اهلبیت (ع)، تجلیگاه صفات الهی بر روی زمین هستند و همانطور که خدای تعالی یک رحمت عام و یک رحمت خاص به مؤمنان دارد، در مورد اهلبیت (ع) هم همین موضوع صادق است. در باب لطف ویژه خداوند به مؤمنان در روایات آمده است: «اذا ارادا... بعبد خیرا فقه فی الدین»؛ یعنی هنگامی که خداوند خیر بندهای را بخواهد، او را در دین فهیم و عمیق میکند یا در جای دیگر میخوانیم: «اذا ارادا... بعبد خیرا قذف فی قلبه حب الحسین علیهالسلام»؛ وقتی خدا بخواهد بندهای را به مقام ویژهای برساند، عشق به امامحسین (ع) را در دلش میاندازد.
اینها نمونههایی از رحمت خاص الهی است که تنها نصیب عدهای میشود. امام علیبنموسیالرضا (ع) نیز این رحمت ویژه را به برخی بندگان عطا میکنند. اما این افراد چه کسانی هستند؟ چگونه میتوان مشمول این عنایت خاص شد؟ در این یادداشت، با نقل داستانی واقعی و شنیدنی از زبان آیتا... وحید خراسانی، به این پرسش پاسخ میدهیم.
آیتا... وحید خراسانی، از مراجع عظام تقلید، داستانی را از زندگی عالم بزرگ، شیخ حبیبا... گلپایگانی، نقل میکند که نشاندهنده عنایت ویژه امام رضا (ع) به دوستان صمیمی خود است. شیخحبیبا... در زمان حیاتش در مشهد مقدس به دست شفابخش معروف بود. هر بیمار لاعلاجی به او مراجعه میکرد، با نگاهی یا دستی که بر بیمار میکشید یا نحوهای دیگر از ارتباط، شفا مییافت. این موضوع درمیان مردم مشهور شده بود و بسیاری از آنها کنجکاو بودند که راز این قدرت از کجا سرچشمه میگیرد. پس از اصرارهای فراوان، شیخحبیبا... سرانجام راز خود را برای یکی از نزدیکانش فاش کرد.
او گفت: «من چهل سال از عمرم را هر شب بالای سر امامرضا (ع) نماز شب خواندم. این حضور مداوم و رفاقت با حضرت، بخشی از زندگیام شده بود. اما روزی بیمار شدم، آنقدر که دیگر نمیتوانستم از خانه بیرون بروم و به حرم مشرف شوم. دلتنگی حرم، بیش از بیماری، مرا رنج میداد. چهل سال هر روز در حرم بودم و حالا نمیتوانستم حتی قدمی بردارم.» او ادامه داد: «در بستر بیماری، یک شب از شدت دلتنگی و خستگی، رو بهسوی حرم، با حضرت درددل کردم. به آقا گفتم: آقاجان، این رسم رفاقت است؟ من عمری در حرم شما بودم، چیزی جز دیدار دوبارهتان نمیخواهم. اگر شفایم را میخواهم، برای این است که باز کنار ضریح زیبایتان باشم. آیا مرا فراموش کردهاید؟»
شیخحبیبا... میگفت: «مدتی از این نجوا گذشت. در همان بستر بیماری، زمانی که کسی کنارم نبود، ناگهان در خانه باز شد و آقایی نورانی وارد شدند. کنار بستر من نشستند و فرمودند: شیخحبیبا...، ما تو را فراموش نکردهایم. نیاز بود مدتی در این حال بمانی.
سپس دستهگلی به من دادند و گفتند: این را بگیر و بو کن. وقتی آن گل بهشتی را بو کردم، انگار تمام بیماریهایم از بدنم خارج شد. دستم به آن گل برخورد کرده بود و از آن روز، هر بیماری که به من مراجعه میکرد، با تماس دستم شفا مییافت.» امام رضا (ع) پس از این دیدار، از خانه شیخ رفتند، اما اثری که از آن دستهگل بهشتی در دست او باقی مانده بود، تبدیل به قدرتی شفابخش شد. این داستان نشان میدهد که عنایت خاص امامرضا (ع) تنها نصیب کسانی میشود که رفاقتی عمیق و صمیمانه و رابطهای مستمر با حضرت داشته باشند.
عنایت عام امامرضا (ع) همواره شامل حال همه زائران و نیازمندان میشود، حتی اگر کسی سالها به حرم نیامده باشد و ناگهان در گرفتاری بگوید «یا امامرضا! کمکم کن»، حضرت به یاریاش میشتابند. اما عنایت خاص، داستان دیگری دارد. برای رسیدن به این مقام، باید رفیق صمیمی حضرت شد؛ باید «امامرضایی» زیست. این رفاقت با حضور مداوم در حرم، با نجوا و درددل کردن با حضرت و با زندگیای که رنگوبوی رضوی داشته باشد.
به دست میآید. داستان شیخحبیبا... گلپایگانی درس بزرگی به ما میدهد. او با چهل سال حضور و رفاقت با امام رضا (ع)، به مقامی رسید که دستش شفابخش شد. این رفاقت، درهایی را به روی او گشود که شاید آرزوی بسیاری از ما باشد، پس بیاییم ما نیز در مسیر این رفاقت قدم برداریم. شاید روزی ما هم مشمول عنایت خاص حضرت شویم و درهای رحمت ویژه ایشان به رویمان باز شود. از خداوند متعال میخواهیم که این توفیق بزرگ نصیب همه ما شود.