180سال پیش وقتی لوئی داگر شیوه عملی عکاسی داگرئوتیپ را اختراع کرد شاید هیچ وقت فکر این را نمی کرد که آن اختراع و هزینه های سنگین و غیر دسترس بودنش برای عموم مردم ، روزی برسد که هر خانه و خانواده یک دوربین عکاسی برای خود داشته باشد و حتی فراتر از آن، هر فرد یک دوربین عکاسی در جیبش داشته باشد.
فراگیر شدن صنعت عکاسی امروزه کار را تا جایی پیش برده است که هر کسی یک دوربین عکاسی چند اینچی در دستان خود به همراه دارد ولی آیا این امر موجب این می شود که هرکسی اسم خود را عکاس بنامد. مطمئنا صرف گرفتن چند عکس سلفی و خانوادگی یا چند نمای منظره با دوربین تلفن همراه و یا دوربین دیجیتال عکاسی ، لقب عکاس را به کسی اضافه نمی کند و چه بسا بسیارند افرادی که با توهم شهروند خبرنگار این روزها حسابی مزاحم کار عکاسان خبری می شوند، عکس ها و فیلم های موبایلی که بیشتر آن ها هیچ بازدید کننده ای نداشته و بعد از چند روز از حافظه تلفن همراه پاک می شوند و هیچ اثری از آن ها باقی نمی ماند. در این 180سال ، صنعت و هنر عکاسی فراز و نشیب های زیادی را پشت سر گذرانده است. از دوربین های سنگین وزنی که در سال های ابتدایی ظهور عکاسی با ابعاد بزرگ روی سه پایه های سنگین تر درخیابان ها از سوی چندین نفر برای ثبت یک عکس جابه جا می شد تا امروز که دوربین هایی با وزن کمتر از 500گرم تولید شده است، از نگاتیوهای گران قیمت تا تراشه های میکرو و کارت حافظه هایی با قابلیت ذخیره هزاران عکس. در این سال ها عکاسان خیلی زیادی بوده اند که توانسته اند با ثبت یک عکس اتفاقات بزرگی را رقم بزنند، جلوی فاجعه ای را بگیرند ، جنگی را پایان دهند ، حادثه ای را برای همیشه در ذهن ها ماندگار کنند یا از یک بحران انسانی جلوگیری کنند و با عکس هایشان صدای مردم ستم دیده در سراسر دنیا باشند. عکاسانی که جان و دوربینشان را کف دست گرفتند و در خطوط مقدم جنگ و بحران لحظاتی را ثبت کردند که دیدنشان لرزه بر اندام هر انسان آگاهی می اندازد. عکاسانی که در دل حوادث پا به پای مرگ دویده اند و با مرگ دست و پنجه نرم کرده اند و راوی قصه هایی تلخ از زندگی انسان های محروم بوده اند. کسانی که بعد از ترک موقعیت های عکاسی و بعد از چاپ عکس هایشان آثار سخت و تلخ روحی و روانی آن وقایع، سال های سال و تمام لحظات همراهشان و مقابل چشمانشان است و شب را با مرور آن لحظات تلخ به صبح می رسانند. این عکاسان هستند که بار چندین کیلویی دوربین و لنزشان طی برنامههای مختلف خبری آنها را از کت و کول میاندازد، هیچ اتفاق و رویدادی خبری در طول سال نیست که از لنز دوربین عکاسی جامانده باشد. بیایید برای چند روز هم که شده عکس را از تمام خبرها چه در فضای مجازی و چه در رسانههای مکتوب حذف کنیم و بعد ببینیم آیا جذابیتی باقی میماند تا کسی روزنامه یا مجلهای را باز کند
تنها چیزی که برای عکاسان مخصوصا عکاسان خبری باقی میماند ممانعت از حضور و مزاحم تلقی کردن عکاسان در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی است. چه بسیارند عکاسانی که با علاقه شخصی به عکاسی با یک کولهپشتی که حالا چند ده میلیون میارزد وارد این حوزه شدند و هزینههای زیادی را از جیبشان پرداخت کردند و بدون پشتوانه و امنیت شغلی و دریغ از یک روز بیمهکاری و با حقالزحمههای پایین زود فرسوده شدند و دلسرد. به نظر من روز عکاس را باید به شهید سعید جانبزرگی ها و ساسان مویدی ها تبریک گفت که جزو معدود عکاسانی بودند که با عکس هایشان فاجعه حمله شیمیایی حلبچه از سوی صدام را به تصویر کشیدند و به دنیا عمق فاجعه را نشان دادند. روز عکاس را باید به کاظم اخوانها، بهرام محمدی فردها ، جهانگیر رزمی ها ، بهمن جلالی ها و رضا برجی ها تبریک گفت که عکس هایی که این روزها از8سال دفاع مقدس باقی مانده حاصل تک تک نگاتیوهایی است که از دوربین این عکاسان و صدها عکاس بی نام و نشان دیگر دفاع مقدس باقی مانده است ... روزتان مبارک.