حقیقت این است که وقتی به شعر نبوی اشاره میکنیم، موضوع اندکی متفاوت به نظر میرسد. دست کم پیشینۀ «شعر نبوی» در ادبیات فارسی و عربی ـ پیش از آنکه اساسا با چنین عنوانی خوانده شود ـ نشان از گنجینهای پربار میدهد و به دلایلی ریشه دارتر است. به یاد دارم در گفت وگویی که چند سال پیش با استاد مجاهدی (پروانه) داشتم، میگفت که قدمت شعر نبوی ۵۰ سال از شعر فارسی بیشتر است.
کسانی که به شعر و ادبیات آشنایی دارند، میدانند شاعران بزرگ و اسم و رسم دار در ابتدای دیوان و آثار خود بعد از نعت خداوند، نعت پیامبر را در پیشانی شعر خود گنجانده اند. این دست از نعتها مجموعهای ارزشمند از شعر نبوی است. چنان که سنایی به دنبال نعت خداوند، در نعت پیامبر سراید: «احمد مرسل آن چراغ جهان/ رحمت عالم آشکار و نهان/ آمد اندر جهان جان هرکس/ جان جانها محمد آمد و بس.»
عطار نیز در ابتدای منطق الطیر بعد از «فی التوحید باری تعالی جل و علا»، در ستایش رسول (ص) گوید: «خواجۀ دنیا و دین گنج وفا/ صدر و بدر هر دو عالم مصطفی/ آفتاب شرع و دریای یقین/ نور عالم رحمه للعالمین.» یا سعدی در ابتدای بوستانش پس از ستایس خداوند «فی نعت سید المرسلین» گوید: کریم السجایا، جمیل الشیم/ نبی البرایا، شفیع الامم/ امام رسل، پیشوای سبیل/ امین خدا، مهبط جبرئیل.»
خاقانی هم با آن زبان مطنطن قصیده وار و سخته و سنگین خود در ستایش پیامبر قصاید و ابیاتی دارد و از جمله در قصیدهای با اشاره به اینکه موفق نشده است در سالی به حج برود، در حسرت این موضوع میگوید: دیباچۀ سراچۀ کل خواجۀ رُسُل/ کز خدمتش مُراد مُهنّا برآورم/ سلطان شرع و خادم لالاى او بلال/ من سر به پایبوسى لالا برآورم.»
این موارد جدا از انبوه اشعار و ابیاتی است که در لابه لای دیوان و اشعار این شاعران به تناسب در حکایات و ... آورده شده است. چنان که مولانا در حکایتهای فراوانی از سیره و گفتار پیامبر اکرم (ص) یاد کرده است. شاعران زیادی را میتوان یافت که چنین نعت و ستایشهایی داشته اند؛ مانند: ادیب فراهانی، اوحدی، بهار، جامی، جمال الدین محمد اصفهانی، خسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، سروش اصفهانی، سلمان ساوجی، صائب، صبا، صفیعلیشاه، عاشق اصفهانی، عراقی، عرفی شیرازی، فخرالدین اسعد گرگانی، کمالالدین اسماعیل، محتشم کاشانی، مشتاق اصفهانی، ناصر خسرو، نظامی، وصال شیرازی، هلالی، یغمای جندقی یا عبدالرزاق اصفهانی با آن شعر زیبای: «ای از بر سدره، شاه راهت/ وی قبه عرش، تکیه گاهت/ای طاق نهم رواق بالا/ بشکسته ز گوشه کلاهت».
در روزگار ما شعر نبوی علاوه بر وجه مدحی و مرثیه به ابعاد دیگر سیرۀ پیامبر هم پرداخته است و به ویژه بعثت آن حضرت زمینۀ رویکردی بیدارگرایانه در شعر شده است. نمونۀ ماندگار آن «بعثت در میلاد» زنده یاد قیصر امین پور است:
... این مهر و ماه را مپرستید
زمین گهوارۀ کابوسهای تلخ انسان بود
زمان، چون کودکی در کوچههای خواب حیران بود
خدا در ازدحام ناخدایان جهالت گم...
جهان با نامش از رنگ و صدا سیراب شد آخر
محمد (ص) واپسین پیغمبر خورشید و باران بود
شعر در بزرگداشت مقام و جایگاه حضرت رسول اکرم (ص) کم سروده نشده است، اما به نظر میرسد امروزه و با اینکه کنگرههایی با موضوع شعر نبوی برگزار شده و مجموعه اشعاری هم به چاپ رسیده است؛ بااین حال، کم کاریها و کاستیهای فراوانی در این زمینه وجود دارد آن طور که اسماعیل امینی شاعر مطرح کشور در گفت و گویی به آن اشاره کرده است: «باید فروتنانه بپذیریم که ما در عرصۀ شعر نبوی کم فروشی کرده ایم. چون فرازونشیبهای زندگی پیامبر مکرم اسلام (ص) به عنوان پرچمدار توحید و خاتم سلسلۀ پیامبران الهی، آن گونه که شایسته و بایسته است در شعر دینی و آیینی روزگار ما منعکس نشده و به شیوۀ شاعرانه مورد تبیین، تحلیل و واکاوی قرار نگرفته است. آنچه در آیینه شعر نبوی روزگار ما از پیامبر اکرم (ص) برجسته شده است، معرفی پیامبر به عنوان یک اسطورۀ دست نایافتنی است تا یک اسوۀ قابل پیروی» (خبرگزاری مهر، ۲۶ آبان ۱۳۹۶).