هنرنمایی هادی حجازی‌فر در نقش ابوذر سریال «سلمان فارسی» آموزش زبان فارسی در مدارس ترکیه در حال گسترش است ورنوی، رپر مطرح فرانسوی در شب اجرای خود درگذشت وقتی فرش قرمز جشنواره کن محل جولان اینفلوئنسر‌ها می‌شود! فصل تازه کنسرت‌های علیرضا قربانی در مجموعه ورزشی آزادی نمایشگاه گروهی «باشندگان پلید»، در نگارخانه آسمان مشهد | غول‌های اساطیری در روایت هنرمندان جان گرفتند آموزش داستان نویسی | سه گام اژد‌ها (بخش دوم) مروری بر چند کتاب درباره احوال و آرای شهید آیت الله سیدابراهیم رئیسی | «شهید جمهور» از خلال سطور صفحه نخست روزنامه‌های کشور - سه‌شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ نخستین دوره جایزه ادبی داستان کوتاه هشت برگزار می‌شود+فیلم روز هفتم جشنواره کن ۲۰۲۵ | جدول ستاره‌های منتقدان اسکرین دیلی ویژه‌برنامه‌های رادیو برای اولین سالروز شهادت شهدای خدمت + زمان و شبکه پخش جایزه جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ برای نیکول کیدمن حسن پورشیرازی بوقچی تلویزیون شد فیلم‌سازان در جشنواره فضای باز می‌توانند از محیط‌زیست وام بگیرند نمایشگاه کتاب تهران تا اول خرداد ۱۴۰۴ فعال است رسیدگی به پرونده ایرنا و انصاف‌نیوز در دادگاه مطبوعات سریال جزرومد در شبکه نمایش خانگی عباس غزالی با سریال خاطره انگیز وضعیت سفید روی آنتن + زمان پخش
سرخط خبرها

پای «قهوه تلخ در مرصاد» به کتابفروشی‌ها باز شد

  • کد خبر: ۲۰۰۸۵۷
  • ۲۸ آذر ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۶
پای «قهوه تلخ در مرصاد» به کتابفروشی‌ها باز شد
کتاب «قهوه تلخ در مرصاد» نوشته مهدی عجم راهی بازار نشر شد.

به گزارش شهرآرانیوز کتاب «قهوه تلخ در مرصاد» نوشته مهدی عجم به‌تازگی توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر و روانه بازار نشر شده است.

این کتاب خاطرات تلخ و شیرین مدافعان سلامت در نبرد با کروناست که بخشی از این اثر در سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات سوره مهر با عنوان آب پرتقال کربلای ۵، شامل ۱۳۵ خرده روایت کرونایی از خاطرات پزشکان و پرستاران منتشر و روانه بازار نشر شد.

در این اثر، با افزودن خاطراتی از سایر کادر درمان، کتاب در شش فصل، علاوه بر بخشی از گلچین آن خاطرات، روایت‌هایی خواندنی از تکنسین‌های عرصه تشخیص، مانند آزمایشگاه ویروس شناسی و بخش تصویربرداری پزشکی و همچنین اعضای خدمات و انتظامات بیمارستان، از روز‌های اوج کرونا، تقدیمتان شده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

نیمه‌شب بود و من شیفت سی‌تی‌اسکن بودم. در بخش آماده‌سازی بیماران قبل از عکس، خدمت می‌کردم که جوانی را آوردند. ماسک مخصوص داشت و کپسول اکسیژن همراهش بود. حالش اصلاً مساعد نبود. هنگام استقرارش روی دستگاه، ناچار شدیم ماسک را از او جدا کنیم که ناگهان آن‌قدر بی‌تاب شد که دست‌وپا می‌زد و کمک می‌خواست؛ چون وابستگی شدیدی به اکسیژن داشت. از اکسیژن بخش برایش استفاده شد.

عکسش را گرفتیم که نشان می‌داد درگیری ریه‌اش زیاد است. تا مدت‌ها تصویر او رهایم نمی‌کرد و مقابل چشمانم بود.

چندی بعد، اول صبح با موتور به بیمارستان می‌آمدم و از کنار فضای سبز یکی از اتوبان‌ها رد می‌شدم. هوا خنک و دلپذیر بود. قدری ماسکم را پایین دادم و نفس عمیقی کشیدم که ناگهان چهرۀ آن جوان که نمی‌دانم چه بر سرش آمد، مقابلم مجسم شد. گفتم این نفسی که من و خیلی‌ها به‌راحتی می‌کشیم، برای برخی در این ایام، به یک آرزو تبدیل شده و ما قدرش را نمی‌دانیم.
به‌آرامی‌گفتم: «خدایا، شکرت!»

این کتاب با ۳۰۲ صفحه و شمارگان هزار نسخه عرضه شده است.

منبع: مهر

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->