آغاز اکران آثار منتخب هجدهمین جشنواره سینما حقیقت در سینما ویلاژتوریست مشهد + جدول اکران پوستر جشنواره چهل و سوم فیلم فجر اصلاح می‌شود آغاز فصل دوم برنامه برمودا + زمان پخش یک خبرنگار تئاتر درگذشت + علت اختتامیه بیست‌وششمین جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی خراسان رضوی برگزار شد همه چیز درباره فصل دوم بازی مرکب ( اسکوییدگیم ) + بازیگران و تریلر و خلاصه داستان هوش مصنوعی باید در خدمت هنر باشد | گفت‌و‌گو با علیرضا بهدانی، هنرمند برجسته خراسانی هوران؛ اولین رویداد گفت‌و‌گو محور بانوان رسانه در مشهد| حضور بیش از ۵۰ صاحب‌نظر در حوزه زنان+ویدئو نگاهی به آثاری که با شروع زمستان در سینما‌های کشور اکران می‌شوند شهر‌های مزین به کتاب | معرفی چند شهرِ کتاب در جهان که هرکدام می‌تواند الگویی برای شهرهای ما باشد معرفی اعضای کارگروه حقوقی معاونت هنری وزارت ارشاد + اسامی واکنش علی شادمان، بازیگر سینما و تلویزیون، به رفع فیلترینگ + عکس چرا فیلم علی حاتمی پوستر فجر شد؟ صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳ فیلم‌های آخرهفته تلویزیون (۶ و ۷ دی ۱۴۰۳) + زمان پخش و خلاصه داستان پوستر چهل و سومین جشنواره فیلم فجر را ببینید + عکس «فراهان» با نوای اصیل ایرانی در مشهد روی صحنه می‌رود
سرخط خبرها

حکایت شمع مخصوص و محفل پروانگان

  • کد خبر: ۲۳۲۷۰۰
  • ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۶:۴۵
حکایت شمع مخصوص و محفل پروانگان
در روزگاران قدیم، شخصی به پادشاه پروانگان، که پادشاهی بدبین بود و تا در مورد چیزی تحقیقات کافی نمی‌کرد قانع نمی‌شد، خبر داد که شمعی به بازار آمده است.

در روزگاران قدیم، شخصی به پادشاه پروانگان، که پادشاهی بدبین بود و تا در مورد چیزی تحقیقات کافی نمی‌کرد قانع نمی‌شد، خبر داد که شمعی به بازار آمده است در نهایت گرمی و گیرایی و جذابیت و وقتی روشن می‌شود هیچ پروانه‌ای را یارای تاب آوردن در برابر او نیست و تا او را می‌بیند جذب او می‌شود و به سوی او می‌رود و پفی می‌سوزد و خاکستر می‌شود و هیچی به هیچی. وی افزود: این شمع را در محافل ادبی روشن می‌کنند تا پروانه‌ها را به خود جذب کند و دورش جمع شوند و بسوزند و شاعران در اثر تماشای این واقعه شعر‌های عاشقانه و سوزناک بسرایند.

پادشاه پروانگان وقتی اظهارات شخص را شنید، گفت: واقعا؟ شخص گفت: بلی. پادشاه پروانگان گفت: بسیار خوب. من مأموری گسیل می‌دارم تا برود و ببیند و خبر درست را به ما برساند، تا تصمیمات مقتضی را اتخاذ کنیم. سپس یکی از پروانگان کارکشته را که با شمع‌های بسیاری نشست و برخاست داشت، اما در نهایت جان سالم به در برده بود مأمور کرد تا به محافل ادبی سطح شهر برود و از شمع یادشده خبر بیاورد. 

پروانه کارکشته رفت و شب هنگام بازگشت. پادشاه پروانگان از او پرسید: آنچه یارو گفت حقیقت دارد؟ پروانه کارکشته گفت: بلی. پادشاه پروانگان پرسید: خودت دیدی؟ پروانه کارکشته گفت: بلی. پادشاه پروانگان گفت: عجب. سپس یکی دیگر از پروانگان کارکشته را مأمور کرد تا برود و پس از تحقیقات تکمیلی صحت خبر را تأیید کند. 

پروانه دوم، چون به محفل ادبی رسید و شمع یادشده را دید، از آنجا که به اندازه پروانه اول کارکشته نبود، عنان اختیار از کف بداد و به سوی شمع برفت و پفی بسوخت و خاکستر بشد. فردای آن روز پادشاه پروانگان سایر پروانگان را گرد آورد و گفت: خبر راست بود. پروانگان گفتند: ولی مأمور شما هنوز بازنگشته است. پادشاه پروانگان گریست و گفت: آن را که خبر شد خبری باز نیامد. آن پروانه در آتش شمع سوخته است و خاکستر شده است و همین نشان می‌دهد که آن خبر راست است. پس دستور داد کارشناسان برای تشکیل جلسه اضطراری جمع شوند. 

پروانه کارکشته اول نزدیک پادشاه پروانگان رفت و در گوشش گفت: بنده هم روز قبل آن شمع را دیدم و از آنجا که کارکشته هستم خودم را کنترل کردم و به او نزدیک نشدم، اما خیل پروانگانی را که سوخته و جزغاله شده بودند و دورش ریخته بودند مشاهده کردم، آیا حتما باید تلفات می‌دادیم تا شما صحت خبر را تأیید و تصمیم مقتضی را اتخاذ می‌کردید؟ 

پادشاه پروانگان گفت: بلی. پروانه کارکشته گفت: چرا؟ پادشاه پروانگان گفت: برای شکل گیری حکایت به این قشنگی، با این نتیجه گیری شاعرانه. پروانه کارکشته نگاهی به پادشاه پروانگان کرد و خواست یک چیزی بگوید، اما در نهایت ترجیح داد پایان حکایت به این قشنگی را خراب نکند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->