پزشکیان وارد قطر شد (۱۱ مهر ۱۴۰۳) احضار سفیر ایران در برلین به وزارت خارجه آلمان اجازه رهبر انقلاب به استفاده از نصف سهم امام (ع) برای مردم مظلوم جنوب لبنان فرزندان مقام معظم رهبری در دفتر حزب الله در تهران حضور یافتند رئیس جمهور به قطر سفر کرد (۱۱ مهر ۱۴۰۳) + فیلم عارف با ایرانیان مقیم ارمنستان دیدار کرد (۱۱ مهر ۱۴۰۳) توضیح معاون اجرایی رئیس‌‎جمهور در خصوص بررسی FATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام متقاضیان برای دریافت سند رسمی املاک مسکونی در بافت روستایی باید به کدام دستگاه مربوط مراجعه کنند؟ ارتش اسرائیل غیر از «گنبد آهنین» از چه سامانه‌های ضدموشکی استفاده می‌کند؟ + عکس اصلاح انتخابات میان‌دوره‌ای و زمان اخذ رأی در انتخابات شوراها وزیر کشور: جمهوری اسلامی مهاجرستیز نیست پزشکیان: بر سر عزت و غرور ملت ایران با کسی شوخی نداریم آیت‌الله جنتی: تنها راه برقراری آرامش در منطقه، نابودی رژیم صهیونیستی است مجید انصاری: عملیات وعده صادق ۲ در راستای حمایت از شهروندان و سرزمین ماست وزارت دفاع: نیرو‌های مسلح ایران پاسخی سخت و پشیمان‌کننده به رژیم صهیونیستی دادند اسلامی: دیدار گروسی با رئیس‌جمهور نیاز به هماهنگی دارد عراقچی: سیاست ما حمایت از مقاومت است سخنگوی دولت: ساعت شروع به کار ادارات همچنان شناور خواهد بود وزیر ورزش: ورزشگاه آزادی تا پایان پاییز ۱۴۰۳، به بهره‌برداری می‌رسد وزیر دفاع: درصد موفقیت عملیات وعده صادق ۲ بالای ۹۰ درصد بود پذیرش دانشجو توسط دانشگاه‌های افسری ارتش فراکسیون وحدت ملی مجلس دوازدهم تشکیل شد مجلس با اصلاح طرح قانون مجازات قاچاق اسلحه و مهمات موافقت کرد
سرخط خبرها

با کت و شلوار در جهنم!

  • کد خبر: ۲۱۵۹۹۱
  • ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۳
با کت و شلوار در جهنم!
انتخابات مجلس ما با همه بالاپایین هایش برگزار شد و چند روزی است از تبلیغات آن چنانی کاندیدا‌ها خبری نیست. عوضش هی بنر و پوستر می‌بینیم مبنی بر جشن پیروزی و رأی آوردن نماینده‌ها و تشکر از مردم.

یک بیماری یواشکی دارم این است که دم اتفاقات مهم ملی و مذهبی سرزمینمان می‌نشینم و کانال‌های محلی خبری کشوری را عضو می‌شوم و خبرهایشان را مرور می‌کنم ببینم چه خبر است، شاید یک روستا‌ها و دهستان‌هایی را عضوم که حتی اهالی یا زادگان آن زادبوم هم عضو آن کانال نباشند. یک وقتی از افتتاح یک پل، رنگ شدن یک کلاس یا افتتاح یک خشک شویی در یک گوشه آن قدر خوشحال می‌شوم که از افتتاح یک سد یا یک پالایشگاه این خوشحالی زیر پوستم نمی‌خزد. یکی از این اتفاقات هم انتخابات است که این کانال‌ها و صفحات خبری را وارسی می‌کنم.

انتخابات مجلس ما با همه بالاپایین هایش برگزار شد و چند روزی است از تبلیغات آن چنانی کاندیدا‌ها خبری نیست. عوضش هی بنر و پوستر می‌بینیم مبنی بر جشن پیروزی و رأی آوردن نماینده‌ها و تشکر از مردم. نماینده‌ها احتمالا این روز‌ها دنبال پیداکردن یک خانه در شهر تهران هستند، خانه‌ای احتمالا در شأن! که تا مجلس راهی نباشد و حضرات بتوانند در خدمت رسانی خیلی در ترافیک معطل نشوند.

نماینده‌ها این روز‌ها احتمالا کت و شلوار‌های جدیدشان را می‌روند پرو می‌کنند و به راننده هاشان هم سپرده اند لایه برچسب شیشه دودی خودروشان را چند درصدی بالا ببرند. صاحب این قلم در این روزنامه محترم به قدر وسع قلمش از انتخابات نوشت و از اهمیت و دعوت حضور مردم در این فریضه ملی.

حالا وقت است که به قول اهالی موسیقی پرده بگردانیم و سر قلم بچرخد به سمت اهالی بهارستان. خانم و آقای نماینده، این مردم با همه دست تنگی و کم شدن مساحت سفره هاشان آمدند بذر نام شما را در صندوق‌های پلاستیکی رأی کاشتند و شما از آن صندوق‌ها روییدید و بالا آمدید، مبارکتان باشد بالأخره انتخاب مردم اید و شما را پسند کرده اند.

این ستون را اگر می‌خوانید همین امشب آخر شب وقتی همه خوابیدند وقتی شهر خاموش شد تنها و بی راننده بروید سر مزار شهدا و به آن چشم‌های گرم قاب شده زل بزنید، آن روزی که دشمن بعثی به ما حمله کرد و تمامیت این خاک داشت تهدید می‌شد زن و زندگی و کار و دنیا و لذت هایشان را ول کردند و رفتند که خال به وجود وطن نیفتد و موج رقص پرچم همین نامنظم و زیبا برقرار بماند.

آن روزی که این رعناجوانان رفتند نه از بنیاد شهید خبری بود نه از درصد جانبازی نه از سهمیه کنکور خبری بود نه از سهمیه وارداتی خودرو خارجی. آن‌ها رفتند و کمر پدرهاشان تا شد و جگر مادرهاشان تاول زد. رفتند که این خاک سربلند بماند و ماند و حالا شما می‌دانید و این مملکت.

چند سال پیش یکی از رفقا می‌گفت که یکی از نماینده‌ها که در مجلس قبلی رأی آورده بود، کت و شلوار و عطر و ادکلن زده رفته بود پیش یک صاحب نفسی و پیر راهی، که نصیحتش کند و تأییدش کند و مؤید محفوظ بشنود و بعد از این دیدار عکس و استوری‌ای دشت کند و لایک و کامنت درو کند.‌

می‌گفت رفته بود و پیر آمده بود و آقای نماینده گفته بود رأی آوردم چند کلمه‌ای نصیحتم کنید و پیر دست به ریشش کشیده بود و گفته بود هم به خودت می‌گویم و هم سایر رفقای نماینده ات: سلام برسانید و بگویید جهنم رفتنتان قطعی شد! دست و پا بزنید با خدمت به مردم از جهنم بیایید بیرون...!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->