مشارکت ۲۸۰ هزار نفر در نماز عید فطر مشهد زمان تشییع پیکر دو شهید انفجار کلانتری در مشهد اعلام شد عید فطر، جشن پرنشاط شکرگزاری رهبر انقلاب در خطبه های نماز عید فطر: ماه رمضان یک پدیده توحیدی است| پاسخ ایران به هر شرارتی ضربه متقابل و محکم است+ فیلم اللهُ اَکبَرُ وَ لِلّهِ الحَمد | روایت شهرآرانیوز از اقامه باشکوه نماز عید فطر در حرم مطهر رضوی حال و هوای ویژه حرم مطهر رضوی در آستانه عید سعید فطر (۱۰ فروردین ۱۴۰۴) زیباسازی حرم امام‌رضا(ع) با ۳۰ هزار بوته گل به‌مناسبت عید فطر اعلام روز عید فطر از سوی دفتر آیت‌الله سیستانی میزان زکات فطریه سال ۱۴۰۴ براساس نظر مراجع تقلید اسکان ۱۷ هزار زائر نوروزی در مساجد مشهد تا ۱۰ فروردین ۱۴۰۴ | افزایش ظرفیت اقامت شبانه تا ۵۰ هزار نفر در صورت نیاز خداحافظی مردم روزه دار با سفره‌های افطاری ساده| ای ماه خدا دلمان برایت تنگ می‌شود برگزاری نماز عید فطر در حرم مطهر رضوی به امامت آیت‌الله علم‌الهدی از دعا تا زکات فطریه | اعمال عید فطر و حکمت‌های آن +فیلم اعلام روز عید فطر توسط دفتر آیت‌الله سیستانی عربستان فردا (یکشنبه ۱۰ فروردین) را عید فطر اعلام کرد آیا پرداخت فطریه مهمان به عهده میزبان است؟ برگزاری نماز عید سعید فطر در بیش از ۶۰۰ مسجد مشهد مقدس | مردم ساعت دقیق برگزاری نماز را از مسجد محل خود جویا شوند ویدئو | جزئیات برگزاری نماز عید سعید فطر در تهران اعلام شد هلال ماه شوال با چشم غیرمسلح در شامگاه یکشنبه ۱٠ فروردین ۱۴۰۴ رؤیت می‌شود
سرخط خبرها

ما به قربان تو رفتیم

  • کد خبر: ۲۳۳۹۴۶
  • ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۵
ما به قربان تو رفتیم
حج تمتع می‌روی یک روز بعد از ناهار یکهو روحانی کاروان می‌آید و می‌گوید بروید سنگ جمع کنید، رفتار از این ساده‌تر و معمولی تر؟
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

حج یک کنش و رفتار نمادگرایانه عجیب و غریبی است، لحظه لحظه اش درست عین یک نمایشنامه عجیب وغریب که در تک تک آکساسوار و کنش‌ها و حرکت هایش مفهومی پنهان کرده است و تو هرچه نشانه شناسی ات و آگاهی هایت از این مناسک بیشتر و جزئی نگرتر باشد از این رفتار بیشتر کیفور می‌شوی و به جانت می‌نشیند.

حج تمتع می‌روی یک روز بعد از ناهار یکهو روحانی کاروان می‌آید و می‌گوید بروید سنگ جمع کنید، رفتار از این ساده‌تر و معمولی تر؟ دلهره می‌افتد به جانت که چه اندازه ای؟ و جواب می‌گیری اندازه بادام. بعد یک بطری آب معدنی کوچک می‌آورد بالا و می‌گوید سنگ هایتان به اندازه‌ای باشد که از گلوی این بطری وارد شود و راحت خارج شود. حالا برای چه سنگ جمع کرده ای؟ برای جنگ با شیطان. برای دور کردن ابلیس از وجودت. از خودت. 

 سنگ‌ها را جمع می‌کنی و بعد از مراتبی که گفتنش متن را طولانی می‌کند و خلاصه می‌گویم در منا با کله تراشیده، دو تکه حوله را که همه تعلق و برداشتت از دنیاست بر تن داری و حق نداری ناخن بگیری و عطر بزنی و زیر سقف بروی و در آینه خودت را ببینی. به جمرات می‌رسی و این سنگ‌ها را پرت می‌کنی و باید چشمت ببیند که به دیوار می‌خورد.

با عینک دنیا و زمینی‌ها تو هفت سنگ را به دیوار زده‌ای و برگشته ای، ولی خدا شاهد است وقتی برمی گردی سمت خیمه ات انگار خنجر در جگر دیوی مهیب با خونی سیاه چرخانده ای. جهان زیر پایت گرومپ گرومپ می‌کند و تو حس شوالیه‌ای را داری که از نبردی خون آلود بر‌ می‌گردد.

 بین خودمان باشد ولی غروب‌های عید قربان برای من خیلی گریه دار است، مدام به این روایت فکر می‌کنم و ناخودآگاه اشکم جاری می‌شود؛ می‌گویند ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) که از قربانگاه پایین آمدند به منزل رسیدند، هاجر دلش برای پسر تنگ شده بود و در آغوشش گرفت. اسماعیل در آغوشش بود که چشمش به سرخی زیر گلوی پسرش افتاد. ابراهیم کارد را زده بود و کارد به حکم خدا نبریده بود ولی مالش کارد گلو را کبود کرده بود. می‌گویند هاجر پرسید و اسماعیل گفت.

گفت که قرار بوده قربانی خدا باشد و خدا چیز دیگری مقرر کرد. تاریخ می‌گوید هاجر مکث کرد، بغض کرد و از همین واقعه «نشدن»‌ی که می‌شد بشود دق مرگ شد. مادر است دیگر. من مادری می‌شناسم که طفل شش ماهه اش روی دست شویش. من نمی‌توانم این متن را تمام کنم. یک نفر صدا کنید روضه رباب بخواند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->