«اضطراب؛ تردید ناباوری و بیم، بییقینی همراه با بدگمانی» اینها بخشی از احساساتی است که دههشصتیهایی که اکنون به میانسالی رسیدهاند، در دوران زندگی تجربه کردهاند.
دههشصتیها همان نسلی هستند که بدیهیترین امکانات امروز، برایشان در دوران کودکی آپشن اضافی محسوب میشد. مانند لوازمتحریر مناسب و حق تفریح و بازی کردن. نسلی که گویا به دنیا آمده بودند تا تمام کودکیشان را صرف مسابقه خواندن کنند و شادی را به آینده موکول نمایند.
نسلی که بدیهیترین امکانات را با ممنوعیتها لمس کرد! برای همین همواره احساساتش بین خواستن و بیم و نگرانی در حال نوسان بود.
این نسل کنکور و رسیدن به دانشگاهها را با رقابت فشرده تجربه کرد به امید ارتقای اجتماعی در آیندهای نه چندان دور، اما با پایان تحصیلات متوجه شد شرایط تغییرات زیادی کرده است.
در شرایط جدید مدارک بالاتر یک گزینه کوچک در میان دهها گزینه بزرگ دیگر برای رشد و ارتقای اجتماعی بود. همین مسئله سبب شد تا این نسل برای بهدست آوردن موقعیت شغلی با یکدیگر وارد رقابتی سخت و حتی بیرحمانه شوند. رقابتی که برای آنهایی هم که توانسته بودند شغل نسبتا مناسبی به دست آوردند همچنان ادامه داشت، زیرا بیم و اضطراب حاکم بر روح این نسل نشان میداد که نمیتوانند با دو دو تا چهارتا کردن آینده را بنگرند.
دههشصتیها نسلی هستند که اضطراب بر آنها فرمان میراند. آنها با بیم نرسیدن، بهدست نیاوردن و از دست دادن بار آمدهاند و انگار با بیم بافته شدهاند. پس نمیتوانند دلی زندگی کنند و دمی را آسوده بگذرانند.
با این حال برای بسیاری از دههشصتیها، کودکیشان تبدیل به نوستالژی شده است. برای همین هست که این روزها فضای مجازی پرشده از نوستالژیبازیهای دهه ۶۰ و به نمایش درآوردن انواع و اقسام وسایل بازی. فیلمها و کارتونهای خاطره انگیز.
این روزها در کنار اخبار گرانی، تورم و تبدیل شدن خرید مسکن و خودرو به آرزو، انتشار مطالبی مبنی برافزایش سن بازنشستگی، کمبود احتمالی امکانات درمانی در دوران کهولت دههشصتیها و دهها مورد دیگر سبب شده تا نسلی که کودکی تا میانسالی را در اضطراب گذرانده آینده را هم وهمآلود تصور کند، اما بهراستی چرا دههشصتیها با وجود سختیهایی که در دوران کودکی متحمل شدهاند، آن دوران را تبدیل به نوستالژی کردهاند؟
واقعیت این است که زمان همیشه زمان از دست رفته است؛ گذشتهای خوش که تنها فایدهاش نمایان کردن مشقتهای اکنون است.
ناامیدی امروز دههشصتیها را حسرت کمال گذشته است که توجیه میکند. زمانه ما را سرخورده، مأیوس و خشمگین میکند، چون میتوانیم آن را با زمانهای دیگر مقایسه کنیم؛ زمانهای عادلانهتر و زیباتر، کاملتر و تجربه شده.
زمانهای که میتوانی بر خلاف آینده با آن گزینشی رفتار کرده و قسمتهای خوشش را دستچین کنی. آری این نسل مضطرب زیسته برای تسکین دردهایش به نوستالژیسازی دوران کودکی و نوجوانیاش روی آورده تا شاید مرهمی بر زخمهای حال و آینده احتمالیاش باشد.