انتشار فهرست ۱۰۰ فیلم برتر دهه ۱۹۷۰ میلادی سینما با یک فیلم ایرانی نتفلیکس فیلم هیجان‌انگیز «فرانکنشتاین» را اکران می‌کند طراح لوگوی «۰۰۷» جیمز باند درگذشت رمان «دیوید کاپرفیلد» ترجمه مسعود رجب‌نیا به چاپ سیزدهم رسید آغاز فیلمبرداری فیلم جدید جوئل کوئن در اسکاتلند پخش دوبله فارسی «جاده یخی انتقام» در شبکه نمایش خانگی قاتل «متیو پری» در دادگاه مجرم شناخته شد دوبله فیلم ترسناک «آلوده» برای پخش از تلویزیون مستند «آقای نخست‌وزیر» روی آنتن + زمان پخش وحید تاج و حسام‌الدین سراج در قونیه | حضور گسترده خوانندگان ایرانی در فستیوال بین‌المللی «دولت عشق» در قونیه پژمان بازغی و منوچهر هادی در تیم فوتسال ستارگان هنر ایران + عکس انتشار ۲ آلبوم موسیقی «بانگ عشق» و «کیکاوس» آوازخوانی حسام‌الدین سراج در مراسم تشییع استاد فرشچیان + فیلم فیلم «خرگوش سیاه، خرگوش سفید» شهرام مکری در جشنواره بوسان ثبت «روز عکاسی» در تقویم ایرانی با درنظر گرفتن یک دوره تاریخی بومی بازیگر نقش جایگزین مصطفی زمانی در نسخه آمریکایی سریال «یوسف پیامبر» چه کسی است؟ + عکس و بیوگرافی
سرخط خبرها

یادی از «احمد فخر صباحی»، کارگردان و برنامه‌ساز مشهدی رادیو و تلویزیون

  • کد خبر: ۳۲۰۸۲۲
  • ۱۹ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۲
یادی از «احمد فخر صباحی»، کارگردان و برنامه‌ساز مشهدی رادیو و تلویزیون
یادی از «احمد فخر صباحی»، بازیگر، کارگردان و برنامه‌ساز مشهدی رادیو و تلویزیون که ۱۸ اسفند ۱۳۹۹ درگذشت.

به گزارش شهرآرانیوز؛ از همان نخستین نت‌های تیتراژ سریال روی تصایر سیاه و سفید و سرخی که مارش وحشت می‌زدند، می‌شد فهمید با یک اثر جنایی نفس‌گیر رو‌به‌روییم. سروان محمدی (عبدالرضا اکبری) تا آن روز پرونده‌های زیادی را زندگی کرده بود. اما این بار، باید پیگیر قتل نوازنده ارکستری می‌شد که جسد سوخته‌اش به زحمت میان انبوه زباله‌ها قابل تشخیص بود.

 توی آن قسمتی که سروان محمدی، جسد دخترش را توی صندوق عقب اتومبیل پیدا کرد، «مزد ترس» میخ ماندگاری‌اش را میان سریال‌های تلویزیونی کوبید. نقطه عطف پرکششی که نه‌تنها مسیر داستان را تغییر داد که تماشاگران سریال را بی‌پلک زدن، به دیدن باقی ماجرا ترغیب می‌کرد.

روزی که سرنخ‌ها به سرانجام داستان رسید و قاتل ماجرا موفق شد از چنگ نیرو‌های پلیس فرار کند، تابوی شکست‌ناپذیری پلیس مقابل خلاف‌کاران در سریال‌های تلویزیونی شکسته شد. قاتل باهوش، مرموز و خطرناکی که ایفای نقش او برعهده کسی نبود جز احمد فخر. بازیگر مستعد و جوان مشهدی.

مشهد، اصفهان و ایتالیا

اوایل دهه ۴۰، احمد فخر یک جوان هجده نوزده ساله برومندی بود که می‌خواست با دیپلم علوم طبیعی، دانشجوی پزشکی شود. از بد یا خوب روزگار، اصفهان قبول شد. هم علاقه‌اش را داشت، هم استعدادش را. دو سالی را هم به هر زحمت بود دشواری مسیر مشهد تا اصفهان را به جان خرید و راهش را ادامه داد، اما بالاخره یک جایی در سال سوم پزشکی، دیگر نتوانست حریف غصه توی چشم‌های پدر و مادرش بشود.

 مادری که هر بار کاسه آب را پشت سرش می‌ریخت و از لای قرآن، یک ورق صدقه بیرون می‌کشید برای رفع بلا، با چشم‌های مضطرب و ملتمس تمنا می‌کرد قید این رفت و آمد‌ها را بزند و این‌قدر او را چشم‌به‌راه جاده‌ها تنها نگذارد. احمد بالاخره دست تسلیم بالا برد و از سروکله زدن با مبانی پزشکی، متمایل شد سمت مدرسه عالی تلویزیون و سینما.

کارشناسی‌اش که تمام شد، برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد، نگاهش را دوخت به سیاهی بی‌نهایت آسمان. عاشق ستاره‌ها بود. توی دنیای هزار نقش احمد، از پزشکی تا هنر و ستاره‌شناسی، می‌شد عاشقی کرد و خواند و آموخت. پس ناباورانه سر از رشته نجوم درآورد. بعد کارشناسی ارشدش که تمام شد دیگر برای خودش مردی شده بود. 

این بار، نه فقط راه جاده که از مسیر آسمان، خانه را به مقصدی دور ترک کرد. جوانی که تا دیروز قید پزشکی اصفهان را زده بود، حالا به مقصد ایتالیا پرواز می‌کرد برای تحصیل در مقطع دکترای رشته فلسفه. شیفتگی او به آموختن و مطالعه، تمامی نداشت. فرصتی که در مهد هنر و فلسفه، او را ترغیب کرد تا هم‌زمان در مقطع کارشناسی، نقبی نیز به الهیات بزند و نیم نگاهی به عالم ادیان داشته باشد.

رادیو، تئاتر و تلویزیون

او بالاخره به ایران برگشت و بعد از گشت‌و‌گذار در عالم فلسفه و الهیات و ستاره‌شناسی، دوباره برگشت به عالم هنر و یک‌راست بعد سربازی سر از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی درآورد. فعالیت در رادیو، همچنان که با نویسندگی و اجرا و کارگردانی همراه بود، اما در نهایت محل امرار معاش احمد به شمار می‌آمد و آنچه او را به فضای فعالیت‌های هنری گره می‌زد و روح بی‌قرارش را آرام می‌کرد، تجربه بازیگری بود.

بازیگری که با صحنه تئاتر آغاز شد و به تله تئاتر‌های تلویزیونی کشیده شد. اولین بار او را در قاب تلویزیون «از پشت شیشه‌های مه‌آلود» دیدیم. تله تئاتری که آن روز‌ها بازار داغی داشت و بیشتر بازیگر‌ها از محل هنرنمایی در این ژانر نمایشی، توانمندی‌های خود را به طیف‌های مختلف مخاطبان ثابت می‌کردند.

هنر بازیگری‌اش را که به رخ اهالی دنیای تصویر کشید، راهش به سریال‌های تلویزیونی باز شد. سریال‌هایی نظیر «حمزه علی‌خان» و «کمند خاطرات» و «یار در خانه» و «اسب سهراب». تا اینکه با حضور در سریال «مزد ترس»، در یاد‌ها ماندگار شد. درست همان وقتی که با صدایی کشیده می‌گفت: «به! خدمت کارگاه محمدی رسیده بودم اما.»

پاییز، پژمردگی و پریدن

سال‌۱۳۹۹ است و کرونا رمق کادر درمان را گرفته. مابین پرشمار بیمار گرفتار کووید، احمد فخر که صحیح و سالم توی خانه، زندگی‌اش را می‌کرد، با یک افزایش فشارخون ناگهانی، کارش کشید به بیمارستان و از میان هنر و بازیگری و نقاشی و خوش‌نویسی، افتاد روی تخت‌های سرد بیمارستان و سه‌ماهی را در بدترین احوالاتی که همه دلهره گریز از کرونا داشتند، میهمان کادر پزشکی بیمارستان قائم شد.

حال و روزش تعریفی نداشت، اما بالاخره حکم ترخیصش آمد و رفت خانه و با دست‌های پرمهر همسرش، نیره سادات رضوی، جان دوباره به رگ‌هایش دوید. کم‌کم داشت رنگ‌و‌رو باز می‌کرد و می‌شد همان احمد سرحال و خوش‌انرژی که این بار با ناراحتی در ناحیه کیسه صفرا به بیمارستان برگشت. 

دوباره همان بیمارستان و همان تخت‌های ناخوشی. توی ایام بستری، تمام سال‌های رونق و جوانی‌اش از مقابل چشمانش می‌گذشت. سال‌هایی که با رضا صابری روی صحنه می‌رفت و روزگاری با قامتی رشید و برنا میزبان بازیگرانی بود که برای اکران فیلم‌هایشان به مشهد می‌آمدند و روی سن سینما با آنها گفت‌و‌گو می‌کرد. اهالی فرهنگ و هنر شهر یکی یکی به ملاقاتش می‌آمدند. 

همه نفر به نفر می‌آمدند و آرام آرام اشک‌هایشان را پنهانکی از گوشه چشم‌ها می‌گرفتند و ناباورانه به پژمردن مردی نگاه می‌کردند که روزگاری، از حرفه‌ای‌ترین هنرمندان این شهر بود. او، اما سکوت بود و سکوت. درست مثل آخرین نمایشش «ماه پرَی» که پس از اجرا در مشهد داشت مهیای حضور در سالن‌های نمایش تهران می‌شد. نمایشی که هیچ دیالوگی در آن نداشت و دو ساعت تمام روی صحنه می‌رفت. 

همسر احمد با تمام توان برای بهبود حال او تقلا کرد، اما سرنوشت آن چیزی نبود که بشود با آن دست‌به‌گریبان شد. کمتر از دو هفته به آغاز سال نو مانده بود که بالاخره احمد از همه چیز دست کشید و در روز‌های پایانی سال‌۱۳۹۹، برای همیشه از میان ما رفت و نماند تا شکفتن دوباره درختان را به تماشا بنشیند. امروز چهارمین سالروز درگذشت اوست.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->