توقیف خودروهای خبرساز جاده هراز + فیلم پیامک جعلی مامور پست قلابی ۲۰۰ میلیون تومان برای شهروند کرمانی آب خورد پلیس تهران به قلدری ۴ شرور قمه‌به‌دست پایان داد دستگیری ۸۱۵ قاچاقچی سوخت و توقیف ۱۷ هزار خودرو ۱۲ مصدوم در پی تصادف زنجیره‌ای در محور ملک آباد به مشهد (۲۹ مرداد ۱۴۰۴) سالاری: صندوق تأمین اجتماعی در آستانه نابودی است اگر اصلاحات اساسی انجام نشود آخرین جزئیات از وضعیت پرونده امیر تتلو اسامی واجدین دریافت وام ازدواج فرزندان بازنشستگان کشوری اعلام شد+لینک سامانه ما آماده نیستیم گام مهم استان تهران در راستای کاهش آلودگی هوا | ورود بیش از ۲۰۰ اتوبوس برقی به ناوگان حمل و نقل عمومی محور حادثه‌خیز مشهد–چناران ایمن شد| تعریض محور مشهد–گلبهار با ثبت تردد ۱۱۰ هزار خودرو به مراحل پایانی رسید صحبت‌های مدیرعامل تأمین اجتماعی درباره برداشت ۱۶۰۰ میلیارد از جیب بازنشستگان +فیلم  واریز حقوق بازنشستگان لشکری (۲۹ مرداد ۱۴۰۴) | یک میلیون تومان به حساب پشتیبان واریز شد مرمت بناهای تاریخی - گردشگری سبزوار برای حفظ توسعه پایدار ضروری است اطلاعیه تأمین‌اجتماعی در مورد حقوق مردادماه ۱۴۰۴ بازنشستگان و مستمری بگیران ۱۵۰۰ دانش آموز سمپادی تحت حمایت کمیته امداد سیل روستایی در شمال‌غرب پاکستان را «ظرف چند ثانیه» ویران کرد اعلام محدودیت‌های ترافیکی در محور‌های استان مازندران در تعطیلات پایان مرداد ۱۴۰۴ پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (چهارشنبه، ۲۹ مرداد ۱۴۰۴) | تداوم روند افزایش دما تا ۷۲ ساعت آینده ۱۰۰ هزار زائر پیاده امام‌رضا (ع) وارد مشهد شدند (۲۹ مرداد ۱۴۰۴) میزان «نیترات» آب‌های بسته بندی مشخص شد موزه «زنان در دفاع مقدس» تا پایان سال در تهران رونمایی می‌شود آغاز به‌کار موکب سلامت شهدای شاهنامه در روز‌های پایانی ماه صفر (۲۹ مرداد ۱۴۰۴) شاخص UV چیست و چرا باید روزانه آن را رصد کنیم؟ | سوختگی ارغوانی مهلت ثبت نام سرویس مدارس تا نیمه شهریور ۱۴۰۴ تمدید شد آخرین مهلت انصراف پذیرفته‌شدگان نهایی دانشجومعلمان، امروز (۲۹ مرداد ۱۴۰۴) امضای تفاهم نامه ۳۰ روزه بیمه معلمان مدارس غیردولتی در هفته آینده (۲۹ مرداد ۱۴۰۴) مخالفت شدید پلیس راهور مشهد با قطع برق در بزرگراه‌ها
سرخط خبرها

ما مردمانی ریشه در خاکیم

  • کد خبر: ۳۴۸۳۱۷
  • ۰۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۳:۲۷
ما مردمانی ریشه در خاکیم
‌نمی‌دانم اسمش را چه بگذارم! دل‌بستگی یا وابستگی. هرچه هست من به این خاک سنجاق شده‌ام. ما را «نسل سوخته» هم لقب داده‌اند، اما من می‌گویم نسل دل‌سوخته وطن.
شبنم کرمی
نویسنده شبنم کرمی

‌نمی‌دانم اسمش را چه بگذارم! دل‌بستگی یا وابستگی. هرچه هست من به این خاک سنجاق شده‌ام. ما را «نسل سوخته» هم لقب داده‌اند، اما من می‌گویم نسل دل‌سوخته وطن. هرجا که باشم و هرکسی هرچه بگوید من دلم برای سرزمین سبز و سفید و سرخم پرمی‌کشد و آن را با هیچ بهشت هفت‌رنگی عوض نمی‌کنم.

نیاکانم، پدرم، من و فرزندانم و ... هزار‌ها سال و قرن‌ها برای ایرانمان به بهای جانِ شیرین جنگیده‌ایم و می‌جنگیم و آزادی و آبادی این دیار آزاده‌پرور با فرهنگی دیرینه را، با رفاه ساختگی بیگانگان تاخت نزده و نمی‌زنیم.

سی‌واندی سال پیش در میانه دهه ۶۰ خورشیدی و بحبوحه جنگ تحمیلی صدامیان علیه ایران، پدرم که معلم بود به اتفاق تعدادی از شاگردانش مانند بسیاری از مردان این سرزمین، داوطلبانه راهی جبهه شدند تا جانانه از خاک و ناموس خود دفاعی مقدس را در پیش گیرند.

آن روز‌ها من و برادرم کم‌سن‌وسال بودیم و مادرم که آموزگار بود ضمن حفظ سنگر علم و دانش برای آگاهی فرزندان این مرز و بوم، زیر سایه بمب و موشک‌باران‌های شهر کرمانشاه که آن روز‌ها باختران نام گرفته بود، در غیاب همسر از فرزندان و خانه و زندگی‌اش هم مراقبت می‌کرد.

زمستان سال‌۱۳۶۵ پدر در جبهه سردشت و ارتفاعات پربرف آن منطقه مجروح شد و به‌دلیل انباشت چندین متر برف نتوانست به پشت خط بیاید و ما را از وضعیت خود خبردار کند. بیش از یک ماه تا زمانی که یکی از هم‌رزمانش توانست از کوه پایین بیاید و از طریق تلفن همسایه ما را از زنده بودن پدر مطلع کند این بی‌خبری کُشنده ادامه یافت.

مفقودی پدر در زمستان‌های سخت آن سال‌ها، بمب و موشک‌هایی که بی‌امان و ناجوانمردانه شهر‌ها را نشانه می‌رفت و بر سر مردم فرو می‌ریخت، کمبود سوخت و ملزومات و ارزاق و به تبع شرایط جنگی دل مادرم را تنگ‌تر می‌کرد.

آن شب تا صبح برف بارید و مادرم نخوابید، خانه حیاط‌دار و شمالی بود، مادر تمام شب تلاش می‌کرد با پارو کردن مرتب و باز نگه داشتن مسیری باریک تا پشتِ در، از بسته شدن مسیر خروجمان از خانه جلوگیری کند. اما توان فروانداختن برف بام را در خود نمی‌دید. با نگرانی به سقف چشم می‌دوخت و ترس سنگین شدن برف و آسیب به آن را می‌شد در چشمانش دید. نیمه‌های شب صدای خِرخِر کشیده شدن پارو بر پشت‌بام و فرو افتادن کپه‌های سنگین برف داخل حیاط سبب شد سری به بالا بزند.

دو نفر از آقایان همسایه در آن نیمه‌شب یخبندان و برفی در حال پاک کردن برف پشت‌بام خانه ما بودند تا مبادا کمبود حضور پدر را احساس کنیم. روز بعد وقتی مادرم مدرسه بود همسایه دیگری یک پیت نفت را که سهمیه خانواده خودش بود به در خانه ما آورد و وقتی در آهنی خانه را که یخ زده بود به سختی باز کردم بامهربانی گوشه حیاط گذاشت و رفت.

آن روز‌ها بیشتر نان لواش پخت می‌شد و پس از ساعت‌ها که در صف می‌ایستادیم نهایتا ۱۰ عدد نان نصیبمان می‌شد. با این شرایط، بعضی خانم‌های همسایه چندروز درمیان، به‌خاطر اینکه مادرم پس از برگشت از محل کار مدت زیادی از خانه بیرون نماند نیمی از نان‌هایی را که به‌سختی می‌خریدند درِ خانه ما می‌آوردند.

آن روز‌ها این همدلی‌ها و محبت‌ها به‌قدری دل‌نشین بود که سرمای زمستان، دل‌تنگی دوری از پدر و سختی و نگرانی ناشی از جنگ را برایمان هموار می‌کرد.

سال‌ها از آن روزگار گذشته است و نسل‌ها نو شده‌اند، نسل Z، آلفا، بتا و...، اما باوجود آنچه درباره آنها گفته می‌شد و مشکلات فراوانی که در این ایام از سر گذرانده و می‌گذرانیم، در جنگ تحمیلی دوازده‌روزه دوباره شاهد همدلی و هم‌بستگی مردم ایران‌زمین بودیم که بازهم دلگرمی و جوانه زدن امید را به وجودمان هدیه کرد.

حالا می‌توانیم بدون دل‌نگرانی از افسانه به‌نظر رسیدن، از داستان‌های مهرورزی و وطن‌دوستی مردم سرزمینمان در دوران هشت سال دفاع مقدس برای فرزندانمان بگوییم و به این ملت و میهن گران‌قدر همچنان افتخار کنیم.

دلمان قرص شد که این مردم از هر قشر و آیینی، همان ملت همیشه در صحنه‌ای هستند که همواره باید قدردان و حافظ مهر و میهن‌پرستی بی‌پیرایه و بی‌منتشان باشیم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->