امروز بهمناسبت شهادت امامجواد (ع) بهسراغ سخنان گهربار ایشان میرویم. حضرت درباره امربهمعروف و نهیازمنکر بیان میکنند که این امر دارای سه مرحله است؛ قلبی و زبانی و عملی. این مراحل در گفتار اهلبیت (ع) بیان شده است. مرحله نخست، مرحله درونی و قلبی است که بر همگان واجب عینی است. همه مسلمانان باید از انجام معروفها ازسوی دیگران خوشحال و خشنود و از آن راضی باشند.
همچنین همه باید از انجام منکرها ازسوی دیگران، نفرت داشته باشند و از کارهای زشت ناراضی باشند. این مرحله بر همگان لازم است؛ چون هیچ خطر و ضرری برای انسانها ندارد، بنابراین رضایت از فعل معروف و کراهت از فعل منکر بر همه مکلفان و مؤمنان، واجب است.
امامجواد (ع) فرمودند: «مَن شَهِدَ أمرا فَکَرِهَهُ کانَ کَمَن غابَ عَنهُ ومَن غابَ عَن أمرٍ فَرَضِیَهُ کانَ کَمَن شَهِدَهُ». (تحفالعقول، ص۴۵۶). یعنی هرکه شاهد کاری باشد و آن را ناخوش دارد، مثل فردی است که در آن هنگام، غایب بوده است و شاهد نیست. هرکه در کاری حاضر و ناظر و شاهد نباشد، ولی به آن راضی و خرسند باشد، مثل فردی است که حاضر و شاهد آن کار بوده است».
در این حدیث امام محمدتقی (ع)، اثر رضایت و کراهت انسانها از انجام کارهای دیگران، آموزش داده شده است. انسان اگر بدیها و پلیدیها و جنایتها و خیانتها و گناهانی را که میبیند یا از آنها اطلاع مییابد، دوست بدارد و بپذیرد و از آنها بیزاری نجوید، مثل کسانی است که آن منکرها را انجام میدهند و گناهکار است؛ چون وظیفه و تکلیف مؤمنان، ناراحتی و انکار قلبی و اعتراض درونی و اعراض از منکرهاست.
رضایت از معروف و تنفر از منکر، عبادت است و رضایت از منکر و کراهت از معروف، معصیت. فردی که شاهد معصیتی است و از اینکه خدا معصیت میشود خوشحال است، در آن معصیت شریک میشود.
هرکه معصیتی را ببیند و ناخشنودی قلبی داشته باشد، مثل این است که در آن صحنه حضور نداشته و غایب بوده است و بنابراین گناهی ندارد، اما اگر معصیت را ببیند و به آن علاقه داشته باشد و به معصیتکار نگاه احترامآمیز کند، همکار و همراه اوست. عقل و قلب، منبع شناخت است. لازم است مؤمن در احساسات درونی در مواجهه با منکر، احساس منفی و در قبال معروف، احساس مثبت داشته باشد.
امامجواد (ع) در این گفتار، نخستین مرحله امربهمعروف ونهیازمنکر را رضایت یا کراهت قلبی دانستهاند. رضایت به معروف و کراهت از منکر، مأموریت همه مسلمانان است. این رضایت و کراهت بر گفتار و رفتار انسانها اثر سازنده میگذارد و عامل اصلاح آنان است. شاهد در گناهی که از آن کراهت میورزد، دخیل نیست و این کراهت، مانع آلودگی آن شاهد به گناه میشود.