جامعهای که به فقر تدبیر دچار شود، از دل کوه سنگی هم بلا خواهد جوشید و از زیر پایش مار خواهد رویید که ۲ سر داشته باشد! در شرایطی چنین تعجب نخواهد داشت که هر روز سیاهه بلاها رو به فزونی بگذارد و ظرفیتهای موجودش را هم نابود کند. جامعهای که تلاشهایش را بر اساس تدبیر به امید تبدیل نکند، نباید هم انتظار نتیجه داشته باشد، چنانکه انتظار درمان برای بیماری که به تجویز طبیب و استفاده از دارو بیتوجه است، بیجاست.
چنین تلخ شروع کردم تا هشداری باشد برای امروزمان که نهتنها در طرحی مهندسیشده توسط متخصصان سلامت حرکت نمیکنیم که دم به ساعت، به کژراهه گام میگذاریم و بیتوجه به خطری که در کوچه و خیابان برایمان دهان گشوده است، کار خود را میکنیم. خب، با این شیوه، توقع مهار شدن کرونا، به شوخیای تلخ میماند که از آدم عاقل توقع نیست. اما ما چقدر عاقلیم؟ جوابش رانباید از زبان ما شنید که در رفتارمان باید جُست. زبان همیشه وکیل مدافع است، حتی وقتی خطا میکنیم، میکوشد با توجیه و ماده و تبصره رهایمان کند، اما رفتار را وقتی تراز بگیریم، درخواهیم یافت چقدر نابسامان است اوضاع. چقدر نیازمند سامان است اوضاع. انگار باید به جبر قانون و اقتدار مجریان قانون در حریم سلامت خود بنشینیم و حاضر نیستیم بعد از شنیدن احترامبرانگیز «بفرمایید در خانه بنشینید» خود را با طرح سلامت که همه نفع آن به خود ما میرسد، برجای بنشینیم. کار به «بنشین» هم رسیده است، اما خودروها به سمت مناطق تفریحی استارت میخورد. انگار باید یک نفر پنجه بر شانه ما بگذارد و بفشارد و بر زمینمان بنشاند که؛ «جا بگیر در خانهات»! از آن کلمه دیگر پرهیز میکنیم، هرچند ترکیب آن با استامینوفن خالی از لطف نیست: «استابتمرگوفن»! اما انگار این هم چاره کار نیست و باید به زبان دیگر سخن کرد با ما که فارسی شیرین و روان را در این روزهای تلخ و پیچیده، فهم نمیکنیم. اگر قصه همین باشد که هست، از دولت و همه ساختارهای حکومتی هم اگر با همه وجود پای کار بیایند، کاری ساخته نیست.
مگر میتوان با بهترین متخصصان عالم بیماری را که دارو نمیخورد و نمیفهمد که تلخی شربت برای شیرینی زندگی است، درمان کرد؟ نه، نمیشود. برای درمان خود بیمار باید نیاز به سلامت را حس کند و نسخه پزشک را خط به خط اجرا کند تا به نتیجه برسد وگرنه باید سمت قبله را در نظر بگیرد که شاید خیلی زود بدان سو دراز بکشد! ببخشید که کلمات چنین تند و تلخ بر صفحه کاغذ به سر و صدایند و بانگ برمیدارند که؛ این ره که تو میروی به مرگستان است. آخر هرچه به آرامی و نرمی کلمات را کنار هم میچینیم تا پیغام در خانه ماندن را به در هر خانه و دل هر شهروند برسانیم، افاقه نمیکند. شاید جور دیگری باید با ما سخن کنند تا به راه سلامت برگردیم. شاید...، اما برگردیم. برای سالم ماندن خودمان و خانوادههامان و آنان که دوستشان داریم، برگردیم که امنترین جا خانه است و منطقیترین رفتار، عمل به دستورات پزشکی.