نخستین رزمایش مشترک زمینی بین نیروی زمینی ارتش ایران و عمان دیدار و گفتگوی وزیر امور خارجه و نماینده حزب‌الله در تهران (۱۰ مهر ۱۴۰۳) + فیلم جلسه صحن علنی مجلس با ارائه گزارش وزیر صمت و رئیس بانک مرکزی آغاز شد معاون اول رئیس جمهور عازم ارمنستان شد (۱۰ مهر ۱۴۰۳) نماینده مقام معظم رهبری وارد طبس شد | برنامه‌های حجت الاسلام مروی در این سفر چیست؟ +فیلم تهدید رژیم صهیونیستی برای خارج شدن مردم از مناطق جنوب بیروت+عکس حزب الله لبنان: دشمن را در نبرد زمینی شکست می‌دهیم گردان‌های سیدالشهدا(ع) عراق: اجازه محاصره لبنان را نخواهیم داد حمله زمینی ارتش رژیم اسرائیل به لبنان اتفاق افتاد؟ آتش سوزی گسترده در نزدیکی پایگاه نظامی ارتش اسرائیل در قدس اشغالی پزشکیان: با قدرت در برابر ظلم و جنایت می‌ایستیم عراقچی: مقاومت قوی‌تر می‌شود ادعای معاریو درباره نحوه ترور شهید سید حسن نصرالله یمن یازدهمین پهپاد آمریکایی را سرنگون کرد (۹ مهر ۱۴۰۳) وزیر جنگ صهیونیستی: آغاز مرحله دوم جنگ علیه حزب‌الله نزدیک است پیکر فرماندهان شهید حزب‌الله به خاک سپرده شد در دیدار مسعود پزشکیان با نخست وزیر روسیه چه گذشت؟+فیلم کره شمالی ادعای زلنسکی درباره همکاری با روسیه را تکذیب کرد حمله موشکی گسترده حزب الله به چند شهرک در شمال فلسطین اشغالی قالیباف در دفتر حزب‌الله حضور یافت جریمه پلاک‌پوشانی در سال ۱۴۰۳ مشخص شد کارشناس و تحلیلگر مسائل منطقه: انتظار نتانیاهو برای واکنش ایران ایجاد یک جنگ روانی است | صهیونیست در ورطه نابودی
سرخط خبرها

من و بابک و آریو

  • کد خبر: ۲۲۲۴۸۹
  • ۲۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۶:۲۲
من و بابک و آریو
چند روز است از عملیات وعده صادقمان می‌گذرد و من حس غرور و افتخار می‌کنم. سپاه و ارتش برادرند و قطعا این افتخار حال امرای ارتش را هم خوش کرده است.

من سرباز ارتش بودم، نیروی دریایی اش، خیلی دیر خدمت رفتم، هی لفتش دادم که دری به تخته بخورد که یا معاف شوم یا بخرم که نه دری بود و نه تخته‌ای فلذا در حالی که دخترم سه سالش بود عازم خدمت شدم. دروغ چرا روز‌های سخت و تلخی بود روز‌هایی پر از محرومیت و محدودیت آن هم فقط به دلیل اهمال کاری و تسویف خودم.

یکی از چیز‌هایی که شارژم می‌کرد و وسط سختی‌ها و بی خوابی‌ها و فشار‌های مهم جسمی و روحی تسکینم می‌داد این عبارت دو کلمه‌ای بود، ارتش ایران. این نام آن قدر شعف به جانم می‌ریخت آن قدر کیفورم می‌کرد که همه آن سختی‌ها را می‌شست و می‌برد. صبح‌ها وقتی مراسم صبحگاه را برگزار می‌کردیم، پرچم آرام آرام با نوازش نسیم بالا می‌رفت و ما خبردار و شق و رق دست چسبیده بیخ گوش سرود ملی را می‌خواندیم و بی پلک زدن چشم می‌دوختیم به اوج گرفتنش لذتش با کمتر لذتی در زندگی ام قابل توصیف است. 

شب‌ها در اوج خستگی و کوفتگی و درست چند پلک قبل از بی هوش شدن زل می‌زدم به کفی تخت بالایی که سقف تخت من بود و همان طور که یادگاری‌های دوره قبلی‌ها را نگاه می‌کردم به این فکر می‌کردم من هم سربازی از ارتش ایرانم. به این فکر می‌کردم که روز قیامت رعناجوانی گرده دریده و دست و پا قطع دست بر شانه ام می‌گذارد و می‌گوید چطوری سرباز و من می‌پرسم شما و او می‌گوید، مثلا من آریو ام یا بابکم یا سیامکم یا شهرام.

سربازی از ارتش ایران در جنگ چالدران یا جنگ ممسنی یا جنگ با عثمانی و روم و روس و افغان. من سرباز بودم و فدای وطن شدم تو برای ایران چه کردی و من سر پایین خواهم انداخت که هیچ. سرباز بودم و غر زدم و گله کردم و ناراضی بودم. تقویم را ورق می‌زدم برای انتخاب مناسبتی و پدیده‌ای برای نوشتن که دیدم روز ارتش است.

 چند روز است از عملیات وعده صادقمان می‌گذرد و من حس غرور و افتخار می‌کنم. سپاه و ارتش برادرند و قطعا این افتخار حال امرای ارتش را هم خوش کرده است. روز ارتش را به همه سربازها، همه راننده ها، همه امرا و فرماندهان و یگان‌های آشکار و پنهان ارتش تبریک می‌گویم و باافتخار عرض می‌کنم که یازده ماه و بیست و یک روز هم لباس شما بوده ام.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->