نگاهی به گل‌های فرازمینی فوتبال جهان | وقتی توپ فرمان فیزیک را نمی‌برد مذاکرات نظری جویباری با فرهاد مجیدی در بن بست تاریخ و ساعت بازی استقلال و فولاد | آبی‌ها جای اشتباه ندارند گل‌محمدی: استقلال برای غرورش می‌جنگد تاریخ و ساعت بازی پاری سن ژرمن و استون ویلا | حریف انگلیسی پیش روی پاریسی‌ها تاریخ و ساعت بازی بارسلونا و دورتموند | کاتالان‌ها در جستجوی قربانی تازه پایان مسابقات والیبال آقایان جام رمضان مشهد | قهرمانی سورنا در مهران + فیلم نوجوانان ایران در آستانه حذف از جام جهانی ۴۸ تیمی نقش کارتال در سرنوشت فوتبالی امیری استیلی به دنبال مدیرعاملی پرسپولیس موضع گیری تند پرسپولیسی‌ها علیه درویش نتیجه و فیلم خلاصه بازی رفت بایرن مونیخ و اینترمیلان(۱۹ فروردین ۱۴۰۴)| برد بزرگ پسران اینزاگی نتیجه و فیلم خلاصه بازی رفت آرسنال و رئال مادرید(۱۹ فروردین ۱۴۰۴)| پایان رویاپردازی با کارلتو؟ واکنش فدراسیون فوتبال به شایعه حذف تماشاگران از هفته‌های پایانی واکنش مهرداد محمدی به خداحافظی با فوتبال ماموریت مشترک رضاوند و اندونگ| آرش به خط میانی استقلال بازگشت ایوب العملود از ایران رفت! تمرین اختصاصی ۴ استقلالی دعوت منصوریان به کمیته اخلاق عالیشاه زیر تیغ
سرخط خبرها
خاطره‌نگاری با روز‌های خوش فوتبال مشهد در دهه ۶۰ به قلم قاسم زردکانلو

به احترام هواداران بی‌منت

  • کد خبر: ۲۴۰۴۱
  • ۲۸ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۰:۰۸
به احترام هواداران بی‌منت
عکس تیم منتخب خراسان با تعدادی از تماشاگران من را برد به روز‌های قشنگ ورزشگاه پیر تختی (سعدآباد). ورزشگاهی با سکو‌های بی‌رنگ‌ورو و در و دیوار مخروبه امروزش روزگاری نگین انگشتری زیبای ورزش خراسان بود. حیف که این روز‌ها غریبانه‌تر از روز قبل خراب‌تر می‌شود و فریادرسی ندارد. حیف که زنده‌ها به فکر بازسازی و حفظ نماد ورزش خراسان بزرگ نیستند. شاید مرحوم جعفریان، مدیر لایق، و کربلایی حسن و کربلایی اصغر و جمشید ضیایی و نای نای نانای و آقافرمون با دلخوری از بی‌توجهی به این ورزشگاه دلشان بخواهد دوباره زنده بشوند و رونقی دوباره به سعدآباد بدهند تا بچه‌ها در چمن مخمل زمین شماره یک و ۲ از بوی چمن سبز و صافش و فضای قشنگ و درختان قدیمی و هوای پاکش با عشق دوباره پا به توپ شوند. صحبت از لیدر‌ها و این عکس شده است. فوتبال ما در دهه ۶۰ و قبل از آن لیدر نداشت، عاشق داشت. عاشقانی که از خودشان هم خرج می‌کردند و اوقات فراغتشان را در سعدآباد با تماشای تمرین تیم‌های مختلف می‌گذراندند. یاد عسکر ترکه به‌خیر. روحش شاد که آچار فرانسه ورزشگاه بود و کار‌های فنی را انجام می‌داد و هنگام مسابقات از درب ورودی خیابان آبکوه بلیت‌ها را در لیگ قدس و مسابقات دیگر از تماشاگران می‌گرفت و اجازه ورود می‌داد. با کسی هم تعارف نداشت. کسانی که در این عکس جلو بازیکنان نشسته‌اند، همه عاشق بودند. حاجی‌رحمتی که خانه‌اش شب بعضی مسابقات هتل تیم می‌شد، حسین تکمان، حاج‌تقی، علی بابای اوشین که آن موقع دختربچه کوچکی داشت که شبیه اوشین بود و او را با خودش به ورزشگاه می‌آورد، محمد اسمی که انگار سعدآباد خانه دومش بود و هنوز هم هست، آقای سعادت، حاجی فرمون و حاجی دلپاک و..؛ که بیشتر ابومسلمی و بعضی‌ها پیامی بودند. سردمدار پیامی‌ها مرحوم حاج احمد ابوالفضلیان (حاجی انجیر) بود که با ابومسلمی‌ها کری داشت. یا حسن‌آقا نارگیل و خیلی‌های دیگر که همه کمک‌حال فوتبال بودند. هادی مباشری که جوان‌تر بود و در این عکس حضور دارد، به کار طلا مشغول بود. عشق فوتبال او را از کار و زندگی انداخته بود و در مسافرت‌ها دو، سه اتوبوس راه می‌انداخت برای تشویق تیم ابومسلم و منتخب خراسان. پولش را هم از تماشاگران جمع می‌کرد. آن موقع تماشاگران خودشان هزینه می‌کردند. چون کارشان دلی بود. حالا همه چیز فرق کرده است. باید پول بدهی تا تشویق بشوی و پول بدهی تا لیدر‌ها هوایت را داشته باشند و پول بدهی که فحشت ندهند. آن موقع بازیکنان، مربیان، تماشاگران و مدیران همه با عشق به ورزش و فوتبال می‌آمدند، اما حالا فوتبال پولی و سیاسی و مافیایی شده است. افسوس که روزگار فوتبال قشنگ و آدم‌های عاشق تمام شده است. حالا تماشاگر، لیدر، بازیکن و مدیر (نه همه، ولی خیلی‌هایشان) اول حساب می‌کنند چقدر گیرشان می‌آید، بعد هورا می‌کشند و بوق می‌زنند. حالا لیدر‌ها مربی و مدیرعامل عوض می‌کنند و پشت پرده با دلال‌ها و باند‌ها بازیکن جابه‌جا می‌کنند. ورزش و فوتبال مثلا حرفه‌ای شده است، اما ما از حرفه‌ای شدن انتخاب‌های بد داریم؛ بی‌ادبی، توهین، فحاشی، رفتار‌های زشت به‌ویژه در فضای مجازی که بیداد می‌کند. باید یاد بگیریم فوتبال حرفه‌ای را سالم و پاک کنیم و فرهنگ‌سازی کنیم تا در آسیا و جهان بتوانیم رقابت کنیم. یاد محمد بوقی و داریوش بوقی و کاظم و... به خیر. یاد دهه ۵۰ و ۶۰ سعدآباد به خیر. روح همه تماشاگران آن بازی‌ها که آسمانی شده‌اند شاد؛ ازجمله حاج احمد ابوالفضلیان که همیشه زودتر از تیم منتخب تریلی پر از قند و شکرش را در تهران و مازندران که مأموریت می‌گرفت، پارک می‌کرد و با چهره خندان منتظر ما بود. حتی یک‌بار تریلی‌اش را با بارش سرقت کردند. امثال حاج احمد‌ها و آقافرمون‌ها و رحمتی‌ها عاشقان واقعی فوتبال بودند که به تاریخ پیوسته‌اند و فوتبال داستانش عوض شده است.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->