاره نیلوفر کبود‏
‌‏مرغ سحر به شام غریبان گریسته‏
‌‏مهتاب چشمه‌ای است که بر نور چشم ما‏
‌‏یک آسمان ستاره به دامان گریسته‏
‌‏ابر بهار نیز زدریای اشک ما‏
‌‏یک قطره نوش کرده و عمان گریسته ‏
‌‏امروز گرم گریه جانسوز دیگری است‏
‌‏با آن که چشم ابر فراوان گریسته‏
‌‏هر جا که سینه‌ای است از این درد سوخته‏
‌‏هرجا که دیده‌ای است بر ایران گریسته‏
‌‏از داغ و درد قلب فلسطین گداخته‏
‌‏سوریه ناله کرده و افغان گریسته‏
‌‏کشمیر نوحه گر شده دهلی سیاهپوش‏
‌‏لاهور ضجه کرده و لبنان گریسته‏
‌‏فیضیه سینه سوخته، نالیده از فراق‏
‌‏با کوچه باغ‌های جماران گریسته‏
‌‏اشک من و تو راست کجا منزلت «شفق» ‏
‌‏جایی که قلب عالم امکان گریسته‏
‌‏آفاق سوگوار، پر از شورشین شد‏
‌‏ای وای کربلای وطن بی حسین شد‏


محمود اکرامی‌فر

«محمود اکرامی فر» نیز از شاعران خراسان بزرگ و از خطه اسفراین است که با کسوت شاعر، نویسنده و روزنامه نگار شناخته می‌شود. وی کارنامه فاخری نیز در شعر آیینی دارد و روایت شب شعر‌های زیادی را در مشهد دارد. اکرامی فر نیز در رثای امام خمینی (ره) اینگونه سروده است:‌ای که آئینه تماشای تو را کم دارد
کوچه آواز قدم‌های تو را کم دارد
خاک همخانه خورشید شود، اما حیف
چند سالی‌ست که جا پای تو را کم دارد
سنگ هم لایق پروانه شدن هست، ولی
نفس گرم مسیحای تو را کم دارد
ابر تا خاک کف پای شهیدان گردد‌
نمی‌از غیرت دریای تو را کم دارد
عشق، این لطف خداداد پس از رفتن تو
آفتابی است که فردای تو را کم دارد
ما که در سایه خورشید تو هستیم، اما
شب، نماز تو، دعا‌های تو را کم دارد
در نبود تو گل صحبت مردم این است
کوچه آواز قدم‌های تو را کم دارد

راضیه رجایی

«راضیه رجایی» از جمله شاعرانی است که با وجود تحصیل در رشته روانشناسی، به سرایش شعر پرداخته و اشعار متعددی از او منتشر شده است. وی از جمله شاعرانی است که در شعر انقلاب، شعر مقاومت و دفاع مقدس فعالیت‌های متعددی داشته است. از جمله اشعار وی در رثای امام خمینی (ره) شعری با عنوان «بی یاد تو مباد» است که آن را با هم مرور می‌کنیم:
‌‏در خون اگر تمام زمین غوطه ور شود‏
‌‏بی یاد تو مباد شب ما سحر شود‏
‌‏از تو چقدر فاصله داریم و باز هم‏
‌‏می ترسم اینکه فاصله‌ها بیشتر شود‏
‌‏نمرود و چوب و سنگ خدا می‌شوند و نیست‏
‌‏دستی که ناخدائی شان را تبر شود‏
‌‏رفتی و بر صحیفۀ دل‌ها نشسته است‏
‌‏داغی که هرچه می‌گذرد تازه‌‏ ‏تر شود‏
‌‏این داغ اگر به سینۀ تاریخ حک شود‏
‌‏تقویم‌های روی زمین شعله ور شود‏
‌‏کوتاه کرده ام غزلم را اگر ببخش‏
‌‏ترسیده ام که چشم عزیز تو‌تر شود‏
‌‏درد است آنچه می‌چکد از حلق من نه شعر‏
‌‏این بود خواستم سخنم مختصر شود‏


محمدکاظم کاظمی
«محمدکاظم کاظمی» از جمله شعرای اهل افغانستان است که زندگی او سال‌ها است با مردم خراسان و مشهد پیوند خورده است. پس از مهاجرت به ایران، پای به انجمن‌های ادبی خراسان گذاشته و به عنوان یک شاعر خراسانی نیز شناخته می‌شود.
محمدکاظم کاظمی ترکیب‌بندی در رثای امام خمینی (ره) با عنوان «در سوگ آینه» سروده است که بخشی از آن را با هم مرور می‌کنیم:
امشب خبر کنید تمام قبیله را
بر شانه می‌برند امام قبیله را‌ای کاش می‌گرفت به جای تو دست مرگ‌
جان تمام قوم، تمام قبیله را
برگرد،‌ای بهار شکفتن! که سال‌هاست‌
سنجیده‌ایم با تو مقام قبیله را
بعد از تو، بعد رفتن تو، گرچه نابه‌جاست‌
باور نمی‌کنیم دوام قبیله را
تا انتهای جاده نماندی که بسپری‌
فردا به دست دوست، زمام قبیله را
زخمیم، خنجر یمنی را بیاورید
زنجیر‌های سینه‌زنی را بیاورید
دلدار رفت و دیده به حیرت دچار ماند
با ما نشان برگ گلی زان بهار ماند
بادی وزید و قافله‌ای در غبار ماند
رنگی شکست و آینه‌ای سوگوار ماند
دیشب طلایه‌دار اجل باز فتنه کرد
ننگی دگر به دامن این کهنه‌کار ماند
دل جهد کرد، نالۀ گرمی به لب رساند
با ما ز پَرفشانی سنگ این شرار ماند
گَرد رهی به دامن پُرچین ما نشست‌
ما را از آن سوار، همین یادگار ماند
ما وارثان آینه‌های شکسته‌ایم‌
واماندگان قافله‌ای باربسته‌ایم

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->