۳ ویژه برنامه در پنج شب پایانی ماه صفر در حرم مطهر رضوی برگزار می‌شود یک کاسه نبات زعفرانی به یاد «شهید مصطفی چمران» هم‌زمان با سالروز پایان یافتن محاصره پاوه | نور خورشید پس از گرگ‌ومیش پاوه عوامل هلاکت مردم در گفتار اخلاقی امام حسن مجتبی (ع) مظلومیت و غربت امام حسن (ع) در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین فرحزاد | جلوه کرامت در نهایت غربت درخواست اختصاص اعتبار ویژه از وزیر کشور برای ستاد خدمات زائر در دهه پایانی صفر برپایی بیش از ۷۰۰ موکب برای دهه پایانی صفر در خراسان رضوی | ۵۷۵ موکب در مشهد فعال می‌شوند مشهد میزبان بزرگ‌ترین اجتماع مذهبی ایرانیان در دهه پایانی ماه صفر | تشرف بیش از ۷ میلیون زائر به حرم مطهر امام رضا(ع) + فیلم هزار کاروان پیاده در مسیر مشهدالرضا (ع) برنامه‌ریزی برای خدمات‌رسانی به زائران دهه آخر ماه صفر در خراسان رضوی استقرار ۱۵۰ موکب مردمی در ۵ محور اصلی اطراف حرم امام‌رضا(ع) طی دهه آخر صفر ۱۴۰۴ راز ماندگاری حال خوش عبادت راهکارهای عملی افزایش حضور قلب در نماز | چگونه در نماز حضور قلب داشته باشیم؟ از فلکه آب تا «الرمادیه ۲» | ناگفته‌های مترجم مشهدی صلیب سرخ در اردوگاه اسرای ایرانی آغاز فعالیت حوزه علمیه خراسان رضوی در دهه پایانی ماه صفر ۱۴۰۴ مشهد؛ میزبان همایش «هوش مصنوعی و اعتاب مقدسه» برپایی بزرگ‌ترین موکب آستان قدس رضوی برای خدمت به زائران امام رضا (ع) در دهه پایانی ماه صفر ۱۴۰۴ اجرای برنامه فرهنگی در میدان شهدا و چهارراه دانش مشهد در دهه آخر صفر ۱۴۰۴ تاریخ شهادت امام حسن مجتبی (ع) هفتم یا ۲۸ ماه صفر است؟
سرخط خبرها

امام پابرهنه‌ها

  • کد خبر: ۳۳۶۴۰۸
  • ۱۳ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۶
امام پابرهنه‌ها
آدم موقع غرق شدن به هرچه امید دارد، دست دراز می‌کند. دست دراز کردم و آخرین لنگر را گرفتم؛ ضریح را.

گم شدم؛ توی شلوغی بی‌رحم آن سالگرد مثل یک ماهی توی دریای جمعیت گم شدم و جمعیت داشت مثل رودخانه‌ای که دهانش کف کرده باشد، این‌طرف و آن‌طرف می‌رفت و مرا با خودش می‌برد.

سیل جمعیت که آرام شد، تازه فرصت کردم گریه کنم. برای منِ هفت‌ساله این‌همه صورت غریبه، خیلی ترسناک بود؛ مثل دریایی بود که قایقی را به‌سختی تکان می‌دهد. هیچ دریایی چوب خشک را غرق نمی‌کند، اما طوری درهم می‌شکندش که دیگر قایق نیست، تخته‌پاره است. انگار قیامت شده و همه‌چیز به شکل اول خود برمی‌گردد.

پشت‌سرم، اما ضریح بود؛ یک ضریح آلومینیومی چرک‌مرده که هیچ ظرافتی نداشت و شبکه‌های چهارگوشی بدون طرح آن را تشکیل می‌دادند. همین تصویر بی‌روح تنها صورتی بود که می‌شناختم.

آدم موقع غرق شدن به هرچه امید دارد، دست دراز می‌کند. دست دراز کردم و آخرین لنگر را گرفتم؛ ضریح را.

پدرم در آن شلوغی مرا پیدا کرد، توی بغل تنها کسی که می‌شناختم؛ همان آشنایی که پیدا کرده بودم. از آن روز دیگر امام‌خمینی برایم آدم دیگری شده بود.

پیش از آن امام خمینی برای من نقاشی سیاه‌وسفید مداد خورده‌ای بود که توی قاب نازک چوبی و ارزان‌قیمتی سال‌ها گوشه خانه پدربزرگ زندگی می‌کرد، با آرم و نوشته‌ای که به عمواحمد مربوط می‌شد و هدیه‌ای بود از طرف سپاه اصفهان؛ همان عمواحمدی که توی خاک عراق امانت بود؛ همان عمواحمدی که اولین بار توی همان مرقد امام دیدمش.

مصطفی پیش از من عمواحمد را دید. ما توی صحن حرم نشسته بودیم و پدرم رفت که عمواحمد را بیاورد. من پشت به ضریح نشسته بودم و پدرم عمواحمد را از گریه‌های دم ضریح کنده و آورده بود سمت ما که مصطفای رو به ضریح، اول او را دید.

توی حرم امام پابرهنه‌ها، پابرهنه راه می‌رفت و هرچه پدرم اصرار می‌کرد کفش‌های اضافی‌اش را به او بدهد، زیر بار نمی‌رفت. انگار تعمدی برای این پابرهنگی داشت، انگار برای غریبه‌هایی که از عراق رها شده بودند، امام تقدس بیشتری نسبت‌به ما داشت.

امام برای من خیلی چیز‌ها بود؛ جماران بود، دعا‌های توسل و کمیل مسجد محله بود که در ایام بستری شدنش می‌خواندیم، گریه‌های صبح زود مادرم بود در نیمه خرداد، دیوان شعر آدمی بود که از مسجد و از مدرسه بیزار شده، اما امام‌ترین تصویر من از او گلزار شهداست. من امام را نه توی جماران امروز پیدا می‌کنم، نه توی مرقد مفخر و نه توی کتاب‌ها، امام نوشته روی تمام سنگ‌قبر‌ها در گلزار شهداست.

بچه‌های امام‌خمینی را توی مقبره شهدای گمنام پیدا می‌کنم؛ همان‌هایی که روی سنگشان نوشته شده است: «فرزند روح‌ا...». آنها بهترین آینه‌داران امام هستند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->