۶۰ افغانستانی در یک حادثه رانندگی در هرات جان باختند +فیلم (۲۸ مرداد ۱۴۰۴) حامد کرزی: استقلال واقعی افغانستان با آموزش همگانی برای دختران و پسران ممکن است قیمت امروز پول افغانی (سه‌شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴) توضیحات سخنگوی وزارت خارجه در رابطه با مشکلات زائران افغانستانی اربعین امسال قیمت امروز پول افغانی (دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۴) تلاش طالبان برای مدیریت آب بحران را منطقه‌ای می‌کند عکس‌هایی از بارش شهابی برساوشی قیمت امروز پول افغانی (یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴) هشدار اداره هواشناسی افغانستان درباره احتمال بارش شدید باران در ۱۴ ولایت (۲۶ مردادماه ۱۴۰۴) خروج ۸۴۴ هزار مهاجر غیرمجاز از مرز دوغارون خراسان رضوی وزیر خارجه طالبان در چهارسالگی بازگشت به قدرت | افغانستان خواستار روابط مثبت با همه کشور‌ها است سازمان ملل: با بازگشت ۱.۷ میلیون مهاجر افغانستانی نیاز به کمک‌ در این کشور افزایش یافته است صعود مشترک کوهنوردان ایرانی و افغانستانی به قله ۲۸۳۶ متری بِزد سد پاشدان هرات افتتاح شد | سدهای مشهد کم‌ آب‌تر می‌شود روزشمار فرمان‌های طالبان در چهارسالگی بازگشت دوباره به قدرت تشدید بحران آب در خراسان رضوی با افتتاح سد پاشدان هرات قیمت امروز پول افغانی (چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۴) دوغارون آماده پذیرایی از زائران افغانستانی اربعین صدور ۲۶ هزار سند خادم در خراسان رضوی برای زائران افغانستانی اربعین فیلم | میزبانی گرم از زائران افغانستانی در خوزستان مرز چذابه
سرخط خبرها

شعری از محمدکاظم کاظمی به مناسبت روز جهانی کارگر

  • کد خبر: ۶۵۸۶۹
  • ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۷:۲۲
شعری از محمدکاظم کاظمی به مناسبت روز جهانی کارگر
محمدکاظم کاظمی شاعر، پژوهشگر و نویسنده صاحب نام افغانستانی با انتشار شعری با عنوان «قصّۀ سنگ و خشت‌» به مناسبت روز جهانی کارگر، این شعر را به نوجوانان کارگر هموطنش تقدیم کرده است.

به گزارش شهرآرانیوز؛ امروز ۱۱ اردیبهشت و اول ماه می‌ مصادف با روز جهانی کارگر است.

 

محمدکاظم کاظمی شاعر و پژوهشگر افغانستان با انتشار شعری با عنوان «قصّۀ سنگ و خشت» در کانال تلگرامی خود این شعر را که در آبان ۱۳۷۷ سروده است به نوجوانان کارگر افغانستانی تقدیم کرده است.

 

دیدمت صبحدم در آخر صف‌، کولۀ سرنوشت در دستت‌
کوله‌باری که بود از آن پدر، و پدر رفت و هِشت‌، در دستت‌

 

گرچه با آسمان در افتادی تا که طرحی دگر دراندازی‌
باز این فالگیر آبله‌رو طالعت را نوشت در دستت‌

 

بس که با سنگ و گچ عجین گشته‌، تکه‌چوبی در آستین گشته‌
بس که با خاک و گِل به‌سر برده‌، می‌توان سبزه کشت در دستت‌

 

شب می‌افتد و می‌رسی از راه با غروری نگفتنی در چشم‌
یک سبد نان تازه در بغلت و کلید بهشت در دستت‌

 

کاش می‌شد ببینمت روزی پشتِ میزی که از پدر نرسید
و کتابی که کس نگفته در آن قصّۀ سنگ و خشت‌، در دستت‌

 

بازی‌ات را کسی به‌هم نزند، دفترت را کسی قلم نزند
و تو با اختیار خط بکشی‌، خطّ یک سرنوشت‌، در دستت‌

 

آبان ۱۳۷۷

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->