سفر کاروانی به عتبات دوباره آغاز شد چه افرادی بدون فیش می‌توانند به حج بروند؟ ۲۰۰ هزار عمره‌گزار ایرانی تا سال ۱۴۰۵ به عربستان مشرف می‌شوند ۳ ویژه برنامه در پنج شب پایانی ماه صفر در حرم مطهر رضوی برگزار می‌شود یک کاسه نبات زعفرانی به یاد «شهید مصطفی چمران» هم‌زمان با سالروز پایان یافتن محاصره پاوه | نور خورشید پس از گرگ‌ومیش پاوه عوامل هلاکت مردم در گفتار اخلاقی امام حسن مجتبی (ع) مظلومیت و غربت امام حسن (ع) در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین فرحزاد | جلوه کرامت در نهایت غربت درخواست اختصاص اعتبار ویژه از وزیر کشور برای ستاد خدمات زائر در دهه پایانی صفر برپایی بیش از ۷۰۰ موکب برای دهه پایانی صفر در خراسان رضوی | ۵۷۵ موکب در مشهد فعال می‌شوند مشهد میزبان بزرگ‌ترین اجتماع مذهبی ایرانیان در دهه پایانی ماه صفر | تشرف بیش از ۷ میلیون زائر به حرم مطهر امام رضا(ع) + فیلم هزار کاروان پیاده در مسیر مشهدالرضا (ع) برنامه‌ریزی برای خدمات‌رسانی به زائران دهه آخر ماه صفر در خراسان رضوی استقرار ۱۵۰ موکب مردمی در ۵ محور اصلی اطراف حرم امام‌رضا(ع) طی دهه آخر صفر ۱۴۰۴ یادی از شهید مهندس حمیدرضا شریف‌الحسینی | نخبه‌ای که شهید خاک وطن شد راز ماندگاری حال خوش عبادت راهکارهای عملی افزایش حضور قلب در نماز | چگونه در نماز حضور قلب داشته باشیم؟ از فلکه آب تا «الرمادیه ۲» | ناگفته‌های مترجم مشهدی صلیب سرخ در اردوگاه اسرای ایرانی آغاز فعالیت حوزه علمیه خراسان رضوی در دهه پایانی ماه صفر ۱۴۰۴
سرخط خبرها

در تب‌وتاب رفتنم

  • کد خبر: ۳۱۶۰۹۵
  • ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۶
در تب‌وتاب رفتنم
ولادت‌های عزیز شعبان گذشت و من هنوز نتوانسته‌ام خودم را برسانم حرم؛ ما مشهدی‌ها رسم داریم که مناسبت‌ها را کنار اماممان باشیم، ولی نشد.

ولادت‌های عزیز شعبان گذشت و من هنوز نتوانسته‌ام خودم را برسانم حرم؛ ما مشهدی‌ها رسم داریم که مناسبت‌ها را کنار اماممان باشیم، ولی نشد. شب ولادت امام سجاد (ع) سعی کردم به بهانه حضور در انجمن شعری که در حرم برقرار است راهی زیارت شوم، اما نشد. چند روزی می‌شد که بچه تب داشت و نزدیک ولادت حضرت علی‌اکبر (ع) دلم بدجور هوای زیارت کرده بود. استامینوفن جواب نداد به پاهایش حنا و سرکه کشیدم، پاهاش که خنک‌تر شده بود شروع کردم به بوسیدنشان، اما وروجک با حال خرابش گفت: مامان نبوس پرتقاله!

پاهایش به‌خاطر حنا رنگ پرتقال شده بود. دستمال خیس را آغشته کردم به سرکه و گذاشتم روی سرش ولی تاب نمی‌آورد. رفتم به شب عاشورا. بیمار مصلحت عاشورا اگر تب داشته آبی در کربلا نبوده که تبش را پایین بیاورند. همان‌طور که اشک از گوشه چشمم سرازیر شد دعای نور را زمزمه می‌کردم. مادرشدن هم حال عجیبی است ها! 

بعد همین مادرشدن با تمام سختی‌هایش برای بار دوم و سوم هم می‌شود آرزو، قدرت و حکمت خداست و ما بی‌خبریم. تصور کردم که مثل همیشه ورودی شیرازی ایستاده‌ام و اذن دخول می‌خوانم که زنی عراقی شکلات نعنایی را می‌آورد نزدیک و کامم را خنک می‌کنم به عطر نعنا.

وارد حرم شدم و مثل مهمان‌ها وارد چایخانه رضوان، جمع خادمان چایخانه همیشه باصفاست و دسته‌جمعی زمزمه می‌کنند؛‌ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم... توی صف طویل چای می‌ایستم و چای و شیرینی‌ام را می‌گیرم و به گوشه‌ای می‌روم و چای و شیرینی را که خوردم راهی صحن انقلاب می‌شوم و از همانجا به صف طویل زیارت ضریح می‌روم. زیارتنامه می‌خوانم و اشک می‌ریزم. قدم برمی‌دارم و صلوات می‌فرستم و ولادت مولودان شعبان را به امام هشتم (ع) تبریک می‌گویم.

نزدیک ضریح که می‌شوم بعد از عرض احترام چشمم می‌افتد به قاب عکس رئیس‌جمهور شهید و باز هم با دلی سوخته برایشان فاتحه می‌خوانم. با هدایت چوب‌پر‌ها از سمت دیگر صحن خارج می‌شوم. باید زودتر به خانه برگردم، چون دخترکم تب دارد. افکارم را از خیالات دور می‌کنم و چشم‌های خیس اشکم را باز می‌کنم و می‌بینم زیارت دلی‌ام تمام شده و وسط خانه کوچکمان نشسته‌ام و تب بچه را بررسی می‌کنم که پایین آمده.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->