پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (سه‌شنبه، ۱۰ مهر ۱۴۰۳) | مشهد گرم می‌شود آخرین جزئیات از طغیان هلیل‌رود جیرفت | ١۵ نفر جان خود را از دست دادند (۱۰ مهر ۱۴۰۳) ارائه آموزش‌های تخصصی به دانش‌آموزان المپیادی برای ورود به بازار کار | دادن پاسخ اشتباه به یک سؤال در المپیاد‌های جهانی، مدال طلا را به نقره تبدیل می‌کند سهم سالمندان تحت پوشش بهزیستی کشور از دریافت خدمات این سازمان چقدر است؟ تصادف خودروی قاچاق انسان در جاده‌های سیستان و بلوچستان ۲۵ کشته و مصدوم برجای گذاشت (۱۰ مهر ۱۴۰۳) آغاز بیستمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین (۱۰ مهر ۱۴۰۳) مدیر عامل سازمان تاکسی‌رانی شهرداری مشهد: سرویس مدرسه به ۹۵‌‌درصد از متقاضیان تخصیص یافت جوان‌ترین و سالمندترین استان‌های کشور کدامند؟ | حدود ۱۱ درصد سالمندان کشور بالای ۶۴ سال هستند خراسان‌رضوی در طراز اول کیفیت و گستره خدمات مدارس استثنایی روایتی پرامید از زندگی در خانه سالمندان | بهار سالمندی علت فوت پسر نیشابوری در استخر معروف مشهد مشخص شد هوای کلانشهر مشهد امروز هم آلوده است (۱۰ مهر ۱۴۰۳) پیش‌بینی بارش باران در نقاط مختلف و افزایش دما در شمال کشور (۱۰ مهر ۱۴۰۳) مصرف بالای آموکسی‌سیلین در ایران | ردپای تجویز پزشکان ۲۰ درصد جمعیت کشور را تا سال ۱۴۲۰ «سالمندان» تشکیل می‌دهند حمله سارقان مسلح به یک طلافروشی در کرج (۹ مهر ۱۴۰۳) یاشار سلطانی آزاد شد فراخوان بسیج جامعه پزشکی برای امدادرسانی به مجروحان در لبنان (۹ مهر ۱۴۰۳) اعلام آمادگی سفیران حمایتهای روانی هلال‌احمر برای خدمت‌رسانی به مردم لبنان پیدا شدن پیکر ۹ مفقودی طغیان هلیل‌رود| ۵ نفر همچنان مفقود هستند (۹ مهر ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

جنگ همیشگی ابوذر‌ها و «ابوزر»‌ها

  • کد خبر: ۱۸۱۷۳۸
  • ۰۸ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۳
جنگ همیشگی ابوذر‌ها و «ابوزر»‌ها
برای رسیدن از آن روز‌های پرنشاط و پرامید به امروز راه دراز را با سرعت تمام پیموده‌ایم. اگر بگوییم سقوط آزاد کرده‌ایم، پربیراه نگفته‌ایم.

همه‌چیز داریم، اما هیچ‌چیز نداریم. این یک گزاره انتزاعی نیست. از قضا واقعیتی است که داریم آن را زیست می‌کنیم. به اطرافمان مطالعه‌وار عمیق شویم؛ بسیاری‌مان خانه داریم و بسیارترمان هم خودرو و باز بیشتر از این، از امکانات و مایحتاج یک زندگی معمولی برخورداریم.

یعنی حتی اگر چشم بر برخورداران جامعه هم ببندیم، باز اکثریت ما از یم سطح زندگی قابل قبول برخورداریم، اما احساسمان چنان است که هیچ نداریم. بدتر این، خود را در معرض تهدید‌های موهوم هم می‌دانیم. همین است که حالمان خوب نیست.

کمتر خوش‌حالی لبخند را مهمان کوتاه لحظه لب‌هایمان می‌کند، حال آنکه ما به یاد داریم روز‌های اول انقلاب را. از آنچه امروز در سیاهه امکانات است -تقریبا- هیچ نداشتیم، اما احساسمان این بود که همه‌چیز داریم. دلمان گرم بود و همین هم دستمان را برای یاری دیگران گرم و نگاهمان را گیرا می‌کرد.

برای رسیدن از آن روز‌های پرنشاط و پرامید به امروز راه دراز را با سرعت تمام پیموده‌ایم. اگر بگوییم سقوط آزاد کرده‌ایم، پربیراه نگفته‌ایم. چرایی‌اش را باید در علت‌های متعددی ببینیم که در این رهگذار، راهزن امید و آرامش ما شده است. اولین آن سبک زندگی اول انقلاب و ادبیات رفتاری و گفتاری ما بود که به‌زیبایی تمام ما را به فضیلت‌های اخلاقی آراسته بود. کم خود را ران ملخ می‌انگاشتیم و به بسم‌ا... الرحمن‌الرحیم برکت می‌دادیم و دیگران را هم بر سفره به افتخار مهمان می‌کردیم.

مسئولان و مردم، یک‌جنس‌بودن را باور داشتند و همدیگر را با عنوان پرشکوه و پرمهر برابر و خواهر می‌خواندند. مشکلات همدیگر را مشکل خود می‌دانستند و برای رفعش می‌کوشیدند. کم بودند کسانی که در این فضا دست به سوءاستفاده باز کنند. دست‌های آلوده در فراوانی دست‌های پاک مثل لکه سیاهی که بر پیراهن سفید به چشم می‌آید، در دیده‌ها می‌نشست و صاحب آن دست، از دل همه می‌رفت.

فرهنگ حاکم بر جامعه، به ادبیات قرآنی سامان یافته بود و کسی کمترداشتن و حتی نداشتن را کسر شأن انسانی خود نمی‌شمرد، بلکه ذیل مفهوم «مستضعفان» برای خود شناسنامه‌ای متشخص قائل بود که برخورداران را به بازی نمی‌گرفت. ارزش‌ها در تراز اسلام ناب محمدی تعریف می‌شد که ابوذر را بر «ابوزر»‌ها رفعت مقام می‌بخشید.

نظامات ارزشی، بر ارزش‌های انسانی استوار شد. چنین بود که کم ما برکت و خودمان کرامت داشتیم. اما در گذر روزگار در غفلت‌ها گرفتار شدیم. برخی متولیان امور، مسئولیت را با ریاست عوضی گرفتند و برخی مردم تیشه فرعون‌تراشی برداشتند و انحراف به باریکی مویی اتفاق افتاد و روزبه‌روز بیشتر شد و رسیدیم به امروز که به‌رغم شعار‌هایی که می‌دهیم، ارزش‌ها در اکثریت جامعه عوض شده است. پس طبیعی است که عوضی‌ها و خلق‌وخو‌های عوضی اشرافی دوباره تجدید حیات کنند.

آنچه امروز می‌کشیم و جز مصیبت نام دیگری ندارد، در همین تغییرات ارزشی شکل گرفته و قطورتر شده است. همین رفتار اشرافی است که مثل دندان بی‌خاصیت عقل، پت‌وپهن می‌نشیند و دندان‌های دیگر را هم از مسیر خارج می‌کند. مختلسان، عرصه را بر مخلصان تنگ می‌کنند. مترفین زاده‌شده از همان قبیله‌ای که به مفهوم قرآنی مستضعفان افتخار می‌کردند، بر قبیله پیشین شوریدند و باستی‌هیلزنشین شدند.

میان مسئولان و مردم فاصله‌ها افتاد. ادبیات برادری جایش را به جناب آقای دکتر و خانم مهندس و سردار و امیر و... داد. تغییر ارزش‌ها مثل یک کودتای تمام‌عیار همه‌چیز را زیرورو کرد. از مای انقلابی هم جز همان لباس نماند که بسیاری‌مان در درون به انقلابی دیگر دچار شدیم. این شد که کمبود‌ها بیشتر به چشم آمد، چنان‌که داشته‌های فراوان هم جای آن را پر نمی‌کند. رسیده‌ایم به اینجا که همه‌چیز داریم، اما انگار هیچ‌چیز نداریم. دلایل متعدد دیگری هم می‌شود فهرست کرد که از حوصله این مختصر خارج است. بماند برای وقتی دیگر...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->