فشار کاری، اضافه کار اجباری و حقوق ناچیز پرستاران مشهدی | «پرستاری» در کُما اهدای عضو؛ نماد همدلی، گذشت و رشد اجتماعی آیا لاغری سریع با دانه چیا واقعیت دارد؟ قتل فقط با  یک ضربه | جنایتی که مقتول ۴۸ ساعت بعد از حادثه جان باخته بود، بازسازی شد سوخت‌وساز بدن با این مواد غذایی بالا می‌رود در بیانیه کانون شورا‌های اسلامی کار استان تهران مطرح شد: محکومیت رفتار گزینشیِ تأمین اجتماعی در اجرای ضریب ۱.۵ مشاغل سخت و زیان‌آور قصاص فرد حمله کننده به سفارت جمهوری آذربایجان در تهران (۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴) آمار نهایی شمار جان‌باختگان حادثه بندر شهید رجایی توسط پلیس قندخون بالای دوران کودکی را جدی بگیرید پیش‌بینی وزش باد، بارش باران و وقوع رعدوبرق در ۱۵ استان (۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴) مرکز پیوند بافت در آرامستان بهشت‌رضا(ع) مشهد، اول خرداد ۱۴۰۴ آغازبه‌کار می‌کند ۸۰۰ بیمار دچار نارسایی کلیه در شرق کشور چشم به راه اهدای عضو هستند اصلاح آیین‌نامه بازنشستگی سخت و زیان‌آور در دستور کار تأمین اجتماعی ۲ فاکتور مهم سبک زندگی که بر آلزایمر اثرگذارند راهکاری برای کاهش احتمال آلرژی غذایی در کودکان ویپ‌ها «ریه پاپ‌کورنی» هدیه می‌آورند! قطار بندرعباس -مشهد با تاخیر ۸ ساعته به مقصد رسید (۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴) ۲ فوتی و ۵ مصدوم بر اثر واژگونی خودرو در ارتفاعات پیرانشهر (۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴) چند توصیه مهم و اثرگذار برای تقویت حافظه در فصل امتحانات آمارهای رسمی فاش کرد: ایران تک‌فرزندی شد تمدید مهلت ثبت‌نام آزمون صلاحیت حرفه‌ای روانشناسان و مشاوران اولین پیوند مثانه در جهان با موفقیت انجام شد یافته‌های جدید دانشمندان درباره فراموشی | سالمندان کنجکاو کمتر به آلزایمر مبتلا می‌شوند افراد مسلح یک روحانی در ایرانشهر را به گروگان گرفتند (۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴) برنامه‌ریزی‌ها برای زاگرس باید بلندمدت باشد برنامه آموزش و پرورش خراسان رضوی برای اوقات فراغت دانش‌آموزان در تابستان ۱۴۰۴ طرح تدریس زبان‌های آلمانی و فرانسوی در مدارس به کجا رسید؟ تشدید تنش آبی کشور در ماه‌های آینده تعلیق ۲۲۵ واحد متخلف فروش مجازی فراورده‌های سلامت‌محور آیا رژیم گرفتن به معنای مدام گرسنه ماندن است؟ ورود نیمی از زائران ایرانی به عربستان
سرخط خبرها

کودک ۴ ساله زیر شکنجه‌های ناپدری

  • کد خبر: ۱۶۸۷۵۸
  • ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۳۸
کودک ۴ ساله زیر شکنجه‌های ناپدری
راز کودک‌آزاری‌های مرد سنگدل در مشهد که فرزندخوانده خود را آزار می‌داد، فاش شد.

به گزارش شهرآرانیوز، این ماجرای عجیب که در کلانتری شفای مشهد رقم خورد، از آن جا حکایت هولناک کودک آزاری را فاش کرد که زن جوانی سراسیمه وارد اتاق رئیس کلانتری شد و در حالی که آثار دلخراشی از سوختگی و زخم‌های متعدد روی پیکر پسر بچه همراهش را نشان می‌داد، به سرگرد سبکبار (رئیس کلانتری شفا) گفت: این کودک معصوم را زنی نزد من آورد که در همسایگی ما زندگی می‌کند. زن همسایه از من خواست مدتی از این پسربچه ۴ ساله مراقبت کنم تا وقتی آثار زخم‌ها اندکی از بین رفت و کمی بهتر شد، او را نزد مادرش بازگردانیم! من که به شدت تعجب کرده بودم درباره آثار سوختگی روی پیکر کودک پرسیدم که زن همسایه پاسخ داد: پدر ناتنی این بلا را سر فرزندش آورده است و من هم که اوضاع را این گونه دیدم، قلبم به درد آمد و او را به کلانتری آوردم تا قانون حق این کودک را بگیرد ...

لحظاتی بعد پسر بچه که گویی در سایه سار مهربانی‌های پلیس آرامش روحی را به آغوش می‌کشید، لبخندزنان دومین شکلات شیرین را به دهان گذاشت و در پاسخ به یکی از افسران دایره اطلاعات و امنیت عمومی کلانتری که پرسید: «چه کسی تو را کتک می‌زند؟» بی درنگ گفت: «بابا سلیم!»

با این جمله کودک، نگاه همه نیرو‌های حاضر در اتاق رئیس کلانتری به یکدیگر دوخته شد. هنوز دقایقی از این ماجرا نگذشته بود که یکی از افسران دایره اطلاعات با هماهنگی‌های قضایی، پدر و مادر «حسن» را به کلانتری فراخواند.

مادر ۲۰ ساله کودک در حالی که تلاش می‌کرد آثار سوختگی و زخم‌های وحشتناک را به بازیگوشی فرزندش ارتباط دهد و مدام موضوع را به بیراهه می‌کشاند، فقط به عصبی بودن همسرش اشاره کرد و با بیان این که گاهی رفتار‌های «سلیم» دست خودش نیست درباره سرگذشت خود گفت: ۱۳ سال بیشتر نداشتم که به خواست پدر و مادرم پای سفره عقد نشستم و با «نثار احمد» ازدواج کردم. او پسر عمویم بود و من هیچ نقشی در انتخاب همسر نداشتم چرا که این گونه ازدواج‌های فامیلی در میان قوم ما مرسوم است، اما این ازدواج چند سال بیشتر دوام نداشت. «نثار احمد» نه تنها بیکار بود بلکه اعتیاد شدیدی به مواد مخدر داشت و نمی‌توانست مخارج زندگی را تامین کند. در همین شرایط من باز هم با پیشنهاد خانواده ام و در حالی که فرزندم دومین بهار زندگی اش را پشت سر گذاشته بود، از پسر عمویم طلاق گرفتم و سپس به صورت غیرقانونی به همراه خانواده ام از افغانستان به مشهد مهاجرت کردیم. طولی نکشید که با «سلیم» آشنا شدم و با یکدیگر ازدواج کردیم. البته اولین شرط من برای ازدواج این بود که «سلیم» برای پسرم پدری کند و او را نیز دوست داشته باشد! اما بعد از به دنیا آمدن دخترم که اکنون ۴ ماهه است، «سلیم» گاهی عصبانی می‌شود و دست به رفتار‌های ناشایستی می‌زند که قلبم می‌لرزد، اما او شوهر من است و ...

در همین حال «سلیم» در حالی که تیشرت آستین کوتاهی به تن داشت و خال بزرگی نیز بر گردنش خودنمایی می‌کرد، وارد اتاق شد. «حسن» (کودک ۴ ساله) با دیدن پدرش، خیلی زود از آغوش رئیس کلانتری بیرون پرید و پدرش را عاشقانه به آغوش کشید. افسران پلیس حیرت زده به این صحنه می‌نگریستند و پاسخی برای این معمای عجیب نداشتند.

در این هنگام بود که فکری هوشمندانه به ذهن رئیس کلانتری رسید.

او کودک را به خارج از اتاق برد و پرسید: «مردی را که به آغوش گرفتی همان بابا سلیم است؟!» و کودک بی تامل پاسخ داد: نه! باباسلیم همیشه پیراهنی بلند با یقه بسته می‌پوشد و خال هم زیر گردنش ندارد! ...

لحظاتی بعد سرگرد «سبکبار» مرد جوان را در حالی که پیراهنی با یقه بسته به تن داشت به اتاق خودش برد و این بار یکی از ماموران، کودک را به درون اتاق فرستاد. «حسن» در یک لحظه و با مشاهده مردی با پیراهن یقه بسته، ناگهان جیغ وحشتناکی کشید و در حالی که اشک ریزان فریاد می‌زد: «بابا سلیم! مرا نزن! من کاری نکرده ام!» پشت میز و صندلی‌ها پنهان شد و ...

بررسی‌های پلیس درباره این ماجرای هولناک نشان داد که «سلیم» نام مستعار است و درحالی همه او را با نام «محسن» می‌شناسند که از چهره‌ای دوگانه برای کودک آزاری فرزند ناتنی خود استفاده می‌کند. بدین ترتیب با هماهنگی‌های مشاوران دایره مددکاری اجتماعی، مرد کودک آزار روانه زندان شد و «حسن» نیز با دستور مقامات قضایی به بهزیستی انتقال یافت تا تحقیقات بیشتری برای ریشه یابی این حادثه تکان دهنده صورت گیرد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->