پیش‌بینی بارش برف و باران در بیشتر نقاط کشور (۷ دی ۱۴۰۳) پرواز مشهد - نجف ناچار به فرود اضطراری شد| ماجرا چه بود؟ وزیر علوم در مشهد: قطعی برق تحصیل دانشجویان را هم مختل کرده است | باید به دنبال تحصیل و آموزش مجازی دانشجویان باشیم نفقه چیست و به چه کسانی تعلق می‌گیرد؟ انتقال آب از هزارمسجد به مشهد | چالش ادامه‌دار + فیلم واکنش متفاوت وزارت آموزش و پرورش به رقص دانش‌آموزان بابلی زلزله کاشمر در استان خراسان رضوی را لرزاند (۶ دی ۱۴۰۳) مراقبت‌های تغذیه‌ای در پیشگیری از بیماری‌های تنفسی کمبود یُد چه علائمی دارد؟ بدون تجویز پزشک، دارو مصرف نکنیم؛ حتی یک مسکن ساده نکات ایمنی استفاده از آسانسورها در شرایط احتمالی قطع برق | مراقب سُریدن آسان‌­سُرها باشید فشار مالیاتی از روی پزشکان برداشته می‌شود پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (پنجشنبه، ۶ دی ۱۴۰۳) | بهبود کیفیت هوا از اوایل هفته آینده قطع داروی بیماران دیابتی بسیار خطرناک است گلایه مردم از قطعی‌های مکرر برق در حاشیه شهر مشهد | خاموشی‌های نامنظم! استفاده از ماسک‌های N۹۵ در هوای آلوده، کمک‌کننده است یا نه؟ بررسی چالش‌های دارویی کشور (۶ دی ۱۴۰۳) آخرین وضعیت تب دنگی در کشور (۶ دی ماه ۱۴۰۳) سیگار کشیدن در نوجوانی به قلب آسیب می‌رساند آیا روند شیوع آنفلوانزا افزایشی است؟ لزوم ایمن‌سازی شهر در برابر زلزله اجرای نافرجام طرح پزشک خانواده در شهر مشهد اولویت جدید حج تمتع اعلام شد (۶ دی ۱۴۰۳) قتل هم‌اتاقی به خاطر آب خوردن با پارچ! اعتراف به قتل پسر ناپدیدشده بعد از کشف جسد در رودخانه زمان ثبت نام جدید وام ضروری ۳۰میلیون تومانی بازنشستگان کشوری اعلام شد ورود سامانه بارشی به کشور از فردا (۷ دی ۱۴۰۳) | تداوم آلودگی هوا در شهر‌های بزرگ + فیلم توسعه نامتوازن در همکاری‌های بین‌المللی موجب غفلت از کشورهای هم زبان شده است ایران فرهنگی؛ از رودکی تا نسل جدید، میراثی که باید زنده بماند رودکی؛ گنجینه‌ای برای تحکیم پیوند‌های فرهنگی ایران و تاجیکستان ضرورت بهره‌گیری از فرصت‌های فرهنگی مشترک ایران و آسیای میانه سفیر تاجیکستان در ایران: رودکی، حلقه پیوند فارسی‌زبانان است
سرخط خبرها

سبک زندگی برخی جوانان امروزی ناشی از ذائقه‌های کاذب است یا مصرف‌گرایی مدرن؟

  • کد خبر: ۱۷۴۷۳۱
  • ۲۷ تير ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۰
سبک زندگی برخی جوانان امروزی ناشی از ذائقه‌های کاذب است یا مصرف‌گرایی مدرن؟
شهرآرا در سلسله گزارش‌هایی تغییر سبک زندگی جوانان در سال‌های اخیر را بررسی می‌کند.

به گزارش شهرآرانیوز، پاسخ به اینکه از چندوقت پیش در شهر رونق گرفتند، کمی مبهم است. اصلا از چه زمان ما مشتری ثابت آن فضا‌های شیک، دنج و کم نور شدیم؟ از کدام روز تصمیم گرفتیم که بر سر زبان هایمان بیفتد تفریحمان شده است رستوران رفتن و قهوه خوردن؟ ذائقه ما چگونه تغییر کرد وقتی هنوز معتقدیم هیچ غذایی طعم دست پخت مادرمان را نمی‌دهد؟ حتی قهوه خور‌های حرفه‌ای و عاشقان غذای بیرون هم شاید دقیق به خاطر نیاورند از چه زمان این همه در زندگی هایشان جا باز کرد. ناگهان شهر پر از کافه و رستوران شد، وگرنه تا سه چهار سال پیش می‌شد آن‌ها را شمرد.

حالا پول قهوه و غذای رستوران بخشی از هزینه‌های ضروری زندگی است. بالاشهری و پایین شهری هم ندارد. آن که ثروتمندتر است، از آن لاکچری‌ها و گران قیمت‌ها سر درمی آورد و غذا‌هایی با نام عجیب را امتحان می‌کند و آن که درآمد کمتری دارد، به سهم خودش هم رستوران می‌شناسد هم کافه. آگاهانه یا ناخودآگاه سبک جدیدی را رواج دادیم. داریم تبدیل می‌شویم به خانواده‌هایی عاشق رستوران و کافی شاپ. برخی دلایل را از زبان کارشناسان آورده ایم. شاید بهانه‌های دیگری هم از قلم افتاده باشد.

شروع روز با قهوه پایان شب در رستوران

نوشته بود: «برای افزایش فروش باید مشتری ثابت داشته باشید. کاری کنید هر مشتری که بار اول به کافه شما می‌آید، بار‌ها برگردد. سود شما اینجاست.» این را برای آموزش صاحبان کافه نوشته بودند. یعنی از این سو در هر کوچه پس کوچه کافی شاپ و قهوه سرا ظاهر می‌شود و از سوی دیگر، آدم‌هایی که در هر سن وسال به ویژه نوجوان و جوان هر روز برایشان مشتاق‌تر می‌شوند. صدف واقعا یک مشتری ثابت است. او ساکن منطقه سجاد و دانشجوی ترم آخر روان شناسی است. تقریبا هرشب تابستان و زمستانش را در کافی شاپ‌ها می‌گذراند.

گاهی با هم کلاسی قدیمی اش که از خارج آمده است، در کافه قرار می‌گذارد، گاهی هم که حوصله نداشته باشد، تنها به کافه‌ای می‌رود و گوشه‌ای می‌نشیند. برای مناسبت‌های شاد و تولد هم باز کافه: اصلا روز من از ساعتی شروع می‌شه که قهوه بخورم. شب امتحان قهوه می‌خورم، شبی که می‌خوام فیلم ببینم قهوه می‌خورم. فردا کلاس نداشته باشم هم قهوه می‌خورم. کلا با قهوه زنده موندم.

اینکه به خوردن قهوه معتاد شده است را با افتخار و البته خنده می‌گوید و حالا با نظر کارشناسی می‌داند هر کافه حدود قیمت هایش چقدر است: اغلب چندتا کافی شاپ مشخص می‌رم که قهوه هاشون رو دوست دارم. قیمتشون هم کم نیست. یکی توی بولوار سجاده که قیمتاش از بقیه کافه‌ها بیشتره. دو شب پیش یک آیس لاته و کیک سفارش دادم که شد ۳۸۰ تومن. قیمت محصولات کافی شاپ‌های خوب گرونه. یعنی اگه بخوای قهوه خوب بخوری، همینه. چندتای دیگه هم هستن که معروفن. کافه رو‌ها اینا رو بلدن.

امین هم همراه یکی از دوستان همیشه پایه اش، مشتری ثابت کافی شاپ است. برخلاف آن مورد قبلی، اما اهل تجربه کردن مکان‌های جدید نیست و بیشتر هم قهوه بیرون بر می‎ گیرد: برای افرادی مثل من که باید سر ساعت در محل کار حاضر باشیم، قهوه بیرون بر عالی است؛ نه زحمت درست کردن در خانه دارد، نه معطلی. هرچه کافه بیرون بر در مسیر شرکت هست را تست کردم و مدت زیادی است که مشتری یکی باقی ماندم.

از اینکه چه وقت و چطور قهوه خور شده است، خیلی یادش نیست، فقط می‌داند بعد از کرونا لذت بخش‌ترین تفریح بود: خیلی وقت بود می‌دانستم قهوه برای سلامتی مفید است و دوست داشتم امتحانش کنم. حالا هم این قدر تنوع و کیفیت در کافی شاپ‌ها هست که به راحتی می‌شود هر روز قهوه خورد. من با این سبک از زندگی موافقم.

همه اعضای خانواده اضافه وزن دارند؛ هم زن و شوهر و هم سه پسرشان، اما آن عادت همیشگی را حفظ کرده اند؛ هفته‌ای دو روز غذای بیرون. این جدا از مهمانی‌های دیگران یا مواردی است که به طور اتفاقی می‌روند رستوران. محسن، پدر خانواده، می‌گوید: من عاشق فست فود و غذای بیرون هستم. اصلا هم پولش را جزو هزینه‌های زندگی نمی‌دانم. تنوعی که در غذای بیرون هست، در خانه نیست. اگر حساب کنید، از تفریحات دیگر هم ارزان‌تر است. بچه هایم هم به غذای رستوران عادت کرده اند.

از هشدار‌های دیگران برای خطرات غذای آماده خبر دارد، اما انگار خیلی برای این خانواده مهم نیست: بالاخره هر خانواده‌ای یک جور است. نمی‌شود کاملا سالم زندگی کرد. هرکاری بکنیم یک ایرادی دارد. اگر رستوران رفتن بد بود، این همه شلوغی نداشت.

تغییر سبک زندگی، آسیب روانی دارد

تمایل زیاد به رستوران گردی از نظر سلامت روان نشانه خوبی نیست، به ویژه اینکه به شکل افراطی درحال افزایش است. افسانه افسری، کارشناس ارشد مشاوره خانواده، علت‌های آن را میان زنان و مردان تقسیم می‌کند که هرکدام خود را این گونه بروز می‌دهند: بخشی از علت‌ها مربوط به جامعه است، مثل حرکت به سوی صنعتی شدن، شاغل بودن زنان، کاهش زمان ماندن در خانه و تأثیر رسانه ها، اما قسمت مهم به روحیات زنان و مردان برمی گردد. اول اینکه زنان از سبک زنانگی قدیم که تمایل به خانه داری و پخت وپز داشتند یا کدبانوگری، دور شدند. همین باعث شده است برخی حتی زیر بار نظافت خانه هم نروند. این‌ها را نشانه رفاه می‌دانند و امروزی بودن.

وی ادامه می‌دهد: دغدغه‌های زنان ما فرق کرده است و این نشانه خوبی نیست. آشپزی را دوست ندارند، اما نمی‌دانند هرچه بیکارتر باشیم، زمینه نشخوار ذهنی و افسردگی در ما بیشتر می‌شود. کار بیرون از خانه خستگی و فرسودگی می‌آورد، اما کارکردن در خانه باعث ایجاد روحیه شادی و شادابی می‌شود. زنان قدیم سالم‌تر بودند، عمر طولانی‌تر و امید به زندگی بیشتری داشتند، زیرا همیشه سرگرم بودند. حتما این تجربه را دارید که هنگام استرس وقتی کار‌های خانه را انجام می‌دهید، آرام‌تر می‌شوید.

این روان شناس معتقد است برخی خانم‌ها حال وحوصله غذاپختن ندارند، زیرا از لحاظ روحی حالشان خوب نیست. برخی درگیر مشکلات و دعوا‌های زناشویی هستند و تعدادی اختلالات روحی دارند و همین، تمایل به رستوران رفتن را در آن‌ها افزایش می‌دهد. تعدادی هم تفریح را در غذاخوردن می‌بینند، یعنی نوعی تنوع طلبی.

افسری در توضیح بیشتر اضافه می‌کند: نظرات مختلفی دراین باره میان زنان وجود دارد، یعنی تفکر زنانه عوض شده است. مراجعانی داشتم که می‌گفتند نمی‌خواهیم خودمان را در خانه پیر کنیم. یکی می‌گفت شوهرم وظیفه دارد مرا ببرد بیرون. درحالی که جزو طبقه ضعیف جامعه بودند، همه رستوران‌های گران قیمت شهر را تجربه کرده بودند. خانم می‌گفت اگر رستوران نرویم، من از چه چیزی در اینستاگرام پست و استوری بگذارم؟ درحالی که دلیل اصلی همه اختلافاتشان اختلال شخصیت خانم و اعتمادبه نفس کم او بود و می‌خواست کمبودهایش را جبران کند.

این کارشناس سپس می‌رود سراغ تحلیل رفتار‌های مردان و پاسخ به اینکه مردان چرا تمایل افراطی به رستوران رفتن پیدا کرده اند: علت رفتار‌های مردان هم متفاوت است و البته درست نیست. اگر زن، زنانگی داشته باشد و خانواده سالم و شاد باشد، این همه تمایل به غذای بیرون خوردن در مرد دیده نمی‌شود، اما وقتی زن از خانه و پخت وپز بیزار است و استقبالی هم از مرد نمی‌شود، بهترین انتخاب خارج شدن از خانه است. از طرف دیگر، رستوران رفتن و پرداختن پول غذا برای مرد نوعی تأمین حس قدرت طلبی می‌دهد.

وی ضمن تأکید بر اینکه کمبود‌های روحی و روانی با غذاخوردن پر نمی‌شود، می‌افزاید: شاید به شکل موقت آرام باشیم، اما در فرصت دیگری مشکلات به شکل انفجاری بیرون خواهند ریخت. درحالی که باید به جای رستوران رفتن به درمان کردن پرداخت. اگر افراد مشکلات خلقی در درون خود احساس می‌کنند، اگر تغییری در دیدگاه زن نسبت به زن بودنش ایجاد شده است، اگر خانواده دیگر شاد نیست و صمیمیت وجود ندارد، همه باید به کمک درمانگر برطرف شود.

این مشاور خانواده به یکی دیگر از علت‌های مهم این سبک زندگی هم اشاره می‌کند: خانواده‌های امروزی به شدت کمبود گفتمان و طلاق عاطفی دارند. روز‌ها بدون هیچ گفت وگویی میان فرزندان و والدین می‌گذرد و رستوران رفتن هم بهانه خوبی است برای اینکه ساعتی که کنار هستیم، دعوایی اتفاق نیفتد. درحالی که رستوران رفتن نمایش بیرونی خوشبختی است، شبیه به خیلی‌های دیگر یا بلاگرها.

افسری درمجموع این نکته‌ها را هم یادآور می‌شود که رواج این سبک نمایشی که اصلا مناسب نیست، یعنی خلأ‌های زیادی در درون ما وجود دارد که با این روش‌ها به دنبال ظاهری زیبا یا آرامش موقت هستیم. بالاخره به تکرار می‌رسیم که بعدش چه کنیم؟ مشکلات بعدی مثل اضافه وزن و بیماری‌های پس از آن را چه کنیم؟ و در نهایت رستوران گردی هرگز خلأ‌های شخصیتی را درمان نمی‌کند. درحالی که حس آرامش در تغییر سبک زندگی، حمایت‌ها و رفت وآمد‌های خانوادگی و فامیلی است.

ذائقه‌های کاذب یا مصرف گرایی مدرن؟

«کافه» جایی برای تمایزطلبی و مصرف گرایی

در پس شلوغی رستوران‌ها و کافه‌های شهر به ویژه در شب‌های تابستان، فقط مشکلات فردی نهفته نیست، بلکه فضای جامعه و تماشای آن از سوی افراد هم می‌تواند آنان را به انجام چنین رفتاری تشویق کند. به نظر می‌رسد شکل جامعه به سوی این نوع شیوه زندگی درحال تغییر سریع است، درحالی که شاید خیلی‌ها علت آن را ندانند یا فقط صحبت از یک جذابیت ساده باشد. تحلیل این رفتار را از حسن رضایی بحرآباد، دکتری جامعه شناسی و پژوهشگر فرهنگ عمومی پرسیدم و این گونه پاسخ گرفتیم.

*شما به عنوان یک شهروند متوجه افزایش بی رویه و ناگهانی قهوه فروشی‌ها و کافی شاپ‌ها به ویژه در سال‌های گذشته شده اید؟ از دیدگاه کارشناسی علت افزایش چنین پدیده‌های شهری چیست؟

البته چندسال است که این روند افزایشی به چشم می‌خورد. چنان که درباره عطاری‌ها و فروشندگان دارو‌های گیاهی نیز همین طور است که البته در اینجا موضوع سخن و تحلیل ما نیست، اما به هرحال مانند هر کالا و خدمات دیگری، افزایش عرضه، معلول افزایش تقاضاست. بنابراین، باید دید افزایش تقاضا برای کافه‌ها از سوی شهروندان یا مشتریان چرا اتفاق افتاده است. می‌توان از دو دسته علل موجده و علل مبقیه سخن گفت. به زبان ساده تر، می‌توان علل به وجودآورنده و علل ادامه دهنده این پدیده را بررسی کرد. یعنی چرا چنین مکان‌هایی به وجود آمده و چرا این رشد ادامه داشته است.

پاسخ به سؤال اول نیازمند اشاره به مفهومی به نام فضا‌های عمومی است و منظور، هرگونه فضای شهری است که خارج از فضا‌های شخصی و خصوصی (مثل منازل) و فضا‌های دولتی و حکومتی (مثل سازمان‌ها و اداره‌ها و فضا‌های در تملک یا سیطره حاکمیت) است.

فضا‌های عمومی برای همه شهروندان قابل دسترسی و استفاده اند و اساسا زندگی اجتماعی، اغلب در چنین فضا‌هایی جریان دارد. یعنی ارتباطات انسانی گوناگون شهروندان خارج از فضای خصوصی و دولتی، عمدتا در این فضا‌ها شکل می‌گیرد؛ مثل خیابان ها، پارک ها، پیاده رو‌ها و ساحل ها. مالکیت این فضا‌ها نیز در انحصار شخص یا گروه خاصی نیست و همه شهروندان حق استفاده از آن را دارند. در گذشته و در جوامع کوچک‌تر و محلی‌تر نیز از دیرباز چنین مکان‌هایی وجود داشته است که مهم‌ترین آن ها،  میدان ها، چارسوها، عبادتگاه ها، بازارها، قهوه خانه‌ها و نظایر آن بوده اند و همیشه نقش مهمی در حیات جمعی انسان یکجانشین داشته اند.

به تدریج و با تغییراتی مانند افزایش جمعیت و تراکم آن، گسترش و رشد شهر‌ها و شهرنشینی، تقسیم کار اجتماعی و تفکیک محل کار از محل زندگی، رشد آپارتمان نشینی،  افزایش میزان اوقات فراغت و... نیاز به این فضا‌های عمومی نیز در شهر‌ها افزایش یافته است. البته مکان‌هایی مثل کافه‌ها و رستوران‌ها و کلوپ‌ها از لحاظ حقوقی، فضای عمومی نیستند و مالکیت آن متعلق به اشخاص است، اما از لحاظ امکان حضور و استفاده همه شهروندان از آن ها، به نوعی فضای عمومی یا نیمه عمومی محسوب می‌شوند.

کارکرد این فضا‌های عمومی چیست؟ پاسخ به نیاز‌های ارتباطی و فعالیت‌های جمعی انسان ها. شهروندان برای ایجاد ارتباطات انسانی و رفع نیاز‌های اجتماعی خود به این نوع فضا‌ها نیاز دارند. به میزانی که اگر یک جامعه از لحاظ اجتماعی و سیاسی توسعه یافته‌تر و دمکراتیک‌تر باشد، فضا‌های عمومی نیز رونق بیشتری خواهند داشت و بیشتر نیز از سوی حکومت‌ها به رسمیت شناخته می‌شوند.

اگر شما به تغییراتی که در این دوسه دهه در حیات شهری، اجتماعی و روانی ما ایرانیان به وجود آمده است، نگاه کنید، دلایل افزایش تقاضا برای مکان‌هایی مانند کافه‌ها را بهتر درک خواهید کرد.

به طور خلاصه در این چند دهه شهر‌ها بزرگ‌تر شده اند، جمعیت جوان تحصیل کرده افزایش پیدا کرده، فردگرایی و گمنامی رشد کرده و روابط و اجتماعات محلی و خانوادگی و سنتی کم رنگ‌تر شده و به موازات آن کنترل‌های اجتماعی سنتی بر این افراد جوان تحصیل کرده کاسته شده، خانواده‌های هسته‌ای کوچک آپارتمان نشین جای خانواده‌های هسته‌ای بزرگ ویلایی نشین یا خانواده‌های گسترده سنتی را گرفته اند، حقوق بر تکالیف پیشی گرفته و تأکید بر آزادی‌های فردی انسان‌ها در مراودات و تعاملات انسانی بیشتر شده است.

همه این‌ها را که کنار هم بگذارید، می‌بینید که این تغییرات نیاز به فضا‌های ارتباطی جدید را به وجود می‌آورد و اگر این نیاز‌های جدید از سوی متولیان فضا‌های شهری و عمومی به رسمیت شناخته نشود یا تغییرات متناسب با آن به وجود نیاید، خود را به وضعیت شهر‌ها تحمیل می‌کند تا پاسخ خود را بیابد. افزایش کافه‌ها و کافه نشینی هم پاسخی به این نیاز است.

فرض کنید چند جوان امروزی بخواهند زمانی را در کنار دیگران و به دور از فضای خانه یا تحصیل یا کار و الزامات آن فضا‌ها بگذراند و با هم گپ بزنند یا دو نفر بخواهند یک قرار شخصی یا کاری در هر ساعت از شبانه روز بگذارند یا حتی اگر کسی به تنهایی بخواهد ساعتی را در یک محیط بیرون از خانه بگذراند. به فضا‌های موجود شهری نیز نگاه کنید، چقدر در فضا‌های عمومی این امکان برای آن‌ها مهیاست؟ به پارک‌ها و بوستان‌ها نگاه کنید، پارک‌های ما اغلب عبارت اند از محوطه‌هایی از چمن و درخت و گل با چند نیمکت سه نفره دور از هم که یعنی آن سه نفر هم باید ردیفی کنار هم بنشینند و به روبه رو نگاه کنند!

یعنی مبلمان شهری ما به هیچ وجه نیاز‌های ارتباطی و جمعی افراد را در نظر نگرفته است. حالا سرما و گرما و کنترل‌های احیانا سخت گیرانه حکومتی و ازدحام و... بماند. امکان گرفتن جشن تولد و مراسم شادی این چنین هم بماند. این وضعیت فقط مختص جوان‌ها هم نیست. شما هر وقت به پارک‌ها و بوستان‌ها بروید، حتما تعدادی بازنشسته و سالمند را هم می‌بینید که مجبور شده اند روی صندلی‌های خشک آن به صورت فشرده و ردیفی کنار هم بنشینند تا شاید بتوانند ساعتی را به دور از تنگنای آپارتمان‌ها با هم بگذرانند و معاشرت کنند! خب این آدم‌ها چه کار کنند؟

مثلا در شهری مثل مشهد یا باید برای این نوع هم نشینی‌ها به یک رستوران بروند (که البته برای این امور طراحی نشده اند) یا به فضا‌های تفریحی و رستوران‌های خارج شهر مثل طرقبه و شاندیز بروند (که آن هم از لحاظ مالی و زمانی و رفت وآمد و... محدودیت‌های خاص خودش را دارد) یا اینکه به فضا‌هایی مانند کافه‌ها پناه ببرند؛ بنابراین میزان تقاضا و نیاز آن قدر زیاد است و حق انتخاب فضا‌های گوناگون و مجاز آن قدر کم است و تعداد کافه‌ها روزبه روز افزایش یافته است، به طوری که امروزه شما در محلات متوسط به بالای شهری مانند مشهد در هر خیابان بزرگ و کوچک حتما کافه‌ای برای نشستن پیدا خواهید کرد. شکل گیری و افزایش کافه پیاده رو‌ها در سال‌های گذشته نیز معلول همین عوامل است. این شد علل موجده یا به وجودآورنده این پدیده.

* برخی‌ها از دلایل شیک بودن و لاکچری بودن این گونه مکان‌ها برای جوانان سخن می‌گویند و برخی‌ها به عنوان تنها مکان سالم تفریحی.

تغییرات سبک زندگی و ارزش‌ها (بر اثر عوامل مختلفی که الان محل بحث و واکاوی ما نیست) باعث شده است معاشرت و قرارگذاشتن در کافه‌ها (علاوه بر آن محدودیت انتخاب که گفتیم) معنا‌های ضمنی دیگری نیز پیدا کند، مثلا نمایانگر تعلق به یک طبقه یا تیپ خاص اجتماعی و فرهنگی باشد. درحالی که مثلا درباره رستوران‌ها این گونه نیست یا دست کم به این میزان نیست.

همین مسئله، در کنار افزایش تعداد کافه ها، باعث ایجاد رقابت بین آن‌ها در طراحی‌های متفاوت فضا، خدمات و محصولات شده است، به طوری که حتی محصولات برخی از این کافه‌ها قیمت‌هایی دارند که به هیچ وجه با عقل معاش و منطق اقتصادی جور درنمی آید. این یعنی کافه رفتن برای برخی افراد به عامل تمایزطلبی و مصرف تظاهری تبدیل شده است. حتی دیده شده است که برخی افراد واقعا از طعم و مزه قهوه خوششان نمی‌آید، اما مصرف آن را نشانه تمایز و تفاخر می‌دانند.

در شهر‌های بزرگ اروپایی (که سنت کافه نشینی امروزی از آنجا آمده) هم تعداد کافه‌ها زیاد و متنوع است، اما کافه رفتن محل تفاخر و تعیین کلاس اجتماعی نیست. کافه‌ها محلی هستند صرفا برای قرار یا استراحت یا مطالعه و...؛ بنابراین در آن شهر‌ها شما می‌توانید با حداقل بودجه دانشجویی هم به راحتی به کافه بروید و از خدمات آن استفاده کنید، ولی در کشور ما این گونه نیست و کافه‌ها به نسبت سایر مکان‌هایی که غذا می‌فروشند، گران محسوب می‌شوند. این تفاوت‌ها مستلزم آسیب شناسی است.

* چرا ذائقه مردم مشهد و البته ایرانی‌ها نسبت به بعضی خوراکی‌ها مثل قهوه تمایل پیدا کرده است؟

اینجا همان جایی است که پای علل مبقیه یا ادامه دهنده این پدیده به میان می‌آید. ذائقه غذایی عمدتا امری تربیت پذیر و وابسته به محیط و عادات است. وقتی به هر دلیلی (کمبود فضا‌های عمومی، تفاخر و تمایز طلبی، مصرف تظاهری و...) ذائقه ما به خوردن قهوه و کافئین آن عادت کرد، بدن ما نیاز پیدا می‌کند که آن را روزانه مصرف کند. البته برخی پژوهش‌های جدید حاکی است که عادت به مصرف قهوه، علاوه بر نیاز بدن به کافئین، ناشی از یک تصور ذهنی است؛ یعنی مانند برخی دارونماها، ذهنیت خاص فرد مصرف کننده قهوه به او تلقین می‌کند که با مصرف قهوه، نیاز جسمی او به کافئین برطرف می‌شود.

این است که می‌بینید علاوه بر کافه ها، تعداد زیادی مغازه عرضه قهوه به صورت سرپایی دایر شده است که به این نیاز پاسخ می‌دهد. علاوه بر این، خرید و استفاده قهوه ساز‌های خانگی هم در سال‌های گذشته رشد زیادی داشته است. البته قهوه و تجارت و تبلیغات آن در دنیا سال هاست که توسط برخی صاحب نظران محل بررسی و بحث است.

* به طورکلی باید در مواجهه با این گرایش‌ها و تغییرات خوش بین بود یا بدبین؟

این پدیده هم مانند سایر پدیده‌های اجتماعی به تحلیل و آسیب شناسی نیاز دارد. هیچ پاسخ کلی وجود ندارد. باید با دقت، علل و عوامل مختلف آن را بررسی کرد. ضمن اینکه اساسا تغییرات اجتماعی اگر در بستر طبیعی خود رخ دهند، باید از آن استقبال کرد، چراکه باعث ایجاد توازن و تعادل در جامعه می‌شوند. اما عوامل بی تعادلی و بی توازنی را نیز باید آسیب شناسی کرد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->